" آموزش و اقناع گری دو کلید تلاش های آبراهام لینکلن برای هدایت افکار عمومی بودند . ( 1 )
باور من همیشه این بوده است تا زمانی که جایگاه رسانه در آموزش تعریف نشود و این بخش حرفه ای نباشد سطح آموزش و معلمان و به تبع آن جایگاه این دو در افکار عمومی تغییر نخواهد کرد .
به نظر می رسد جایگاه رسانه در یک سیکل زمانی 10 ساله نسبت به قبل اندکی تغییر کرده است و البته شاید علت مهم و نخستین آن فراگیر شدن شبکه های اجتماعی در مقیاس عمومی است هر چند تولید محتوا در حوزه آموزش در سطح قابل قبولی نیست .
شاید مهم ترین عرصه و تجلی رسانه در آموزش و پرورش همان کتاب " سواد رسانه ای " باشد که متاسفانه تاکنون روند خوبی را تاکنون طی نکرده است .
نقطه نوستالژیک این فرآیند آن است که بسیاری از معلمانی که خود کتاب سواد رسانه ای را تدریس می کنند متخصص این رشته نبوده و صرفا برای پر کردن ساعات درسی آن را برگزیده اند . ( این در مورد بسیاری از دروس عمومی صادق است . )
شاید برای کسی که در حوزه " رسانه " کار نکرده باشد اهمیت آن خیلی روشن و استراتژیک نیست اما نکته مهم آن است که حساسیت افکار عمومی نسبت به یک موضوع و استمرار آن در یک فرآیند مستمر و بازخورد گیرنده ، جایگاه آن را هم ارتقا خواهد داد .
به عبارت دیگر ، به نظر می رسد یکی از دلایل مهم برای اولویت نبودن آموزش و پرورش در میان جامعه و نیز میان مسئولان و در پیچ و خم سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها این باشد که آموزش از مسیر رسانه به میان جامعه رسوخ نکرده است .
خطری که خانواده آموزش و پرورش را تهدید می کند نفوذ افکار و عباراتی پوپولیستی مانند این است که مشکل آموزش و پرورش فقط بودجه و اعتبار است و اگر فرضا مشکل معیشت معلمان حل نشود چیزی تغییر نمی کند .
پس از این مقدمه وارد موضوع می شوم .
« صدای معلم » بر اساس تجربیات خویش در روزهای نخستین کاری " سیدجواد حسینی " پیشنهادی به ایشان داد که خوشبختانه با موافقت ایشان عملی شد . ( این جا )
در این گزارش آمده بود :
" حال که سرپرست وزارت آموزش و پرورش قرار است طرحی نو در اندازد و از استقلال این نهاد و شان معلمان دفاع کند پیشنهاد می کنیم تا آقای حسینی در چارچوب " منشور حقوق شهروندی " برای اعتماد سازی در دستورالعملی از همه مدیران در سراسر کشور بخواهد که حق شکایت از هیچ رسانه ای در حوزه آموزش را ندارند . روال منطقی باید این باشد که وقتی نقد و یا تحلیل و یا مطلبی در مورد عملکرد یک مدیر منتشر می شود وظیفه روابط عمومی باید این باشد که عین مطلب در اختیار مدیر مربوطه گذاشته شده و از او پاسخ خواسته شود . اگر هم از پاسخ گویی امتناع کرد به مقام بالاتر گزارش شود و در نهایت اگر تشخیص داده شد که مدیری غیرپاسخ گو است کنار گذاشته شود .
همچنین می توان در مورد پرونده معلمانی که در زمان وزارت بطحایی و در هیات های تخلفات اداری تشکیل شده اند تجدید نظر کرد .
« صدای معلم » به سرپرست وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد می کند در مورد ادامه کار مدیرانی که در زمان تصدی مدیریت خویش علیه رسانه ها و معلمان منتقد شکایت کرده اند بازنگری داشته باشد ."
3 روز بعد سرپرست وزارت آموزش و پرورش طی دستورالعملی به همه مناطق و نواحی اعلام کرد که شکایت مدیران آموزش و پرورش از رسانه ها ممنوع است . ( این جا )
ممکن است برخی بگویند که حسینی برای جلب افکار عمومی این کار را کرده است و یا می خواهد فعلا " خرش از پل رد شود " و...
