برکسی پوشیده نیست که در دنیای پر مشغله و پیچیده امروز وجود وسایل ارتباط جمعی و رسانه های دیداری و شنیداری نقش به سزایی در آگاهی دادن به انسانها ، تنویر افکار عمومی و روشن کردن مسیر خدمت رسانی مدیران و دستگاههای اجرایی دارند . اگر بخواهیم نگاهی واقع بینانه به کارکرد رسانه داشته باشیم جنبه خبررسانی و آگاهی بخشی را شاید بتوان یکی از کارکردهای اصلی رسانه تلقی کرد که می توان در خلال این کارکرد به بستر سازی توسعه فرهنگی جامعه هم کمک کرد .
با توجه به اهمیت رسانهها در جوامع کنونی هم می توان پیدایش رسانه را یکی از مهمترین و با ارزش ترین دستاوردهای بشری ذکر کرد که باعث شده تا انتشار اخبار و اطلاعات متناسب با نیاز مردم به سرعت انتشار پیدا کند .
باید پذیرفت که رسانه ها با تحولاتي که در جنبه هاي مختلف به همراه داشته اند توانسته اند به عنوان حاملان و انتقال دهندگان پيام در ساخت فرهنگ عمومي ، باورها و افکار موثر باشند.
آموزش و پرورش از جمله دستگاههای آموزشی و فرهنگی است که به لحاظ گستردگی و ارتباطی که با آحاد جامعه و به خصوص نهادهای فرهنگی ، آموزشی و تربیتی دارد ، می تواند از نقش رسانه در پیشبرد اهداف و ماموریت های خود هنرمندانه و هوشمندانه استفاده کند. سوال اینجاست که آیا دستگاه تعلیم و تربیت در راستای توسعه ابزارهای فرهنگی و کمک گرفتن از این ابزارهای بالقوه توانسته است موفق عمل کند و از ظرفیت رسانه در راستای آگاهی بخشی به افکار عمومی ،انتقال پیام و کارکرد درست ماموریت های خود استفاده کند ؟
با نگاهی گذرا به برنامه های آموزش و پرورش در دولت یازدهم به مقوله جایگزین کردن امنیت فرهنگی به جای فرهنگ امنیتی می رسیم که در جای خود قابل تامل و بررسی است و باید سوال کرد که آیا وزرای سابق و فعلی آموزش و پرورش در دولت یازدهم و دوازدهم توانسته اند در این راستا موفق عمل کنند یا نه ؟
ناگفته پیداست که استقرار امنیت فرهنگی در آموزش و پرورش زمانی تحقق پیدا خواهد کرد که معلمان نسبت به اهداف و برنامه ها و ماموریت های دستگاه تعلیم و تربیت احساس تعلق خاطر کنند و بتوانند در سایه این نگاه خود را سهیم و دخیل در تصمیم گیری، برنامه ریزی و اجرای برنامه ها بدانند و برای تحقق هدف مشترک به کنش متقابل یاری گرانه با مدیران و تصمیم گیران دستگاه تعلیم و تربیت بپردازند. آیا متولیان آموزش و پرورش اقدامی کاربردی و عملیاتی برای تقویت و حمایت از رسانه ای پویا و کارآمد مانند صدای معلم که با وجود مشکلات و مشقات فراوان ؛ با رعایت استقلال کاری و اخلاق رسانه ای مدافع حقوق معلمان بوده ؛ کرده اند ؟
مهمتر از فراهم کردن بستر مشارکت جویی برای فرهنگیان داشتن سعه صدر و تحمل شنیدن نقدهای سازنده و موثر فرهنگیان است که باید به درستی در بین مدیران نهادینه شود و آنها بپذیرند که برای تقویت نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعف خود باید به گفتمان سازی ، نقد و نقادی و تحمل شنیدن انتقادات ؛ بیان نظرات و دیدگاههای معلمان بپردازند و فضایی را ایجاد کنند تا نمایندگان افکار عمومی و یا معلمان به مدد ظرفیت های ایجاد شده در فضاهای ارتباطی جدید بتوانند آزادنه و بی هیچ دغدغه ای اظهار نظر کنند و کسی مانع این مشارکت جویی و کنش متقابل نشود .
