معتقدم که زندگی کردن به معنای چریک بودن است. کسی که به راستی زندگی می کند، نمی تواند شهروندی چریک نباشد. بی تفاوتی در واقع سست عنصری، انگل واره گی و بزدلی ست، نه زندگی.به همین دلیل از انسانهای بی تفاوت متنفرم.
بی تفاوتی وزن مرده ی تاریخ است و به صورت بالقوه ای بر تاریخ اثر می گذارد. منفعلانه عمل می کند، اما عمل می کند. بی تفاوتی همان بخت بد است؛ که هیچ گاه نمی توان حسابی روی آن باز کرد، همان چیزی که در برنامه ها اختلال ایجاد می کند و خوش ساخت ترین طرحها را مخدوش می کند، بی خردی و فقدان آگاهی ست که هوشمندی را سرکوب می کند. همان شری ست که دامنگیر همه می شود از آن رو که توده ی مردم تفویض اختیار می کند، امکان تصویب قوانینی را می دهد که تنها از طریق انقلاب می توان آنها را لغو کرد و قبول می کند انسانهایی قدرت را در دست گیرند که تنها با شورش می توان آنان را سرنگون کرد.از همین رو اقلیتی، به دلیل بی تفاوتی و بی مسئولیتی، فرم زندگی جمعی را بدون هیج نظارت و کنترلی تعیین می کنند، توده اما اعتنائی نمی کند زیرا اهمیتی برایش ندارد؛ گویی بخت بد است که همه چیز و همه کس را تحت تأثیر قرار می دهد، تو گویی که تاریخ چیزی جز کلان پدیدهای طبیعی نیست، فوران آتشفشان یا زلزله ای ست که همه را قربانی می کند، چه آنکه می خواست و آنکه نمی خواست، چه آنکه می دانست و یا نمی دانست، چه آنکه فعال بود و چه آنکه بی تفاوت.در این شرایط، برخی ناله های رقت بار سر می دهند، و بعضی فقط به طور شرم آوری ناسزا می گویند اما اندک کسی از خود می پرسد:
اگر من نیز وظیفه ی خود را انجام می دادم، اگر سعی می کردم که اراده ام را اعمال کنم، آیا آنچه که رخ داده، اتفاق می افتاد؟
بدین سبب نیز از انسانهای بی تفاوت متنفرم: زیرا ناله ی ابدی آنان از سر معصومیت عذابم می دهد. از هر یک از آنان می خواهم توضیح دهد که چطور نقشی را که زندگی به او محول کرد و هر روزه به عهده اش می گذارد را ایفا می کند، از هرآنچه که انجام داده و به خصوص هرآنچه انجام نداده است.من فکر می کنم که می توان با آنان بی شفقت بود، و بایسته نیست ترحم و اشکی برای آنها به هدر داد.
شبکه جامعه شناسی علامه
نظرات بینندگان
گرامشی در خانوادهای از طبقهٔ متوسّط پایین، در آلس، واقع در جزیرهٔ ساردینیا، ایتالیا به دنیا آمد. در هنگام کودکی گاهی از مدرسه فرار میکرد تا کمک خرج خانوادهاش باشد. وی به سبب قوزی که بر پشت داشت از سوی همکلاسان و دوستانش مورد آزار قرار میگرفت و همین باعث شد تا به انزواء پناه ببرد و به مطالعهٔ تاریخ و فلسفه بپردازد.
جملۀ زیر وصف حال من معلم است:
"بدین سبب نیز از انسانهای بی تفاوت متنفرم: زیرا ناله ی ابدی آنان از سر معصومیت عذابم می دهد. "
یعنی شما موافق گسترش مدارس
غیردولتی هسنید؟!
من موافق یکسان آموزشی در کل کشورم. آموزش رایگان و اجباری
را می ستایم. پوشش تحصیلی تمامی جمعیت لازم التعلیم آرزویم است
مخالف تمامی انواع مدارس هستم و اعتقاد دارم رقابت در مدارس
همانند بسترهای اقتصادی نیست که مخالف انحصار و موافق رقابت
در آن باشیم..
رقابت در آموزش و پرورش در سایه خلاقیت مدیران و معلمان و سایر
اولیای مدارس ممکن می گردد. رقابت در شرایط مساوی نه در تصاد.
طبقاتی. تشکر
با توجه به عنوان مصاحبه لابد رشته تحصیلی حضرتعالی معارف
یا چیزی شبیه همین است. شما هنوز نگفتید همان مدرس آزاد
هستید یا خیر ؟ هر چند همانند ایشان شعر گفتن و.... گواه بر
مساله است.
