خداوند انسان را خلق نمود و برای هدایت او، پیامبرانی فرستاد تا آدمیان با راه و روش درست زندگی کردن و سالم زیستن آشنا شوند، عدالت را رعایت کنند، سبب تولید نسلی فاخر، قدرتمند و با فضیلت شوند.
از زمان رحلت آخرین پیامبر (ص) و از زمان غیبت آخرین گنجینه الهی، وظیفه دشوار و سنگینی بر دوش افرادی نهاده شد به نام معلم که ایشان با استعانت از درگاه الهی و یادگیری علوم و در قالب ساختاری مشخص و قانونمند، وظیفهی آموزش و پرورش را برعهده گرفته و انجام می دهد.
از عهد قدیم تا جدید حکومت هایی شکل گرفتند. در کشور ایران در سده اخیر، همواره وظیفه آموزش و پرورش بر عهده ساختاری به نام وزارت آموزش و پرورش که توسط حکومتها ایجاد شده، تا وظیفه ی معلمی را در کشور بر اساس قوانین مقرراتی که مورد تصویب قرار می گیرد، صورت پذیرد.
از زمان تشکیل وزارت آموزش و پرورش همواره شاهد این بوده ایم که معلمها از وضعیت معیشت خود ناراضی بودهاند. اما متاسفانه هیچ کس به صدای معلم های این کشور به درستی توجه نکرده و نمی کند. به راستی چرا این گونه است که معلم باید از نظر معیشت در مضیقه باشد؟
همه به درستی می دانند که معلم وظیفه ی تربیت نسل نو تا مقطع دبیرستان را دارد ، معلمی که یا مدرک تحصیلی کارشناسی یا کارشناسی ارشد و یا دکتری دارد. اما این قشر زحمت کش و بی صدا حتی بیمه تکمیلی درست و حسابی هم ندارند. اغلب معلمها مجبورند بین دو شهر یا شهرستان یا بین شهر و روستا در حرکت باشند، از وسیله ی نقلیه عمومی استفاده کنند، حتی خانه شخصی ندارند و اجاره نشین هستند، مهمتر اینکه معلم اگر مریض شود باز مجبور است کار کند و متاسفانه با قوانین نامناسب و تبعیض آمیز، در رنج بسیار هستند.
اما دولتها و مجلسی ها چرا به معلمهای این کشور توجه کافی نمی کنند؟ همان طور که اکثر مسئولین در مصاحبه های خود بیان کردند، وزارت آموزش و پرورش نیروی انسانی زیادی دارد، پس دولتها مجبورند به افراد زیادی حقوق پرداخت نمایند. اما نکته مهم این است که دولت ها هیچگاه به امر آموزش و پرورش آن چنان که باید، توجه کافی نداشته اند و ندارند.
از آنجایی که دولتها وظیفه ی ارائه بودجه کشور را به مجلس دارند و هر ساله بودجه را تقدیم مجلس می کنند، اما متاسفانه شاهد این هستیم که در عمل بودجه ای که به این وزارت خانه داده می شود آن قدر ناچیز است که حتی با کاهش بودجه نیز همیشه همراه است.
روزی شخصی از یک پزشک جراح قلب سوال پرسید که چرا حقوق شما نسبت به مهندس مکانیک بیشتر است؟ در پاسخ این سئوال آن دکتر گفت: هر زمان که مهندس مکانیک توانست بر روی موتور در حال کار، کار تعمیر را انجام دهد، پس می تواند حقوقش بیشتر باشد.
