بخشی از کارنامه ى عملىِ « سیدمحمد بطحایی » وزیر آموزش و پرورش در مورد "معلمان منتقد" را مى خوانيم كه متاسفانه در عالَم نظر، هم، بر اين موارد ، خود و دستگاه مربوطه اش ديده پوشيدند و سكوت، اختيار كردند:
* دروزارت بطحایی، مدیر آموزش و پرورش بناب از معلمان شکایت کرد .
* مدیر کل آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی از معلمان منتقد شکایت کرد .
* مدیر کل آموزش و پرورش استان خوزستان از سایت عصر خبر شکایت کرد .
* مدیر کل آموزش و پرورش قم هم در ردیف شکات قرار گرفته است .
....
آنچه آمد؛ يكى از پرشمار جور و جفا و تلخى و تنگناهايى است كه بر سر اصحاب رسانه و ارباب معرفت در اين ديار ، مى رود.
دوست دلير و دل آگاهمان جناب پورسليمان عزيز نيز به عنوان مدير سايت "صداى معلم" در همين ايام، چنين اخطارها و احضارهايى از جانب همان دستگاه دريافت داشته...و درشگفتم كه چگونه دولتى كه داعيه ى ديندارى و دادْورىِ على گونه و پيامبرپسند دارد؛ نقد و نصيحت شهروندانش را برنمى تابد.شهروندانى كه عقلاً و اخلاقاً ولىّ نعمت اصلىِ ايشانند..
افلاطون ، درمنظر سیاسی خود ، مخالف با نظریه ی حکومت مردم بر مردم یعنی همان دموکراسی معروف بود. و آن را بدترین نوع حکومت درمیان حکومتهای باقانون می دانست. و تنها از آن رو نیکویش می شمرد که در او، قانون، حاکم است در حالی که در انواع حکومت های جبارانه-مستبدانه-خودکامه-دیکتاتوری، اساسا این بی قانونی ست که حکمران و فرمانرواست.
داستان، اين است که در هر جامعه ای اگر راه رشد و پرسه ی پرسشگری و امکان آزادی و مجال بالیدن باز نباشد؛ نباید چندان چشم توقع به ارتقا و اعتلای شهر و شهروندان آن داشت.
آزادی مسئولانه ، اساس مديريت عالمانه و عادلانه ی امروزیان را تشکیل می دهد.
یعنی آزادی از سویی برای تعالی شهروندان لازم است و از دیگر سو مسئولیت-پاسخگویی در جهت تقید ایشان و جلوگیری از هرنوع تفرعن و خودکامگی فردی ، ضرورت ناگزیر اخلاق انسانی جهان جدید است.
در كتاب ديني-آسمانی مان قرآن ، پیامبرخدا که برگزیده ترین و پسندیده ترین افراد بشر در نزد و نظر خداوند است، هیچ گاه تمام ریز و درشت زمام امور مسلمانان به دست ایشان سپرده نشده؛ بلکه با خطابات و عتاباتی از این قبیل که (تو وکیل و نگهبان و نماینده ی حقوق مسلمانان نیستی) ؛ (تو حق سیطره و سلطه بر ایشان نداری) ؛ (جز خدا هرکسی پاسخگوی اعمال خویشتن است) ؛ (درکاری چنان با دیگران مشورت کن) ؛ (آنچه بدان علم نداری؛ پیروی مکن) حد و حق رذیلت بزرگ "استبدادمزاجی و خودکامگی آدمیان" را بر جای خویش گزارده است. بسا اشارات دیگر قران به رعونت ِفرعون و طغیانِ شیطان و نخوتِ نمرود و سرکشىِ قوم لوط و هود و امثالهم همه به یک نکته ی مشترک ارجاع دارد و آن عبارت است از : براى تعالى مدني و ترقي مدرن شهروندان (خاصه اهل فرهنگ) از يكسو مى بايد تبختر و تكبر خودكامگان ، شكسته و كنار گذاشته شود و ازسوى ديگر آزادى، چشم و چراغِ باز و روشنِ هر ديده و دانش و داورى اى قرار گيرد
" تحذیرِ یكّه تازی و خودکامگی"
از آیات الهی هم اگر پایه و پله ای پایین تر بیاییم؛ سنت و سلوک نبوی و علوی نیز مشحون از ارشادات ایشان در این ابواب است. از پیامبر پسندیده ی خداوند، تعبیری عمیق نقل است که :
" هر ملک و ملتی اگر با کفر برقرار باشد؛ با ستم ، باقی نمی تواند ماند "
و مولاعلی بن ابیطالب را خطبه ها و نکته ها و نامه های بسیاری است که هر یک ، به تنهایی کفاف می دهد تا در "مذمت تبختر و تکبر" از سویی, و "تکریم عدل و عدالت" , و "تجلیل از خرد جمعی" ، مرامنامه ای مدون و مبرهن به دست داد.
