احتمالا در جریان حادثه روستای گرماش که فرو ریختن دیوار مدرسه آن منجر به فوت دانش آموز کلاس دوم ابتدایی به نام دنیا ویسی شد، قرار گرفته باشید؛ چراکه حتی اگر از پیامدهای این رویداد غم انگیز در رسانه ها آگاه نباشید، حداقل از بازداشت دو تن از همکاران تان در پی این حادثه مطلع شده اید.
لذا از واگویی آن در اینجا خودداری کرده و به مسائل دیگری می پردازم، که کمتر در رسانه ها مطرح شده است. مطمئنم هیچ دادگاهی شما را حتی به عنوان متهم احضار نخواهد کرد
جناب مدیر کل !
دیوار مدرسه ای که بر سر دنیای ما فرو ریخت، کمتر از چهل سال پیش، پس از سرنگونی رژیم قبلی و پیش از استقرار کامل نظام فعلی در کردستان، در سال 1358 با همکاری مردم روستا و معلمان آن و با دستان خالی و بدون بودجه دولتی بازسازی و بنیان نهاده شد؛ مدرسه ای که ظاهرا طی سالیان اخیر، بارها وضعیت وخیم، رو به فروپاشی و مستلزم مرمت آن به اطلاع اداره تحت نظر جنابعالی رسید، اما در هزار پستوی پاس دادن های اداری ماند تا جان یک کودک بهای بوروکراسی تنبل و ناکارآمدتان شود و در نهایت شما و هم قطاران پیش از شما نتوانند، آجری بر آن افزوده و یا حداقل مرمت و مقاوم سازی کنید تا در نهایت به فاجعه ای این چنین ختم شد.
در اینجا شما و همه آنهایی که از موضوع اطلاع داشتید و اقدامی صورت ندادید، متهمید.
ای کاش !
اداره ای به نام آموزش و پرورش و نوسازی مدارس و پیمانکاران و ردیف بودجه و بخش نامه و نظر کارشناسان و... وجود نداشت تا معلمانی دیگر به همت خود اهالی دست به بازسازی این بنا می زدند و صدای کودکانه دنیا هنوز هم در گرماش گرمابخش کانون خانواده اش بود.
جناب قربانی
تصور نمی کنم که انکار کنید ناکارآمدی و پیامدهای منفی آن، از جمله ایجاد تبعیض سیستماتیک در توزیع منابع دولتی و عدم دسترسی مناطق کم برخوردار و فاقد حافظ منافع در سیستم اداری سبب چنان تبعیض نهادینه شده ای در دامن جامعه افکنده است، که برگرداندن وضعیت فعلی به روال سابق، همتی بسیار می طلبد که سراغش را فقط از مردمی از جنس بنیادگذاران مدرسه گرماش باید طلبید. این وضعیت را پیشتر در مطبوعات محلی و شبکه های اجتماعی مستند و با آمار و ارقام ارائه نموده ام؛ اما اگر همچنان بر طبل انکار می کوبید و همانند دفعات پیشین، مجموعه تحت امرتان با زبان حراست و تهدید سعی در لاپوشانی قضایا دارد، می توانید به راننده تان امر کنید، مسیرش را برای یکبار به مناطق حاشیه شهر سنندج به عنوان یک مرکز استان کج کند تا شاید فقدان مدرسه، مدارس کانکسی و ساختمان هایی که فقط در اداره شما ممکن است عنوان مدرسه بیابد، چشمتان را بر واقعیت بگشاید و فجایع جدیدی از جنس گرماش ببینید که فقط زمان آن فرا نرسیده است. کار انجمن صنفی فقط زندان رفتن نیست، می تواند نفع همگانی نیز داشته باشد
هرچند مطمئنم رییس محترم اداره فرهنگ استان برای این وضعیت خم به ابرو نخواهد آورد و به راحتی این قصور و فجایع رویداده و حوادث ناگوار بالقوه را با ناکارآمدی عمومی نهادهای دولتی و سیاستهای کلی و بالادستی و موضوع بودجه و عدم همکاری و... توجیه و فرافکنی کند و به مدیریت و صندلیش کمافی سابق بچسبد.
اما فراموش نکنید که رویداد تلخ اخیر، بخش تاریک دیگری نیز دارد، که مشخصا در حوزه اقدامات و نحوه واکنش شخص جنابعالی به آن بر می گردد.
ای کاش ! اداره ای به نام آموزش و پرورش و نوسازی مدارس و پیمانکاران و ردیف بودجه و بخش نامه و نظر کارشناسان و... وجود نداشت تا معلمانی دیگر به همت خود اهالی دست به بازسازی این بنا می زدند و صدای کودکانه دنیا هنوز هم در گرماش گرمابخش کانون خانواده اش بود نیک آگاهید، که در اولین ساعات و روزهای پس از حادثه گرماش، شایعه تجاوز به کودک خردسال تمامی شبکه های اجتماعی را فرا گرفت و حتی دامن تنها معلم زحمتکش و البته بخت برگشته این مدرسه را نیز گرفت، که به تنهایی تدریس تمامی شش پایه ابتدایی را بر عهده داشته و همزمان نقش مدیر و ناظم را نیز داراست. اما شما به عنوان رییس یک دستگاه بزرگ و پرطمطراق آموزش و پرورش استان، با تعداد کثیری از کارشناسان روابط عمومی و حراست و حقوقی و... نخواستید و یا نتوانستید اقدامی صورت دهید و چنان منفعلانه کردید، تا این شایعه دامن معلمان را که حداقل طی سالیان اخیر افشای فساد اقتصادی و اخلاقی شخصیتهای حقیقی و حقوقی سلامت و منزه مانده بود، بی گناه لکه دار سازد.
