آموزش و پرورش ما این روزها به اندازه گذشته روی صلاحیت معلمان تعمق نمیکند. در زمان گذشته، در ایران و در شهر تهران دانشسرای عالی را داشتیم که حتی قبل از دانشگاه تهران، در سال 1297 تأسیس شد و امروز دانشگاه خوارزمی نام گرفته است. در آن دانشسرا، معلمان علاوه بر قبولشدن در کنکور، پالایش جسمانی و اخلاقی نیز میشدند.
گسترش مسائلی مانند تجاوز در این محیطها ناشی از ابتلای جامعه به همین آنومی و فروریختگی و سستشدن معیارها، هنجارها و ارزشهاست شخصیتهای برجسته و بزرگواری بودند که افراد ورودی به دانشسرا را به دقت از جنبه اخلاقی و جسمی و روانی مورد بررسی قرار میدادند و به جزئیات توجه میکردند. این مکان، دانشگاهی مانند اکول دو فرانس در فرانسه و وظیفهاش فقط تربیت دبیر بود.
در حال حاضر نیز دانشگاههایی مانند دانشگاه فرهنگیان وجود دارند، اما دیگر به اندازه آن زمان دقت و موشکافی برای تشخیص صلاحیت و شایستگی صورت نمیگیرد. با کمرنگشدن این معیارها اکنون هر شخصی که از هر دانشگاهی فارغالتحصیل شده و لیسانس گرفته است، میتواند آموزش بدهد.
نکته دیگر اینکه بسیاری از معلمان تربیتشده در آن سیستم آموزشی بازنشسته شدند و امور آموزش و پرورش در مواردی به دست افرادی افتاد که برای آن مقصود خاص تربیت نشده بودند. برای شغل معلمی که مهمترین شغل از نظر پرورش شخصیت و اخلاق و رفتار است، به انتخاب اصلح توجه نمیشود و گاه افرادی که با اصول تعلیم و تربیت چنانکه باید، آشنا نیستند وارد این کار میشوند.
یکی از عوامل مشکلاتی که این روزها در سطح مدارس وجود دارد و اخبار ناخوشایندی که گاه درباره اتفاقات رخداده در مدارس میشنویم، حضور افرادی است که تخصصی در این حوزه ندارند، رشته آنها تعلیم و تربیت نبوده است، روانشناسی شخصیت و روانشناسی پرورشی و کودک و نوجوان را نمیشناسند، اما وارد این عرصه شدهاند.
شخصیت معلم باید بررسی شود و دید چه شخصی قرار است معلم شود. باید به اندیشههای افراد صاحبتفکری مانند فروبل، پستالوزی، هربال، مونته سوری، دکرولی، پیاژه یا جان دیویی که پیشروهای تفکر در آموزش و پرورش بودهاند، توجه کرد.
مسئله دیگری که باید در ارتباط با مشکلات آموزش و پرورش و مدارس به آن توجه کرد، این است که جامعه دچار آنومی شده است. بیماری روحی و روانی فراگیر شده و ذهنیت برخی از افراد بیمار شده و پایبندی به اصول و اخلاقیات و معنویات کمرنگ شده است.
معلم یا استاد باید به دانشآموز خود مثل دختر یا پسر خود نگاه کند. در غیر اینصورت مسائلی مانند آنچه این روزها نمونههایش را در اخبار میشنویم، اتفاق میافتد. گسترش مسائلی مانند تجاوز در این محیطها ناشی از ابتلای جامعه به همین آنومی و فروریختگی و سستشدن معیارها، هنجارها و ارزشهاست.
نظام آموزشی باید منزهترین جا باشد و معلم باید پاکترین و منزهترین شخصیت باشد، ولی مشکلات از بخشهای دیگر در اینجا نیز رسوخ پیدا کرده و مسائلی را پدید آورده است که شاهدشان هستیم.
درحالحاضر به دلیل نفوذی که رسانهها، بهویژه فضای مجازی و رسانههای اجتماعی پیدا کردهاند، کافی است کوچکترین خطایی صورت بگیرد تا بزرگ و آگراندیسمان شود و در سراسر دنیا پخش شود.
فضای مجازی اکنون دیوارها را فروریخته است و دیگر دیواری وجود ندارد. افرادی که از این نکته غافلاند، مرتکب اشتباه بزرگی میشوند. شبکه جامعه شناسی علامه
نظرات بینندگان
مطالعه ی کتاب « مربّیان بزرگ » اثر ژان شاتو، ترجمه ی زنده یاد دکتر غلامحسین شکوهی ( انتشارات دانشگاه تهران ) به دوستداران پیشنهاد می شود.
« چون من متخصّص آموزش و پرورش نیستم، بنابر این نمی توانم چیزی به مربّیان توصیه کنم، تنها کاری که می توانم بکنم تهیّه ی داده ها و یافته هایی است که بتواند مورد استفاده ی آنان قرار گیرد. و معتقدم که مربّیان خود قادر هستند که به روش های تربیتی جدیدی دست یابند. آموزش باید فرصت بیشتری به دانش آموز دهد که خود اختیار رفتار و تجارب خویش را داشته باشد، ولی در عین حال مهم است که معلّمان لوازم و مواقع و امکاناتی را به شاگرد پیشنهاد کنند تا پیشرفت آنان را هموار سازد. »
اقتباس از کتاب « تربیت، به کجا ره می سپارد؟ »
نوشته ی ژان پیاژه
ترجمه ی دکتر محمود منصور و پریرخ دادستان
انتشارات آموزش
چاپ اوّل ( دی ماه 1361 )
پس شخصیت وکیل؛ وزیر؛ قاضی؛ رئیس بانک؛ پزشک؛ پلیس؛ صاحبان امضای های طلایی و... چه...؟
جسارت اینجانب را به بزرگواری خودتان می بخشید.
چون این سایت در خصوص مسائل معلّمان بوده و صدای معلّم نام دارد، صحبت از بررسی شخصیّت معلّم به میان آمده است. البتّه واضح و مبرهن است که معلّمان خوب می توانند وکیلان خوب، وزیران خوب، قاضیان خوب، رئیسان خوب، پزشکان خوب، پلیسان خوب و ... را تربیت نمایند.
لازم به ذکر است، در شکل گیری شخصیّت افراد، انسان ها و فاکتورهای عدیده ای دخیل می باشند که نقش بی بدیل معلّم پُر رنگ تر از دیگران است.
پیروز و سربلند باشید.