ما گرفتار نه جانا به حالِ شمعی
شمع گویا به اشارت، هدایت جمعی
چه کنم دوست چه اندک رهایی ما را
ناطقانیم هدایتگر دوران هستی
ما چه دانیم چه اندک علومی ما را
قتل صادر به چه علمی که فنا منصوری
او انا الحق ببوده است به ظاهر گویا
یا به باطن نه علومی که گویا نظری
ما نه فارغ ز خودی خود نظرها لازم
علم ناقص به تأمل نظر با خلقی
هان به سنت نظری تا تکامل علمی
خلق اجماع قرآنی که صادر حکمی
پند گویان زمان بیش چه اندک مردم
پند را گوش دهندشان چه گویم فهمی
هفته ها ثانیه گردد گذرد ایامی
خرقه ها پاره شود روح کند پروازی
از تعلق که جهانی ولی را چو رها
آن دمی کسب کند نامه عمل خود رحمی
والیا این چه رموزی به شمعی گویا
باب حکمت بگشاید فراخوان جمعی
هر که را پند پذیرش ورا شادابی
غیر این را نه هدایت که شد گمراهی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
من هرچی فسفر سوزوندم قافیه های این شعر رو پیداکنم به جز بیت اول چیز قابل داری یافت نشد...
شعر سپیده یا ... ؟
این شعر در قالب غزل بر وزن
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
می باشد که در آن قافیه مصراع اول با تمامی مصراع های دوم مابقی ابیات هم قافیه می باشد.
تشکر از دقت نظر حضرتعالی.