بارى!
آزادى بيان ، و ابراز عقيده ، و تشكيل و برگزارى اجتماعات، و احقاق و استيفاى حقوق حياتى آدميان، از هر منظر دينى-عقلى دادورزانه[=اخلاقى/عادلانه] مستحسن و بلكه مسلّم شناخته شده است .
اين همه را وقتى علاوه بر نكته ي اصلى بعدى مي كنيم كه :
اخطار و تهديد و تحديدِ روزنامه نگاران و فعالان صنفى و نويسندگان و رسانه هاي"فرهنگيان" از سوى مديران و مسئولين رده ى اول سازمان آموزش و پرورش ، غيرقابل قبولتر و هضم ناپذيرتر از هر تحديدى و هر سازمانى است.چه، اگر كار هر معلم و مربى اى ، تعليم علم و هنر و فن و كسب همه ى حظ ها و حق هاى حياتى است؛
وزارت مربوطه از قضا مى بايد كه مجال و محل بيشترى براى جولان و تجلى همكاران توانا و كوشا و دلير خود بدهد.اگر كار هر مربى و معلمى، نماياندن ِ راه هاىِ رهايي از تيرگى و روى آوردن به روشنى و رستگارى است؛ باز مى بايد كه شرايط شكوفانيدن ايشان و شكوفايى متعلمين شان را بيش و به فراهم آوَرَد. و اگر كار هر مربى و معلمى، بر مدار اخلاق و عدل باشد؛ بنابراين كمترين دانايي، وقوف به اين دو نكته است كه:
١- اساس كار آموزش، دفع ظلم بيرونى/آفاقى است و ٢-اساس كار پرورش، رفع ظلمت درونى/اَنْفُسى
درنتيجه مى بايد كه دستهاى ايشان را بازتر و آزادتر بگذارند .
به هرحال ، درد و درس ِ هرباره گفتنى و شنيدنى و [به اميد خدا] درس آموختنى، اين است كه:
2- براى تعالى مدني و ترقي مدرن شهروندان (خاصه اهل فرهنگ) از يكسو مى بايد تبختر و تكبر خودكامگان ، شكسته و كنار گذاشته شود و ازسوى ديگر آزادى، چشم و چراغِ باز و روشنِ هر ديده و دانش و داورى اى قرار گيرد.به عبارتى يكى به منزله ى سلوك ستمكارانه، پس زده شود و ديگرى به مثابه ى آيين عادلانه،پاس داشته شود.
نه اينكه، ماجرا درست، برعكس اين كمترين آموخته هاى علم اخلاق و تدبير باشد- كه تا اينجا آمد- رگِ روشن و حياتى ِ رسانه ها ،آزادى است. و آزادى در گرو رفت و آمدِ اطلاعات است ، و نقّادى و نظرورزىِ بى روى و ريا و راست و درستِ وقايع بيرونى ، و تحليلِ بى ترس و طمعِ مسائل ِ مبتلابه ، و تعليم و تحقيق ِ بى مرز و منعِ حقايق و علوم و معارف...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
،
معلم آگاه و دانا بدان که شغل دوم داشتن با عزت تر از معلمی است . خودمان را اسیر حقوق معلمی نکنیم چون خانه از پای بست پوک است. شغل دوم را دریابید . درود بر همکاران دو شغله