از این نکته می توانیم به این مسئله نیز برسیم در حالی که معلم بر روی مغز و روح و روان همزمان 20 تا 50 دانش آموز تاثیر می گذارد، پس حق دارد حقوق و درآمدش با یک پزشک همسان باشد. حق دارد حقوق و درآمدش با یک استاد دانشگاه نیز همسان باشد. مگر یک استاد دانشگاه چه کار انجام می دهد که یک معلم در سطح هنرستان یا دبیرستان یا ابتدایی انجام نمی دهد؟
معلم 24 ساعت در هفته در هنرستان مشغول به تدریس است، معلم تمام هفته را در دبیرستان و ابتدایی و راهنمایی مشغول به تدریس است. اما استاد دانشگاه حداکثر تا 16 واحد درسی در هفته مشغول به تدریس است چرا که در دانشگاه نظام واحدی وجود دارد. معلم در خارج از زمان تدریس در بعد از ظهر ها باید به کلاس ضمن خدمت برود، این در حالیاست که استاد دانشگاه کلاس ضمن خدمتی ندارد، شاید بگویید استاد دانشگاه پایان نامه را رهبری می کند، این در حالی است که پایان نامه را دانشجو انجام می دهد و استاد راهنما نهایت تا چند ساعت در مورد این پایان نامه در طول ماه نظارت و هدایت می کند (البته اکثر استادها وقت بیشتری صرف می نمایند). شاید عده ای بگویند استادان دانشگاه در تحقیق های علمی مشغول بوده و سبب توسعه علمی می شوند، حتی برای این دلیل نیز نمی توان حقوقی بالاتر برای استادها نسبت به معلم در نظر گرفت ؛ باید گفت که آن دانشجویی که در دانشگاه به تحصیل مشغول می شود و پایان نامه انجام می دهد و در صورتی که، استاد دانشگاه خود توسط یک معلم یا تعدادی معلم آموزش دیده و توان خواندن و نوشتن آموخته و به موقعیت فعلی رسیده است. حتی وزیران کشور، مهندس های کشور، وکلا و قاضی ها و همه و همه مشاغلی که در سطح علمی و فنی و دانشی وجود دارند، به وسیله معلمها رشد کرده و بزرگ شدند. حال چگونه است که حقوق این قشر زحمتکش جامعه کمتر از همه مسئولین کشور است؟
تمام این موارد بیان شد تا به این مسئله برسیم که اگر نگاه هزینه ای مسئولین به این قشر از جامعه وجود نداشت، شاید وضعیت معلمان کشور نیز همانند سایر وزارتخانه ها این سرزمین ثبات خوبی داشت.
دولتها همواره با نگاه هزینه ای خود باعث شدند تا هر زمان قادر نبودند مشکلات را به دلیل سوء مدیریت خود و یا قوانین ضعیف ، رفع نمایند، از حقوق معلمها کسر کرده تا به دیگر مشکلات برسند. به همین جهت است که معلمها هیچ وقت صدایشان شنیده نمی شوند.
متاسفانه و یا خوشبختانه معلمها به دلیل نجابت و اینکه همواره الگوی افراد جامعه از نظر اخلاق، فرهنگ و موقعیت اجتماعی بوده اند، سکوت می کنند، گاهی کلیه خود را می فروشند تا محتاج نشوند، گاهی مظلومانه خاموش می شوند، اما سر خم نمی کنند.
سخن من با مسئولین عزیز این است که ، نگاه هزینه ای بر معلمهای کشور سبب انحطاط و سقوط تدریجی اخلاق، فرهنگ و هر آنچه که رهبر این انقلاب و مردم برایش زحمت کشیده اند، می گردد. معلم اگر در تنگنا باشد، اگر آسایش و امنیت نداشته باشد، بر روی انجام وظایفش اثر منفی می گذارد.
معلم هم مانند سایر افراد جامعه یا پدر است و یا مادر یک خانواده شریف ایرانی. اگر دیگران از درآمد کافی برخوردار هستند، چرا نباید معلم نیز از درآمد کافی برخوردار باشد. پدر یک خانواده اگر نتواند به موقع به فرزند و همسر خود رسیدگی نماید، نیازهای مالی و درمانی خانوادهاش را برطرف نماید سرش را پایین انداخته و شرمسار خانواده خود می شود.
لطفا اجازه ندهید معلم شرمنده خانواده اش شود.
«جرمش این است که معلم شده است»
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چرا باور نمی کند که آموزش و پرورشی ها به امر تولید در بخش خدمات ، مشغولند. هیچ جامعه ای بدون بخش خدمات ، قادر به تنظیم و هدایت دیگر
فعالیت ها نیستند.
کشوری چون اسرائیل غاصب ، با فعالیت بخش خدماتی آن هم با بانکداری به میزان بیش از ۴۰
درصد شاغلان ، اداره می شود.
اولا کار ما معلما خدماتی نیست .
دوما ما چکار اسرائیل داریم؟
سوم اگر یک کشور قرار پیشرفت کند باید پایه ریزی اساسی آن مردم درست صورت بگیرد. یعنی اینکه از ابتدا و از کودکی به اون ادم ها نحوه درست زیستن و خوب زندگی کردن و شرافتمندانه زیستن رو یاد بدهند.
