دعا نویسِ دهی عشقِ کدخدایی داشت
توان گذاشت در این راه و بذرِ همّت کاشت
به هر چه کرد نمایاند بر همه ، عالی
ز جهلِ مردم و از خود به یُمنِ رمّالی
ستود هر چه توانست خُرده پایی را
به چنگِ خویش در انداخت کدخدایی را
برعکسِ آنکه همه وعده بود ، بر حلوا
دهِ مجاورِ خود را کشاند بر دعوا
ثَمَر نداد به جز سالها که بَلوا کرد
هر آنچه مردمِ ده داشت صرفِ دعوا کرد
رسید نوبتِ دَرمان به دردِ ، دَرمانی
نمانده بود به جز زهر بر پشیمانی
سپس به حلِّ امورات بر گذاشت مُدی
همه جماعتِ ده شد خودیّ و غیرِ خودی
ز حقِّ آب و زمین سهم بر خودی برداشت
به وعده غیرِ خودی را همیشه غال گذاشت
یکی روایتش از وعده هایِ پوشالی
بهشت بود و مَلَک قصرِ مُبله و خالی
تلاشش اوّل اگر حفظِ آرمانش بود
به اولویّتِ اوّل رسید جان ، چه سود ؟
چرا که مردمِ ده ، مردمانِ ده بودند
همه زدستِ چنین کدخدا نیاسودند
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
مجلس است ، کدخدایی که دایره محدودی از
اقتدار مستبدانه است!!!