*"نق و نوق" را به جای "نقد و نظر" می نشانیم. از "پرسش افکنی" به دامان "آسایش گزینی" می گریزیم. خلوت و عافیتِ خلوت را بر دغدغه ی صنفی-جمعی مان را به قدرِ دغدغه هایِ صِرفِ فردی ِ خود جدی نمی گیریم و پِی نمی جوییم .
*تا در "سامانه ی فکری خود"[یعنی ساحتِ فرهنگ]، تغییری اساسی صورت ندهیم در "سازمان فرهنگی مان"[یعنی ساحتِ تمدّن] نیز تغییری نخواهیم دید .
جواد بروجردی
سال گشت تولد سایت
یکم) این سایتِ ساعی و ساحتِ محترم که سالگشتِ حضورِ خود را به طلب و تردید، جشن می گیرد؛ بیش از آن که به قدرتِ سازمانی تکیه زده باشد به همت انسانی، وام دار است که باهمه ی "غم نان"ش دست از دغدغه ی فرهنگ و دستگیریِ فرهنگیان برنمی دارد.
درود و دست مریزاد بر او که پورِ راستینِ روزگار و سلیمانِ تخت و بخت آموزگاران است .
دوم) طیِ بررسیِ مقولات و مقالاتی که دراین رسانه ی رسا به ثبت و بازتاب رسیده می توان دریافت که هم و غم اساسی اش، "فرهنگ و فرهنگیان است و بس" ، و نه امور سیاسی ونه امور فنی و نه امور اقتصادی و نه امور بین المللی و نه هیچ امر و عمل دیگری - مگراینکه به هم و غم ِ یادشده، ربطِ ابتدایی و مستقیم داشته باشد - و این، مبارک و محترم است چراکه هم پایِ ادعا و تقاضایِ سایت و گردانندگانش به اندازه ی گلیمِ دغدغه ی فرهنگ/فرهنگیان درازمی شود و هم مخاطبانش تکلیف و توقعِ روشن خود را می دانند و بار بیهوده و بیش از طاقتِ مالایُطاق بر دوشِ ایشان نمی گذارند تا مبادا مَرکب، پِی کند و راه، طِی ناشده باقی بماند...و این همه، نشانِ پختگی و فرهیختگی و تواضع و تلاش صادقانه است.
سوم) در جوامع دموکراتیک، "مطبوعات و رسانه های آزاد و آگاهی بخش"، رکن ِچهارمِ دموکراسی اند (پس از سه رکن معروف، یعنی:ارکان و قوای مجریه و مقننه و قضاییه). کار این رکن رکین، تقویت ِ پاسخگویی و تحریک مسولیت پذیریِ مسولانِ امور است.
در واقع، دقیق ترین کار و بارِ رسانه عبارت است از "اخلاقی تر کردنِ نهادهایِ دولت/حاکمیت"...درتاریخ مغرب زمین، دولت، گویی از خدایانِ جدیدی شده بود که فوق ِ امرِ اخلاقی می زیست چنانکه حتا فیلسوف بزرگی همچون هگل به نوعی به "خدا-دولتی" معتقد بود.دولتی که همچون خدا تکیه بر اریکه ی مطلقیت زده است و هرچه می خواهد؛ می کند و به احدی پاسخ، پس نمی دهد.
اعتقادِ ماکیاولی ِمعروف نیز که اظهر من الشمس است و بی نیاز از بازگویی.اما با موج موج دموکراسی و جنب و جوشِ عدالت خواهی، رفته رفته، این مقام که پیش ازاین، تنها ازآنِ خداوند بود؛ از دولت ها بازستانده شد و هر مقامی،خود را مسئول دانست و موجودیت و قدرتِ خود را درقیدِ درخواست و دادخواستِ مخاطبانش درآورد. به تعبیر قرآنی(لایُسئل عما یَفعل و هم یُسئلون/ازخداوند نمی توان پرسید که چه می کنی؟اما همه ی آدمیان، مورد سوال و مواخذه واقع می شوند) این صفت، یعنی "بَری از پاسخگو بودن"، تنها مخصوص و منحصر به خداست.حال آنکه کارِ بندگان، بندگی کردن است و نه خدایی کردن.ازاین روست که رسانه ها کاری که می کنند درحقیقت، چنین است که انسانیت و عبودیتِ آدمیان را به یادشان می آورند و آنهارااز "خودخداپنداشتن" برحذر می دارند.
به نظر می رسد این ساحَت، ازچنین مرامنامه ی مذکوری برخوردار است و دراین جهت، جد و جهد - به قدر مقدور- می ورزد و اما و هزار اما که پرسشِ پُرچالشِ صاحبِ این قلم – باخود - این است که چگونه است که ما فرهنگیان ، هرچه پیش تر و پیش تر می رویم؛ رغبت و همت و شجاعت مان کمتر و کمتر می شود چنانکه "حقوق و حرمتِ اولیه" ی مان را فراموش می کنیم چه برسد به "مُزد و مَزایایِ ثانویه" ی مان."نق و نوق" را به جای "نقدو نظر" می نشانیم. از "پرسش افکنی" به دامان "آسایش گزینی" می گریزیم. خلوت و عافیتِ خلوت را بر دغدغه ی صنفی-جمعی مان را به قدرِ دغدغه هایِ صِرفِ فردی ِ خود جدی نمی گیریم و پِی نمی جوییم .
آیا واقعا اُس اساس و اُم المسایلِ این چنین مصایبی، همان "غم نان و مشکلِ معاش" است یا نه، در جانِ فرهنگ و فرهنگِ جانِ ما فرهنگیان، خلل و خلأهای دیگری هم هست اعم از سست ارادگی و کم آگاهی و عادت زدگی و تعبدپرستی و تقلیدپسندی و فقدان استقلال رأی و تقلیلِ توقع و عافیت گزینی و عقوبت هراسی...؟
تا در "سامانه ی فکری خود"[یعنی ساحتِ فرهنگ]، تغییری اساسی صورت ندهیم در "سازمان فرهنگی مان"[یعنی ساحتِ تمدّن] نیز تغییری نخواهیم دید .
( با تجدید درود و ادب )
نظرات بینندگان
خدمت همه دوستان و گروه سایت سخن معلم خسته نباشید می گویم .
بدون تردید سخن معلم یگانه مرجع و حامی معلمان حق طلب است و مشی اعتدال این پایگاه باید سرمشق همگان قرار گیرد .
با تقدیم احترام
معلمی از خطه خوزستان
خوب مطلب را ادا کردید .
سخن معلم امید همه معلمان مظلوم و حق طلب ایران است .
درود بر گروه سایت سخن معلم و مدیر مردمی آن جناب پورسلیمان .
که الحق فرمودید :
" پورِ راستینِ روزگار و سلیمانِ تخت و بخت آموزگاران "