پدر و مادر در دنیای حاظر که مدام سر کار هستند و تبدیل به ربات شدند. آن عده از پدر و مادرهایی هم که به فرزندانشون توجه دارند انقدر درگیر مسائل عادی هستند که یادشون رفته مسئولیت آموزش فرزندشون هم بر عهده دارند که فرزندشون در بزرگسالی دچار مشکل نشه.
تمام دنیا به معلمانشون احترام میگذارند. حقوقشون بالاتر از اقشار دیگر جامعه است، خلاصه کارشون مهمتر از حتی یک استاد دانشگاه است. چرا که اون فرزند اگر درست آموزش و پرورش یابد میتواند یک بخش در حد خود تاثیرگذار در جامعه را به درستی اداره کند. وگرنه نبودن آموزش و پرورش بدون داشتن احترام ، بدون داشتن درامد مناسب و کافی و بدون داشتن امنیت و آسایش روانی و روحی ، بهتر است. من به عنوان یک معلم اگر نتوانم با خیال راحت به بچه های شما درس بدهم سبب ترویج فرهنگ بی سوادی، تنبلی، بی انگیزگی و در نهایت عدم مسئولیت پذیری افراد در جامعه خواهم بود.
قاسم سلیمانی هم روزی دانش آموز بود. اگر معلمانش درست نبودند ایشان الان سردار دلها نبود. پس بدانید کاری که یک معلم میتواند انجام دهد آنقدر تاثیر گذار است که میتواند یک قاسم سلیمانی تربیت کند یا یک ترامپ جنایتکار. !
1 - نگاه هزینه ای و مصرف کنندگی معلمان ، نگاه جامعه و مسئولان است نه بنده.
2 - کشور اسرائیل ، فقط یک مثال بود. خواستم اهمیت فعالیت اقتصادی در بخش خدمات را یادآور شوم که متوجه حساسیت های ایدئولوژیکی شما شدم. دقت کنید غاصب نوشته ام ، از بحث های انجام شده در کلاس دانشجویی حدود 32 سال پیش ، بیاد دارم.
3 - فراموشی رسالت خانواده ، فقط بنا به دلایلی که گفتید نیست ، جانشینی اثرگذاری و الگودهی و جامعه پذیری دیگر ابزارها ، باعث پیدائی این خلا شده است.
کارکردهای خانواده در طول اعصار به تناسب دیگر تغییرات ، عوض می شود.
4 - آموزش مهارت های زندگی فقط مسئولیت خانواده نیست و بیشتر از آن ، این رسالت از سوی نظام آموزشی ، رها شده است.
........
6 - بلی ، معلمان می بایست با کارکرد مناسب خود ، به احترام و منزلت مناسب شغل خود برسند ، کسی مخالف و منکر این مهم نیست.
7 - ظاهرا شما جوانید و با شور و حال جوانی، سررشته مسایل را درهم می آمیزید ، جناب بنده بازنشسته ام و با آرامش با شما گفتگو می کنم.
8 -باور کنید با شعار و هیجان مهارناپذیر هم ، جامعه به شرایط مطلوب نخواهد رسید. بهتر است تعاریف واژگان و مفاهیم و ارزش ذاتی آنها را در هم نپیچانیم که سرگشته و بی هدف ، خواهیم شد.
بعد این دقت می کنم که زیر نوشته های شما
اِبراز نظر ننمایم. موفق باشید.
همانند تمامی همکاران ، از شرایط موجود راضی
نیستم. اتهام زنی همکار به همکار ، آنهم با هیچ
نوع شناختی، اخلاق اسلامی است ؟
اینجا سایت فرهنگ پروری است و من و شما
بدون آموزش خانواده و مدرسه ، تلاش می کنیم
که نحوه تحمل دیگران را یاد بگیریم. البته نسل
بنده خوشبختانه از والدین خود چیزهای بسیاری
آموخته است که امروز هنر گفتگو و بسیار چیزهای
دیگر را بلد است.
به احترام مشترکات بسیار چون دین و زبان و خاک و ....... وظیفه هر یک از ما احترام به یکدیگر است و صد البته معلم بودن نیز ، ضرورت آن را
حتمی می سازد.