شاید این شایعات همانند دست غیبی به کمک شما آمد، تا اصل قضیه و مسئله بنیادین تبعیض، ناعدالتی، کمبود فضای آموزشی، و حتی ناتوانی در مرمت یک مدرسه در حال فرو ریختن، که وضعیتش پیشتر به اطلاع شما رسیده بود، تحت الشعاع خبر تجاوز قرار گرفته و شما از پاسخ گویی برهید.
اگر حذف آموزش رایگان و پولی کردن مدارس و ورود مدرسه به جهان پول و سرمایه به تنهایی نتوانسته بود، این وضعیت را رقم زند، این رویداد ناگوار و شایعات پس آن، ضربه کاری بر پیکره نهاد آموزش و شان و کرامت معلمی وارد ساخت، که سالیان مدید، بر پیکره آموزش و پرورش و همه معلمان سنگینی خواهد کرد و انفعال و ناکارآمدی شما و مجموعه تحت امرتان در این زمینه مسئول هستید.
مطمئنم هیچ دادگاهی شما را حتی به عنوان متهم احضار نخواهد کرد، اما تاریخ شاهد خواهد بود که عملکرد شما چگونه خانواده دنیا ویسی، مردم گرماش و معلم آن را با بغضی فروخورده و ابدی از غم از دست دادن عزیز از یکسو و داغ شایعاتی که هیچ گاه نتوانستند مهار کنند، مواجه کرد. شاهد خواهد بود، که چگونه کودکی جان باخت و جان کودکان بسیار دیگری نیز در خطر بالقوه قرار گرفت و نه شما و نه هیچ کس دیگری نه پاسخگو بود و نه حتی نیازی به معذرت خواهی دید؛ استعفا پیشکش.
در پایان سخنم، برای شما و همه خوانندگان این نامه تکرار می کنم، که اگر معلمان این مملکت نیز، همانند اقشار قدرتمند تاجر و وکیل و پزشک و...، سازمان، اتحادیه و سندیکایی برای خود داشتند و سیستم امنیتی و قضایی آنها را نیز تحمل می کرد، مطئننا نه تنها احتمال روی دادن فاجعه اخیر بسیار کمرنگ می شد، بلکه با اعتمادی که جامعه بدان داشت، خود تبدیل به منبع خبری موثق می شد و مانع از فراگیر شدن چنین شایعاتی می شد.
کار انجمن صنفی فقط زندان رفتن نیست، می تواند نفع همگانی نیز داشته باشد. همچنین اگر حراست آموزش و پرورش به وظیفه ذاتی خود که دفاع از حیثیت معلمان است، عمل می کرد و همزمان مورد وثوق جامعه و معلمان بود، این رویداد ناگوار به شایعه فراگیر تجاوز و بدنام شدن ختم نمی شد. کار حراست فقط بازخواست معلمان نیست، می تواند کارهای دیگری هم بکند. شاید اگر کارمندان آن در دایره ای بسته، انتخاب نمی شدند و به دیگرانی از جنس معلم همشهری اجازه ورود می دادند، واکنش شان در قبال این قضیه جسورانه تر و از نوع دیگری بود.
در نهایت، من به جای شما به گرماش رفتم و با اهالی آنجا هم صحبت شدم، حسرت و عصبانیت شان را از قضیه و پیامدهای آن شنیدم و البته معذرت خواستم؛ هرچند " آب ار به جوی باز آید، ماهی مرده را چه سود کند".
پی نوشت:
عکس هایی که ضمیمه شده است، از مدرسه گرماش و محل فرو ریختن دیواری است که به گفته اهالی روستا و کودکان به دلیل داشتن سوراخی بزرگ ناشی از ریزش قبلی در آن، به محل آمد و رفت کودکان تبدیل شده بود. جایی که دنیا به هنگام بازی با کودکان دیگر و به دنبال توپ از سوراخ رد شده و در برگشت، مقابل چشمان همه آنها زیر آوارهای یکی از همه دیوارهای در حال ریزش مدرسه، مدفون شد. همه این کودکان معصوم نیز به دلیل دیدن این فاجعه غم انگیز، برای برگشت به روال عادی زندگی نیاز به مراقبتهای ویژه دارند. از همه روانشناسان شاغل در آموزش و پرورش و دیگرانی که توانایی دارند، تقاضا می کنم به کمک آنها بشتابند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
برای مرگ وجدان اشرف مخلوقات بی نهایت متاسفم.
تمامی قربانیان حوادث غیرطبیعی مدارس ،روح شان
شاد. تصورم قصد تعدیل جمعیت را دارند و گر نه عقل
قد نمی دهد فرزندان مردم زیر آوار تحصیل کنند.
همکار محترم برای اطلاعات تان و پایان بخشی به
شایعات از شما سپاسگزارم.
زنده یاد احمد شاملو:
« آه اگر آزادی سرودی میخواند
کوچک
همچون گلوگاه پرندهای،
هیچکجا دیواری فروریخته بر جای نمیماند.
سالیان بسیار نمیبایست
دریافتن را
که هر ویرانه نشانی از غیابِ انسانیست
که حضورِ انسان
آبادانیست. »
روحش شاد.