هم قرین ما نمی گردد به غیر از دوست کس
نفس را بی کینه بیرون کن که ما را دوست بس
گر چنین کردی بدانی عشق ما در راه دوست
جان به جانان دادن و از خود گذشتن یک نفس
یار خون آشام ما گر عشق را در خود ندید
ماجرای آدم ثانی ببین گردید خس
غافل از دنیا و آخر گشت ظاهر بین پست
شهد را با قند یک جا میل کرد همچون مگس
با هوای آرزو مشکل ندیدن روی دوست
چون که دیدم می پرانم یک نظر از خود هوس
کاش می شد حشر را با جلوه اش زیبا کنم
ترس را قوّت ببخشم تا نترسم از عسس
والیا در راه او هجران نشان وصلت است
می توان اندیشه را پرواز داد بی قید نفس
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.