این حنجره برای من بیش از آنکه امکانی در دنیای بکر موسیقی باشد؛ یک پنجره بوده؛ پنجرهای که به جهان ادبیات کلاسیک راهم داد.
منی که شعرخوانی را با "فروغ فرخزاد" شروع کردم و به سالها و سالها در جادوی کلام "احمد شاملو" و "نیما یوشیج" نفسنفس زدم؛ بسیاری از بهترین غزلهای فارسی را با روایت نای استاد شجریان شنیدهام.
حنجرهی وی، مرثیهخوان تاریخ ما هم هست؛ این دلوی که از ته زخم بالا آمده. انگار وی به سالها، بر چاه تاریخِ خون ما خَم، و نوحهگر تجربهی تاریکی بوده است.
عنوان "شب، سکوت و کویر" چکیدهی زیست پرآشوب ایرانی در چرخدندههای سرکوبی عتیق است؛ نامی که درست از بالای ویل تاریخ بر دلوی گذاشته شده که با جرینگجرینگ زنجیر رقصیده، در حالیکه همواره چشمی پُر داشته است.
صدایت ماندگار، بر-زمانیِ تبدار ما!
کانال صور ما
نظرات بینندگان