سوال : چر آموزش و پرورش به جای تزریق افراطی ایدیولوژی
و مذهب به دانش آموزان از طریق فعالییت های جانبی و یا محتوای
کتب درسی و...... تلاش نمی کند با ایجاد شیدایی اجتماعی ،آنان را
در انتخاب جهت زندگی آزاد بگذارد ؟ ما وظیفه نشان دادن مسیر
را داریم نه دیکته کردن آنرا. این ترس و عدم اعتماد چه موقع جای خود را
به آزادی روح جمعی خواهد داد؟ جدایی پرورش از آموزش تا کی ؟ ممنون می شوم.
روز و ساعت دقیق را بفرمایید در همین جا مستفیض می شویم. موفق باشید.
شما با دیدگاه و باور خود سخن بگویید
پس دلیلی بر ذکر سوال بنده باقی
نمی ماند.به هر حال ممنون
پرورش سابقه دارم...به نکتهه ی خوبی اشاره نموده اید حتما ذکر میکنم ممنونم از اشاه خوب و به جای شما.
افزایش آنتروپی جهان به باطل، باعث شده کمتر به این سایت سر بزنم.
در پی دفاع از مظلومی برآمدهام! و از طرفی برای اولین بار در یکی از دانشگاههای کشور به شکل حق التدریس مشغول تدریس فنی هستم! هفتهای 2000 کیلومتر رفت و آمد! نهاد رهبری نیز مجوز تدریس معارف به اینجانب به خاطر وجود مقرراتی اشتباه نمیدهد! میخواهند که ما از دین اختیاری فاصله بگیریم؟!
آپ آن منطقه نیز کم لطفی میکند، کارآفرینی و کالای ایرانی دروغی عظیم است! کسی که علم معلمی ندارد چگونه علم کارگاه تولیدی بهینه دارد؟ چه زشت است دانشجوی مهندسی دستگاه دو معادله و دو مجهول را نتواند حل کند!!
و چه مسخره است مدرس مردمی باشی ولی نتوانی مدرس حقوق بگیر باشی !!
و چه مسخره تر است، بیسوادی التماس کند که به او آموزش دهم؛ ولی آموزشیار انحصاری شده مانع ثبت او به نامم شود!
چه تهوع آور است که در مدارس دولتی سابقه برگزاری کلاسهای فرهنگی پرجمعیت داشته باشی! سپس از ترس استخدام شدن بیرونت کنند! و به مدت یک دهه عاجز باشند چنان کلاسهایی دایر کنند! محبّند و نه شیعه!
بسیار خوشحال شدم که مشغول تدریس شده اید.
بسیار خوشحال شدم که ابراز لطف کردید.
شخصا به معنا ،هم عرض و طول جهان ، بسیار ارزش قایل ام.
ما در جهان هستی چون معنا گم کرده ایم آنتروپی باطل برای
خود جا باز کرده است.
امیدوارم پیمایش طریق تلاش و خلق معنا ، هر زمان برایتان
هموار و همراه باشد.
سپاسگزارم که پاسخ دادید. عزت زیاد و سربلند باشید.
(ببخشید امروز پیام شما را مشاهده کردم.)
همین امروز بوده است .تشکر
میبینی که چگونه آن فرد گاو بیتفاوت که با حیوان ملاعبه میکرد و به پدر و مادر خود احسان نمیکرد و چون ابوبکر ... به کجاها رسید!
و قلان جوان پاکدامن مجرد که به زلیخا جایگاهان و صفتان پاسخ منفی میداد و با کلام و رفتار خود غیرمسلمانی را مسلمان کرد به دلیلی واهی از طرف نهاد رهبری مجوز تدریس دروس معارف را نگرفت! و در اثر مقرراتی مسخره حتی نمیتواند در آپ حق التدریس شود! در حالی که دانشجوی دکترای مهندسی علوم و تحقیقات تهران برای رفع اشکال درسی پیش او میآید!
پروردگارا! در سیستم دولتی و ... عمر نادان را کوتاه و دانا را جای او بنشان! ای صاحب رحمتها و عذابهای حکیمانه و عظیم! و ای صاحب شنوا کردن گوشهای ناشنوا!
خوش به حال آن جوان مسئولیت پذیری که توفیق دیدار صاحب زمانش را داشت! و چو صد آمد نود پیش اوست!
صاحب نظر معلوم است. موج ده متری ابهت و عظمت دارد یا
چاله ای پر از آب گل آلود. زلالی چشمه جذاب است یا آب سبز
جلبکی رودخانه ؟ پس ارزش هر کدام به اختیار نظاره گر گزیده
می شود. دانایان مجبور به تحمل سنگینی بار مسولیت جاهلان
هستند.