در اخبار خواندم که استاندار تهران از کمبود دوازده هزار کلاس درس در استان خبر داده است. در آستانهی چهل و دوسالگی انقلاب، برای منِ معلم، هرخبری از کاستیها و نارساییها میتوانست حمل بر وجوهی شود که عادت کردهایم و ناگزیرشان باور؛ مثلاً در یک کلام به پای دشمنیهای مستمر زنجیرهی دشمنان بیرونی بگذارم و بگویم: آیا بُوَد که در آغاز چهل و دو سالگی، این حلقهی مفقوده، یعنی «ارادهی احیا»ی آموزش و پرورش، یافته شود؟
فعلاً مشکلات ما عمده گرهِ کورش در دشمنیهایی است که یک نقطه را هدف گرفته و آن هم استقلال کشور است و ناگزیر در فشار بیرونی هستیم....اما در امر آموزش و پرورش، هنوز منِ بیش از چهل سال معلمیکرده، نمیتوانم بفهمم زمانی که در تحریمها در طول بیش از چهلسال، هزاران برج و باروی اولترالاکچری برای مسکن و پاساژ و تالار گردهمآیی و مجتمعات تشریفات ساخته شد، کلاس درس بچههای این کشور چرا هنوز در کمبود و فقر است؟
اگر آهن و سیمان مشمول تحریم و لاجرم گرانی و کمبود است، چرا در صف اول قربانیان، شاگردهای مدرسهای باید بایستند؟ ...و اگر زمین و خاک و آجر نیز در فهرست اقلام تحریمی است، اقتصاددانان بگویند این سه قلم تحریم را چگونه دور بزنیم؟!
واقعیت آن است که در کنار همهی تحریمهای بیرونی، ما خود به یک خودتحریمی درونی مبتلاییم و آن هم بنبست اراده و عزم برای گشودن کوچهخاکی آموزش و پرورش است که هیچ ماشین راهسازی نمیتواند از این کوچه عبور کند. تازه این خودتحریمی سختافزاری است. در خودتحریمی نرمافزاری، یعنی بنبستهای ارادی، مثنوی هفتادمن کاغذ است؛ از تربیت معلم ماهر بگیرید تا نظام آموزشی کارآمد و موریانهی کتابهای کمکآموزشی و اختاپوس صنعت کنکور؛ ...که مهتابشبی باید!
کسانی که در صبح پیروزی انقلاب زاده شدند، امروز فرزندانِ در آستانهی دبیرستان و بالاتر دارند و بر خودشان چهگذشته، بمانَد؛ فرزندانشان همچنان در فقر و فاقهی کمبود کلاس سر میکنند.دهها بار در این ستون، مشکل کلیدی آموزش و پرورش را به زعم خود گفتهام:
فقدان «اراده و نیت» در حل مشکل.
تصور کنید که دشمنان کشور تا لب مرزها پیشآمدهاند (و البته این را حتی در تصورم نمیگنجانم؛ چرا که جز خباثتهای جنگ سایبری امریکا، توان و جربزهای برای کسی نمیبینم که امروزه تا لب مزر ما پیش بیاید)؛ در این صورت، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پاسخ این سؤال را از سال ۶۰ تا ۶۸ دریافت کردهاند و کردهایم؛ زیرا ارادهی دفاع از آب و خاک، «امروز و فردا» بَردار نبود و «اراده» در آنجا حرف اول و آخر را میزد.
آیا برنامهریزی زمان بندی شده برای نجات آموزش و پرورش از وضعیت فعلی و اقدام گام به گام برای حل این مشکل، در چهل و یک سال ناممکن بود؟ در سی سال بعد از جنگ تحمیلی میسر نبود؟ بود؛ آنچه نبود، اراده بود!
آیا بُوَد که در آغاز چهل و دو سالگی، این حلقهی مفقوده، یعنی «ارادهی احیا»ی آموزش و پرورش، یافته شود؟
روزنامه اطلاعات
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.