پایگاه تحلیلی خیری معلمان ایران ( صدای معلم ) از جمله پایگاه های موفقی است که در سالهای اخیر باعث شده تا صدای معلمانی که در دور دست ترین نقاط کشور در عرصه تعلیم و تربیت مجاهدت می کنند؛ به شیوه ای هنرمندانه به مسئولین انتقال یابد و آنها بتوانند بی هیچ واسطه ای خود را رو در رو با مدیران دیده و به بیان نظرات و دیدگاه های خود بپردازند .
دفاع این پایگاه خبری از حقوق معلمان تا بدانجاست که می توان به جرات بیان کرد که صدای معلم ، صدای رسای معلمانی است که تاکنون صدایشان به جایی نمی رسید و نمی توانستند مشکلات خود را در فضایی قابل اعتماد فریاد بزنند .
در استقلال کاری این پایگاه هم باید گفت که فرهنگیان شاهدند که این پایگاه بدون در نظر گرفتن سلیقه ، تفکر و دیدگاههای افراد کمک کرده تا افرادو جایگاههای مختلف بتوانند آرا و اندیشه های خود را به افکار عمومی و معلمان انتقال دهند و ماحصل این انتشار افکار ،این بوده که فرصت های بهتری برای خدمات رسانی به فرهنگیان ایجاد شود . پایگاه تحلیلی خیری معلمان ایران ( صدای معلم ) از جمله پایگاه های موفقی است که در سالهای اخیر باعث شده تا صدای معلمانی که در دور دست ترین نقاط کشور در عرصه تعلیم و تربیت مجاهدت می کنند؛ به شیوه ای هنرمندانه به مسئولین انتقال یابد و آنها بتوانند بی هیچ واسطه ای خود را رو در رو با مدیران دیده و به بیان نظرات و دیدگاه های خود بپردازند
اما با این تفاصیل این روزها زمزمه هایی به گوش می رسد که در مجموعه آموزش و پرورش شکایاتی از رسانه ها به خصوص پایگاه تحلیلی خبری معلمان (صدای معلم ) در حال پیگیری است که نمی تواند امید بخش و سازنده باشد و باید به ادامه این روند ابراز نگرانی کرد .
چگونه ممکن است دستگاهی مانند آموزش و پرورش که باید نسبت به نهادینه کردن گفتمان سازی در جامعه و فرهنگ نقادی و مشارکت جویی در جامعه مبادرت کند ، خود آن چنان آستانه تحمل پاییینی نسبت به شنیدن دیدگاه ها داشته باشد که نسبت به انتشار نظرات و دیدگاههای معلمان برخوردی چکشی داشته باشد و نتواند این نقد و نقادی را حلاجی کند ؟
آیا شکایت از رسانه ها و پیگیری قضایی می تواند به سالم سازی بستر آموزش و پرورش در جامعه کمک کند ؟
آیا بستن دهان منتقدان می تواند راهکاری مناسب برای پیشبرد اهداف دستگاهی گسترده مانند آموزش و پرورش که حواشی و آسیب های خاص دارد باشد ؟
آیا متولیان آموزش و پرورش اقدامی کاربردی و عملیاتی برای تقویت و حمایت از رسانه ای پویا و کارآمد مانند صدای معلم که با وجود مشکلات و مشقات فراوان ؛ با رعایت استقلال کاری و اخلاق رسانه ای مدافع حقوق معلمان بوده ؛ کرده اند ؟
در پایان باید گفت که اگر مدیران بخواهند در راستای شفاف سازی و نهادینه کردن فرهنگ خدمت گام بردارند باید از ظرفیت رسانه ها برای برطرف کردن نقاط ضعف طرح ها و برنامه ها استفاده کنند و چاره ای جز حمایت و تقویت رسانه ها ندارند . و اگر غیر از این راهبردی برای خود انتخاب کنند خطایی نابخشودنی است که اثرات منفی آن غیر قابل انکار خواهد بود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
هر جایی که نقد پذیرفته شود و البته در راستای رفع آن اقدام لازم بعمل آید بالندگی و پویایی بروز خواهد کرد...
براستی چرا نقدهای کارشناسان که از درون سیستم و از سوی دلسوزان تعلیم و تربیت برمی خیزد نشنیده گرفته میشوند و بدتر از آن سعی در حذف مجاری نقد و انتقاد میشود...
چرا تحمل شنیدن سخن حق را ندارند؟؟
این همه سوال کارشناسان و همکاران فرهنگی چرا پاسخ داده نمی شود؟
شکایت از سایت های منتقد راه حل مناسبی نیست ذات معلمی با مطالبه گری و پرسشگری عجین هست پس شکایت از منتقدین راه به جایی نخواهد برد...