جناب آقای پورسلیمان
سلام
از درج یادداشت انتقادی بر نقد من به نحوه خروج آقای بطحایی از پست وزارت در آموزش و پرورش تشکر می کنم.
نقش ستون چهارم دموکراسی که ناظر به نظارت افکار عمومی به وسیله رسانههاست همین نقش است. و مگر می شود در اهمیت این نقش تردید روا داشت؟
از نماینده افکار عمومی هر نوع واکنشی نسبت به هر رویداد یا اظهار نظری هم پسندیده است و فارغ از هر نوع و محدودیتی باید از آن استقبال کرد. قضاوت افکار عمومی است که آشکار خواهد ساخت فلان رسانه در ایفای این ماموریت سنگین اجتماعی تا چه اندازه استانداردهای کیفیت را رعایت کرده و حقیقتا وجودش دارای یک ارزش بلامنازع است.
من مایلم صدای معلم نزد افکار عمومی در چنین جایگاهی باشد، که شاید برآورد دست اندرکاران این باشد که هست. چه نیکو. اما به باور من برای جلب اعتماد افکار عمومی البته به هیچ سطحی نباید رضایت داد.
آنچه در واکنش نسبت به یادداشت انتقادی شما می نویسم در این راستا قرار دارد. فکر می کنم یادداشت قدری شتابزده تهیه شده و نویسنده با یافتن قرینه صوری برای تعارض بین قول و فعل من، سرخوشانه و شادمانه آن را به افکار عمومی عرضه کرده است. قدری تامل بیشتر، اما، این قرینه صوری ( با این مضمون که "تو که خود از دانشگاه فرهنگیان استعفا ندادی حال آقای بطحایی را به استعفا تشویق می کنی!؟") با توجه به متن یادداشت من به جناب بطحایی چندان قابل تمسک و استناد نمی نماید. چرا که بنده به ایشان عرض کرده ام که اگر در اثر فشار ها و محدودیت ها از وزارت جز نامی بیش باقی نماند، بهترین گزینه تاسی به اسلاف دولتمرد خود است که دلایل را برای عموم مردم بازگو کردند و رفتند.
اما در دانشگاه فرهنگیان :
در یک جمله برای قراردادن دانشگاه فرهنگیان در ریلی که متضمن منافع آموزش و پرورش و کشور می دانستم به رغم این که ابلاغ ریاست هرگز دریافت نکردم توفیقات مورد انتظارم را به دست آوردم. این اتفاق که حمایت بی چون و چرای وزیر وقت در آن تاثیر گذار بود، شرایط را برای بنده و همکاران به گونه ای رقم زد که فاصله میان ابلاغ "سرپرستی" و "ریاست" هرگز احساس نشد.
در واقع به زعم من، که شما ممکن است موافق باشید یا نباشید، من احساس مدیریت "تمام و کمال" داشتم و خصوصا با به تصویب رساندن برنامه راهبردی دانشگاه در هیات امناء پایه های حرکت آینده دانشگاه را در مسیری که باور داشتم بنا نهادم.
با این تفسیر، باز هم تاکید می کنم تفسیر بنده، مدیریت من هرگز دچار محدودیت هایی که احساس کنم "از آن جز نامی باقی نمانده" در نیامد. این بود سر استعفا ندادن من، که امیدوارم در این مختصر شبهه عدم تناسب بین قول و فعل را برطرف کرده باشم.
با آرزوی توفیق و سپاس از انعکاس این پاسخ .
مهرمحمدی
۱۸ خرداد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان