هر چند که اواخر خرداد ماه برای اهالی آموزش و پرورش بسیار شیرین و دلچسب است ولی در مواردی باعث طرح شبهاتی در خصوص "پول مفت گرفتن" ! ما معلم ها می شود. چنان که می دانید معلم ها و دانش آموزان نه ماه از سال را در کنار هم در کلاس ها و مدرسه ها، با سیستمی فرسوده وتوان فرسا دست و پنجه نرم می کنند. بر سیستم آموزش و پرورش ما هم مثل هر سیستم بوروکراتیک دیگری، قوانین و روابط رسمی و غیر رسمی چندی حاکم است.
معلم ها و دانش آموزان هم به عنوان جزیی از اجزای این سیستم چاره ای جز تمکین به این "قوانین "و" روابط" ندارد. ویزگی بارز "قوانین" بوروکراتیکی سازمان ما، دست و پاگیر بودن آنها است، که نتنها در ارتقای کیفی سیستم نقش چندانی ندارند بلکه از یک سو مانع خلاقیت فردی معلم و دانش آموز و از سوی دیگرمانع چابکی سیستم می شوند.
"روابط "حاکم بر سیستمی که ما اهالی آموزش و پرورش درچارچوب آن تعریف می شویم ، به حدی غیر شفاف، ناسالم و غیر تخصصی است که بی اغراق چون تیشه ای بر ریشه نظام تعلیم و تربیت عمل می کند. این روابط نامناسب از یک سو به یمن مدیریت ناکارآمد،باندی و غیر تخصصی و سوی دیگر به جهت منفعلانه و غیر حرفه ای برخورد کردن ما معلم ها، روز به روز وسیع تر می شود.
برآیند حاکمیت چنین اتمسفری بر نظام آموزش و پرورش ما در بعد اجتماعی عدم موفقیت در پروراندن انسان های توسعه یافته و در بعد فردی استهلاک روانی معلمان و دانش آموزان و قرار دادن مستمر آنها در دو راهی انتخاب بین منافع کوتاه مدت مادی و ارزش های متعالی و هنجارهای صحیح آموزشی و پرورشی است .
این در حالی است که از منظر علمای تعلیم و تربیت، برای انسان هیچ لذتی فراتر از" لذت آموختن" متصور نیست.
پذیرفتن اینکه " یاد دادن" و" یاد گرفتن" از منظر فرهنگ دینی و تجارب زیسته ما ایرانیان نیز شان بسیار والایی دارد سبب می شود، بر تناقضات سیستم آموزش و پرورش فعلی افزوده شود.
با اوصافی که آمد، به رغم طعنه زنندگان، "اواخرخرداد"باز هم شرین است .چون نوید بخش تعطیلات سه ماهه ای است که "مای معلم" و "آنهای دانش آموز" را از چنین فضای فرساینده ای "رهایی" می بخشد.
"رهایی" از هر آنچه که می دانی بیهوده است ولی باید انجام بدهی."خلاصی" از رنجی که از آزرده شدن دانش آموزانت درمواجهه با انبوه تست ها،آزمون ها وکتاب های غیر مفید کارو...می بری.
"رهایی" از دردی که از جریحه دار شدن عزت نفس کودکان و نوجوانان این سرزمین به واسطه برخوردهای نامحترم و نا موجه اولیای آموزش و پرورش می کشی.
"رهایی" از دیدن امر و نهی های آمرانه ای که به واسطه ساختار هرمی سیستم آموزش و پرورش بر دانش آموزان اعمال می شود و فردیت،خلاقیت را درآنها سرکوب می کند.
و بالاخره" رهایی" از هر آنچه که "مای معلم" را از لذت یاد دادن و "آنهای دانش آموز" را از لذت یادگرفتن باز می دارد.ولی این فقط یک روی سکه است.
روی دیگر سکه فرصتی اس که این حس" رهایی" به ما می دهد. از آنجایی که علی القاعده "آزادی" ،باید خلاقیت و آفریینندگی به بارآورد، می توان انتظار داشت، بتوان از حس "رهایی" و" آزادی" از تنگناهای حرفه ای سیستمی که جزیی از آن هستیم ،حداکثر استفاده را در جهت جبران کاستی های همان سیستم برد.
به زعم من با پایان درس و مدرسه و آغاز تعطیلات تابستانی فراغتی حاصل می شود که بتوانیم علاوه بربازسازی روحی ،روانی و تمدد اعصاب، در ارتقای مهارت های فنی و حرفه ای خودمان در امر آموزش و پرورش هم بکوشیم و تاملی جدی در سبک معلمی و ارزش ها و انگیزه هایی معلمی کردن مان داشته باشیم
عزیزان همکار!
دیر زمانی است که اولویت دادن به مطالبه معیشتی سبب شده است که در یک دور "بدبینی" و"تیره انگاری" و "خود دست کم گیری" بیفتیم. مدت هاست به نداشته ها، خواستن ها، تیرگی ها و سختی های شغل مان تمرکز کرده ایم.
خیلی وقت است که ما توانایی ها و داشته ها، و انچه را که می توانیم به جامعه بدهیم را، از یاد برده ایم.
همراهان همدل!
روزگار درازی است که سرمایه های فرهنگی ،معنوی و اجتماعی مان را به بهانه مطالبات معیشتی راکد و معطل گذاشته ایم یا به ثمن بخس فروخته ایم.. در چند سال اخیر نوع، اولویت بندی وطرح مطالبات به گونه ای بوده است که به جامعه معلمان انرژی مثبت برای ادامه راه تزریق نمی کند.
انعکاس فعالیت ها صنفی در بین معلمان و سیستم آموزش و پرورش جز پمپاژ یاس و ناامیدی حاصلی نداشته است.
جان کلام آنکه مطالبات مان محدود شده است به معیشت و رفاه و... .در حالیکه ما باید مطالبه گر آرزوهای سبز برای ایران عزیز باشیم.
ما باید به عشق کودکان و نوجوانان این سرزمین، ارزش ها والای انسانی و اسلامی و هنجارهای صحیح تعلیم وتربیت را جز مطالبات اولویت دارمان قرار دهیم. چنین نگرشی و پاسخ درخوری که از مسئولان برای آن می گیریم به طور قطع برآورنده مطالبات معیشتی و منزلتی ما نیز خواهد بود.
تفکر خودانتقادانه ، بازاندیشی در ارزش ها و هنجارهای پذیرفته شده در حوزه تعلیم و تربیت و بومی سازی آنها درهر شهر و روستا، آشنا شدن با متدها جدید حرفه ای، کسب آگاهی از گره گاه های توسعه ای ایران عزیز و منطقه ای که در آن مشغول انجام وظیفه هستیم ... همگی از جمله کارهایی است که در ایام تعطیلات باید به آنها بپردازیم.
اگر توفیقی حاصل شود در سری یاداشت هایی به زمینه ها که می تواند محل تفکر خودانتقادانه ما معلم ها باشد، خواهم پرداخت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
می دانم وضعیت اقتصادی مان مناسب نیست.ولی بنظرم باید با دل ِ خوش و با ارادهای اهنین و امیدوارانه با زندگی روبرو شد.بعبارت دیگر ما محکوم هستیم به امیدوار ماندن و تلاش کردن و رشد کردن وگرنه تلف می شویم هم خودمان و هم خانواده یمان زیر بار این انرزی های منفی
این متن را کسانی که می گویند معلمان 3ماه بیکارند
باید بخوانند.
اما شاید درک نکنند.
موافقم.ولی در این یاداشت ببشتر روی سخنم با همکاران بود.ما خودمان هم باید بپدیدیم تعطیلات بطالت نیست.باید برای ستل بعد اماده شویم
واقعیت این هست هنوز هم معلمان دغدغه به روز شدن معلومات تخصصی و عمومی خود را دارند و با همه تنگناها در این زمینه اقدام میکنند برداشت شما بر چه اساسی صورت گرفته که خود بهتر میدانی...
اما نباید این موضوع را فراموش کرد که در تمام دنیا برای افزایش انگیزه پرسنل، دستگاه مربوطه اقدام به تامین و رفع مشکلات معیشی می نماید و این موضوع اولویت دستگاهاست...
البته در کشور ما حقوق معلم به حدی ضعیف هست که چاره ای جز روی آوردن به شغل دوم نیست و این مسئله ضعف و بی توجهی معلم نیست بلکه ضعف دولت هاست....
مایه خوشحالی و امیدواری است که همکاران در بروز کردن اطلاعات خودشان تلاش کنند. ولی واقعیت این است معلمی کردن در شرایط امروزی جامعه بسبار فراتر از دانست علوم پایه و ...است.برای معلم بودن باید روانشناسی، جامعه شناسی، مدیریت و...هم بدانی.از سباست و روابط بین المل و اخبار جهان و کشور و شهر و محله هم با حبر باشی....و صدالبته این کار بسیار سخن است..
حقیقت این است معلمی کردن در شرایط امروزی جامعه بسبار فراتر از دانستن علوم پایه و ...است ولی واقعیت این است معلمی کردن در شرایط امروزی جامعه بسبار فراتر از دانست{ن} علوم پایه و ...نیست.
برای معلم بودن باید روانشناسی، ...هم بدانی ولی اگر بدانی چگونه می توانی بدون حس مسئولیت پذیری از کنار آن ردّ شوی و زنبور بی عسل باشی! و اگر تولید عسل مصفا کنی و شفا بخشی، برای گذشت روزگارانت ارزشی قائل نخواهند شد و چه آسان تو را به دلایل چرندی در استخدام ردّ خواهند کرد! تو به آنها عسل دادی ولی آنها با توهین به تو گویا ...و با پهن گاو جامعه حنایش می کنند! پس خواهی فهمید که برای معلم بودن نباید روانشناسی، ...هم بدانی! بی خبر باش! و صد البته در اینکار بسیار سخن است..
این حاشیه سازان فلسفه آموزش، بهره وری و نتیجه مثبت کارکرد معلم در صورت رفع مشکلات معیشتی و وضعیت فرهنگیان در سایر کشورها را عنوان نمیکنند و هوشمندانه قصد تخریب معلم را دارند...
رفع مشکلات معیشتی اولویت است- آموزش رایگان اولویت است اعتراض به نرم بالای کلاسها و پایین آمدن کیفیت آموزش اولویت است -تخصیص بودجه برای ساخت مدارس تخریبی اولویت است و ....
متشکرم از نقد تان.من هم موافقم که اول باید مطتلبات از هر نوعش اول احصا شود سپس اولویت بندی شود و بعد طرح شود.تا از این وصعیت انفعال و خمودگی خارج شویم.
مدیریت ناکارامد و...امکان خلاقیت ها و نقش افرینی های فردی را از معلم و دانش اموز هم می گیردو واین علاوه بر سایر مصایب مدیریتی است که متوجه سیستم می کند.