این تصمیم با هر نیت و انگیزه ای صورت گرفته باشد نشان از انعطاف و زمان سنجی یک مدیر و میزان احاطه ایشان به اصول مدیریت و علم رسانه است .
کما این که برکناری امیرعلی نعمت اللهی از سمت ریاست مرکز امور هماهنگی ، ارتباطات و حوزه وزارتی که عملکرد وی در روز یکشنبه پانزدهم اردیبهشت ماه در نشست رسانه ای وزیر آموزش و پرورش با خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش به مناسبت هفته معلم مورد انتقاد شدید و یکپارچه خبرنگاران و رسانه ها قرار گرفت این فرضیه را تایید کرد که حسینی نگاه دیگری به امر آموزش و ارکان آن دارد .
متاسفانه بطحایی مدیر عملگرایی نبود و ترجیح می داد با مدیریت زمان و سرکار گذاشتن رسانه ها و افکار عمومی ضمن احاله چالش های آموزش و پرورش به نقطه ای دیگر ، خود را همه فن حریف این دستگاه و مشکلات آن نشان دهد .
کاری که حسینی با صدور یک بخشنامه انجام داد نه نیازی به اعتبار و بودجه داشت و نه مخالف قوانین بود اما جایگاه علمی وی را در افکار عمومی تا حدی تعریف کرد و ارتقا داد .
در این جا ذکر نکته ای لازم است .
تاریخ صدور بخشنامه ممنوعیت شکایت از رسانه ها 29 خرداد بود اما انتشار این خبر در پرتال وزارت آموزش و پرورش یک روز بعد بوده است .
نکته قابل تامل دیگر شکایت آموزش و پرورش از مهدی فتحی معلم و مدیر کانال اخبار فرهنگیان بود .
با این که شکایت پس گرفته شد اما خبر آن ابتدا توسط یک کانال تلگرامی غیررسمی بیان شد و سپس با یک روز تاخیر در کانال " نگاه " منتشر شد .
این ها نشان می دهند که تیم روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش تیمی منسجم و به روز نیست و حتی از انجام وظایف رسمی و سازمانی خویش نیز عقب مانده اند .
از اقدامات مهم دیگر حسینی در این مدت کوتاه احیای روابط عمومی بود . بخش مهمی که علی رغم هشدارهای متعدد این رسانه و حتی انجمن روابط عمومی نسبت به حذف روابط عمومی ، بطحایی آن را جدی نگرفت .
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
سرپرست وزارت آموزش و پرورش به معاون برنامه ریزی و توسعه منابع دستور داد تا نسبت به تفکیک و استقلال مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی از دفتر وزارتی اقدام نماید.
به گزارش معاونت روابط عمومی و اطلاع رسانی آموزش و پرورش ، حسب مذاکره با رئیس محترم سازمان امور اداری و استخدامی کشور مبنی بر تفکیک و استقلال مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی از دفتر وزارتی، سید جواد حسینی، سرپرست وزارت آموزش و پرورش طی دستور کتبی، معاون برنامه ریزی و توسعه منابع را موظف به پیگیری و اقدام تا حصول نتیجه نمود.
احیای روابط عمومی اگر چه جبران اقدامات اشتباه مدیریتی است اما به تنهایی کافی نیست . برکناری امیرعلی نعمت اللهی از سمت ریاست مرکز امور هماهنگی ، ارتباطات و حوزه وزارتی که عملکرد وی در روز یکشنبه پانزدهم اردیبهشت ماه در نشست رسانه ای وزیر آموزش و پرورش با خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش به مناسبت هفته معلم مورد انتقاد شدید و یکپارچه خبرنگاران و رسانه ها قرار گرفت این فرضیه را تایید کرد که حسینی نگاه دیگری به امر آموزش و ارکان آن دارد .
پیش تر نوشتم : ( این جا )
" می توان گفت که همه وزیران آموزش و پرورش فاقد یک " مدل ارتباطی موثر و به روز " برای ارتباط اثربخش با ذی نفعان آموزش و پرورش بوده اند و اکثریت کانال ها و مجاری ارتباطی از نوع " رسمی " بوده اند .
متاسفانه " روابط عمومی " وزارت آموزش و پرورش نیز اکثرا نقش یک " تبلیغاتچی و یا بوقچی " را ایفا کرده اند و نتوانسته اند پل ارتباطی موثری برای تعریف و تبیین یک " ارتباط اثربخش " در سازمان باشند .
