سبک زندگی ما ، مشابه خارجی ندارد. حتی نه ایرانی است و نه اسلامی. هیچ ملتی در دنیا به اندازه ما از اخلاق و ایمان صحبت نمیکنند و هیچ ملتی هم به اندازه ما در این دو مسیر نمی لنگند.ما مردمی ریاکاریم. در دین داری، در دنیا پرستی، در علم دوستی ، در قانون مداری و در خیلی چیزها.مثلا علاقه عمیقی به دنیا و مال دنیا داریم ولی هنرمندانه و با ادا و ظاهر سازی آن را می پوشانیم. به گفته سپهری، ایران مادرانی خوب و روشنفکرانی بد دارد .تحصیلکرده با انصاف و بی حب و بغض زیاد نداریم. هر چه می کشیم از دانش کم برخی روشنفکر نماها و دانشمندان زیادمان است. کسانی که زیاد نق می زنند اما کم نقد می کنند ، به طوری که اگر یکی ملایم ترین انتقاد را به ما و ایرانی داشته باشد، دیگر بی خیال دوستی آن شخص می شویم.
ضمنا زیاد به دنبال حریم فردی خود هستیم و طوری تربیت میشویم که نگاه مان اجتماعی و عمومی نیست.برای همین ما هنوز کشور و جامعه نداریم و فقط با سنن و خلقیات مشترک در یک جغرافیا زندگی میکنیم. والا جامعه ،عبارت از عدهای است که دارای اهداف و جهتگیری مشترک هستند. یک علت این امر شاید در این است که در طول تاریخ ما امپراتوری بودهایم و هنوز کشور ـ ملت نشدهایم و به همین خاطر از نظر بعضی از بزرگان ما ، مفاهیم دموکراسی و حقوق بشر بیشتر به فحش می ماند. در تداوم این وضعیت است که نه تاب مناظره و مذاکره داریم و نه حوصله مطالعه . در جامعه ای هم که این ها نیست، فکر منجمد باقی میماند و هم کار جمعی و تشکیلاتی در جامعه انجام نمی شود و هم حزب متولد نمی گردد. و نگفتم؛ عجیب است که ما برای غذا و تفریح پول به اندازه کافی داریم ولی برای کتاب خریدن و سینما رفتن پول نداریم. با این حال، نخوانده ملا هستیم و خیال می کنیم خیلی خوبیم و مدام از خود تعریف می کنیم و همه عالم را بد می دانیم و عادت بسیار به کتمان، مماشات و توجیه به جای توضیح داریم.
بدتر این که خیلی از زندگی لذت نمی بریم و از انجام از خیلی کارها عاجزیم. مثلا؛ قدم زدن در پائیز، چند صفحه نوشتن در مورد خود نوشتن، احترام به عابر پیاده، نشستن با دوستان فرهنگی ،نپریدن وسط حرف دیگران، سکوت فراوان، آشغال پرت نکردن از اتومبیل، گفتن جمله من اشتباه کردم و...البته گناه برخی خلقیات ما متوجه تمام مردم نیست.یک عده دارند بقیه را می آزارند. تراکم رانت خواری زیاد است که باعث به هم ریختگی طبقاتی و اجتماعی می شود و تولید افراد «تازه به دوران رسیده ها» می کند که هیچ نفعی به حال جامعه ندارند و فقط آمار اختلاس و ارتشاء یک کشور را بالا می برند. همچنین ،خیلی از درد سر های ما ریشه در تفکر چپ مارکسیستی دارد. با این که سالهاست از افول این اندیشه گذشته ولی هنوز در دل کمونیسم و جامعه بی طبقه را تحسین می کنیم.
راستی، چهل سال است که هر جمعه از قول حضرت امیر (ع) توصیه می شویم به ترس از خدا و نظم در امور.اما هنوزهیچ کدام را بین خود نهادینه نکرده ایم. هم از بنده خدا بیشتر از خود خدا می ترسیم وهم قانون گرایی که شرط نظم در امور است را نداریم. اما زیرکی ورندی زیاد در دور زدن قانون داریم. قانون مندی چیزی است که عمل به آن را از دیگران اتنظار داریم و... نقطه، سرخط!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
......
قانون گرایی که شرط نظم در امور است ؟ برخی از قوانین آلوده به توهّم خود عامل بی نظمیند