در طول چهاردهسالی که هر هفته در این ستون مینویسم، فراوان از آموزش و پرورش نگاشتهام: مدارس دولتی و غیردولتی، مشق شب، تستهای گزینش دانشآموز، کتب کمک درسی، تربیت نیروی ماهر، فضاهای آموزشی، ...و خلاصه از افراطها و تفریطها.
اخیراً برای چندمین بار از سوی برخی مسئولان آموزش و پرورش، بحث یکسانسازی مدارس مطرح شده است؛ سخنی که از فردای پیروزی انقلاب تا به امروز به صورت ریتمیک از سوی تیمهای مختلف مدیریتی در این وزارتخانه به میان آمده است.
عمدهترین دلیل موافقانِ یکسانسازی، عدالت آموزشی است و از جمله دلایل مخالفان یکسانسازی، واقعیات اقتصادی-اجتماعی و نیز آفرینشی (!) است؛ ...و البته، مقصود نگارنده -که خود در زمرهی گروه دوم است- از دلایل آفرینشی، اشاره به ژنهای خوب و برتر نیست، بلکه نیاز استعدادهای خاص به آموزشهای خاص و ضرورت توجه به تواناییهای ویژه است.
باری، این که در طول چهل سال، همواره به یکسانسازی یا تفاوتآفرینی در امر مدرسهداری اشاره شود و همچنان تکلیف برای آیندهی تصمیم، مبهم و روزمره باشد، نشانی از فقدان «نظریه» در آموزش و پرورش کشورمان است؛ لااقل در حوزهی انواع مدرسه. بهخصوص زمانی که این موضوع، خوراک ژورنالیسم میشود، میتواند مسئله را تا سرحد فاجعه پیش ببرد و به تعطیلی و بُنبرکنی مدارس باکیفیت بینجامد.
دیدهایم که در این مقوله، رفتارهایی عامهپسند اما گمراهکننده، مانند انتشار لیست مدارس با شهریههای مختلف، چگونه میتواند مباحث کارشناسی را قربانی جنجالهای ژورنالیستی کند....و اما بحث یکسانسازی مدارس به بهانهی عدالت آموزشی، به همان میزان مغالطهآمیز است که مافیاهای کمکدرسی، اقدامات خود را در جهت تحقق عدالت آموزشی توجیه میکنند!
عدالت آموزشی اقتضا میکند، تا زمانی که آموزش و پرورش دولتی، درگیر مدارس استیجاری، فضاهای تنگ و بیغوله، نوبتهای بیشگانهی صبح و عصر، کلاسهای کپری، بخاریهای دودی و دهها مورد از این قبیل است، بارِ فرزندان خانوادههای متمکن را بر دوش خود مگذارد و فقر را تقسیم به مساوات نکند و اسمش را مغالطهآمیز، عدالت آموزشی ننهد. نیز به جای خیرهشدن بر مدارسی که فارغالتحصیلان ششماه پیشِ آنها، بعضاً نوادگان فارغالتحصیلان نخستیندورههای تأسیس بودهاند، به ادا و اطوار مدارس تازه به دوران رسیدهای رسیدگیکنند که اردوی زبانآموزی شان را در کمبریج و شبخوابیهای تشویقی شان را در شهرهای لینز و پاریس میگذرانند.
اگر شعار عدالت آموزشی به این فاجعه بینجامد که رمق مدارسی با سوابق نیمقرنه، کمتر یا بیشتر، را بگیرند و کارنامهی سالیان متمادی آنها را نادیده انگارند، دور نباشد که ژورنالیسمِ در کمین، لیستی از شرکتهای هواپیمایی و هتلها و سپس دیگر مراکز توریستی داخلی و خارجی را منتشر کنند، که در مدارس خاص به دانشآموزان خاصالخاص خدماتی اخص را ارائه کردهاند.
میدانید چرا چنین واهمهای دارم؟ زیرا بسیاری از افرادی که در دههی اول پیروزی انقلاب شعار یکسانسازی مدارس را سردادند، امروز خود در زمرهی مدرسهدارانِ بهاصطلاح غیرانتفاعی هستند.
به نظر نگارنده، درمان بلندمدتِ درد مدارس چندینگانه، یکسانسازی ناگهانی و بهزیرآوری بیرق مدارسی نیست که هم قبول عام یافتهاند و هم کارنامهای مقبول دارند؛ گیرم خصوصی و یا هیئتامنایی باشند یا هرنام دیگری (اما صادقانه و فرهنگی و غیرتجاری) داشته باشند؛ بلکه در کیفیتبخشی به مدارس دولتی از طریق واگذاریهای مردمی و نیز تمرکز و تجمیع بودجهی دولتی به این مدارس است.
روزنامه اطلاعات
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.