البته فردی که در راس روابط عمومی قرار می گیرد نیز باید واجد صفات و ویژگی های یک مدیر روابط عمومی تمانم عیار باشد و فرصت و انگیزه کافی برای پرداختن به وظایف سازمانی خویش را داشته باشد .
از نظر نگارنده ، وزارت آموزش و پرورش تاکنون یک مدیر روابط عمومی به معنای درست ، کامل و علمی نداشته است ...
واقعیت آن است که در آموزش و پرورش فرهنگ پاسخ گویی وجود ندارد .
بنده به عنوان مدیر این رسانه و فردی که نزدیک به دو دهه است فعالیت رسانه ای دارم ؛ با صراحت اعلام می کنم که اساسا و اکثرا مدیرانی که در آموزش و پرورش مشغول به کار هستند نیازی به پاسخ گویی در خود نمی بینند و یا احساس نمی کنند .
ممکن است پرسش شود چرا چنین است ؟
محتمل ترین فرضیه این است که از آن ها خواسته نمی شود !
دیگر این که خود وزیر آموزش و پرورش علی رغم سخنان زیبا و عوام پسند اعتقاد و یا باوری به این آموزه ها نداشته باشد .
زمانی که وزیر آموزش و پرورش خود فاقد " اقتدار سازمانی " باشد و وزارتخانه به مجمع الجزایر پراکنده و متضاد و متعارض تبدیل شوند طبیعی است که هر کسی ساز خود را خواهد زد و البته در این مجموعه " غیرپاسخ گویی " یک ارزش و فرهنگ سازمانی خواهد بود !
روال منطقی باید این باشد که وقتی نقد و یا تحلیل و یا مطلبی در مورد عملکرد یک مدیر منتشر می شود وظیفه روابط عمومی باید این باشد که عین مطلب در اختیار مدیر مربوطه گذاشته شده و از او پاسخ خواسته شود . اگر هم از پاسخ گویی امتناع کرد به مقام بالاتر گزارش شود و در نهایت اگر تشخیص داده شد که مدیری غیرپاسخ گو است کنار گذاشته شود .
اما آیا واقعا چنین است ؟
مدیران باید موظف باشند که به افکار عمومی پاسخ گو باشند . "
واقعیت این است که روابط عمومی در وزارت آموزش و پرورش اکثرا در سطح ستاد و وزارتخانه کاربرد دارد و در سطوح پایین تر مانند ادارات فاقد موضوعیت است .
اگر فرض بر طرح موضوع آموزش در افکار عمومی و ارتباط با حداقل 40 میلیون ایرانی است گریزی جز توجه به روابط عمومی و نقش های بی بدیل آن نیست .
در آموزش و پرورش بین مدیر پاسخ گو و مسئول با مدیری که اعتقادی به پاسخ گویی و افکار عمومی و جایگاه رسانه ندارد و سلسله مراتبی می اندیشد ، باید تفاوت قائل شد و این نیازمند طراحی یک مدل جامع ارزیابی عملکرد برای مدیران است .
در کنار تغییر ساختار فردی که سکان روابط عمومی را به دست می گیرد باید فردی متخصص ، هوشمند و مدیر باشد .
مدیری که رسانه و کارکردهای آن را بشناسد همچنین از اختیارات لازم برای ایفای مسئولیت ها برخوردار باشد .
انتصاب شاپور محمدزاده به عنوان سرپرست مرکز امور هماهنگی ، ارتباطات و حوزه وزارتی که عملکرد قابل قبولی در پست های پیشین نداشته است مشخص نیست با کدام رویکرد مدیریتی صورت گرفته است ؟
سرپرست وزارت آموزش و پرورش در چنین موقعیت هایی باید " رودربایستی " را کنار گذاشته و به فکر حفظ منافع سازمان و تحقق اهداف آن و رضایت سازمانی کارکنان باشد .
نگاه قبیله ای در مدیریت و این که فرضا فلان شخص در شبکه های اجتماعی برای من کمپین زده است و تبلیغات کرده است برای انتصابات امر موجه و معقولی به نظر نمی رسد . نخستین ضربه و آسیب از زهگذر این رویکرد عاید صادر کننده و مالک تصمیم خواهد بود .
تغییر در نگاه به این بخش و بازخوانی ها نقش ها و اختیارات امری راهبردی و راه گشا خواهد بود .
( 1 )
نظرات بینندگان