ساعت 6 صبح خواستم وارد سایت شوم ، متأسفانه ممکن نشد . یقین در اقصی نقاط کشور خوانندگان با این پیام برخورد کرده اند:
Database connection error (2): Could not connect to MySQL.Database connection error (2): Could not connect to MySQL.
یعنی بر اساس حمله سایبری به سایت امکان ورود و دسترسی به اطلاعات سایت وجود ندارد.آدمی هر چه باشد کلافه می شود. پرسشی از تعجب مطرح و یا به تعقیب مسأله می پردازد.
از چند روز مانده به روز و هفته معلم ، شرایط چنین است . حال قصد سیاسی است یا رقابتی و یا ..... بماند . قصد نومیدی مدیر سایت از ادامه فعالیت است یا دلسردی و متفرق شدن خوانندگان ؟
نیت هر چه هست امروز به زنجیر شدن اندیشه و حضور بیشتر من و شما نیاز هست. باید با حضور مؤثر خود رشته های این زنجیر را قوّت بخشیم. البته این زنجیر اسارت نیست بلکه تحکم خردورزی است. روی سخن من با شمای خواننده است .لذا بیایید واقعیت را آن چنان که هست قبول کنیم نه آن چنان که دوست داریم یا میل مان می خواهد یا برای ما باب میل است. ( دقت کنید واژه برخی از خوانندگان در کل این متن مورد نظرم هست . )
به این مهم بیندیشیم که اگر این تنها نعمت " ما " گردیدن از دست مان برود ما معلمان تنها بی هیچ یار و یاوری باید چگونه همدل شویم ؟ من ، تو ،او ،شما ضمایری هستند که در این سایت تبدیل به " ما " می شود یعنی شکل گیری ما. هویت ما دیگر همان هویت من نیست که گاه اصرار یا لجاجت برای حتمیّت آن داریم. هر چند اعضای این جمع یکدیگر را نمی شناسند اما برای بقای یکدیگر تلاش کردن و از خود گذشتن معنای ما گردیدن است. برای افکار یکدیگر حرمت گذاشتن. ما یعنی تحمل آرای همدیگر. یعنی دوستانه چون آئینه نقد کردن . نقد دوستانه تعریف و تمجید صِرف نیست ، ملایم است ، خیرخواهانه است . جهت دهنده است. هدفمند و منطقی است. عقل قادر به انکار یا کِتمان آن نیست. با شنیدن آن در لاک خود فرو نمی روی . گارد نمی گیری . چون به صمیمیت گوینده و گفته هایش ایمان و اِشراف داری.
می خواهم واقعیت را آنچنان که هست بنویسم لذا فقط قدری بیندیشید.
برخی از ما خوانندگان با امرونهی خویش تلاش برای هدایت سایت داریم .
برخی از ما خوانندگان تصور می کنیم رسالت این سایت فقط اطلاع رسانی مشکلات مادی یا شخصی ماست. لذا وقتی متونی برای ترویج آگاهی یا مرور دانسته هایمان ارائه می گردد با ناسازگاری خودمان از واقعیت حقیقی سایت ، شروع به خرده گیری می نمائیم. یا تعداد خوانندگان فوق العاده کم است یا اصلا در تکمیل مطلب ، همفکری و همکاری نیست. اما بدون رودربایستی ، مطالب مربوط به حقوق و پاداش را بیش از 19 هزار نفر می خوانند و بیش از 800 نفر نظر می گذارند! (مثال : پاداش بازنشستگان سال 96 کی پرداخت می شود ؟ نامه ای از آقای مهدی ازهمدان در 13 اردیبهشت 97 که فقط از مدیر سایت زمان پرداخت پاداش پایان خدمت همکاران را سئوال نموده اند و هیچ نوع اطلاعات حتمی ارائه نکرده اند.)
آری !
برای مطالعه یا عملکرد خود اختیار و آزادی دارید . اما تعارف را کنار بگذاریم و به واقعیت آن طور که هست نگاه کنیم. نتیجه کار برآیندی از انتظار یا باور ماست. اگر آمار مطالعه نوشته های گوناگون بیانگر این سوگیری خواسته یا ناخواسته است پس یقین داشته باشیم که انتظار غالب خوانندگان این است. ارزش ها را ما معلمان می توانیم به وجود آوریم یا تقویت و تضعیف کنیم . جهت و سوگیری ما تبلور ارزشهای ماست. هر یک از شما می توانید با مراجعه به چندین نوشته حال و ماضی ، به این نکته برسید البته اگر همچنان در تعقیب تعصب باور خود نباشید. غنای فرهنگ در سایه تلاش من معلم در این جامعه رنگ می گیرد ، رشد می کند و می زاید.
وقتی مایی به وجود می آید پیوندی مابین اعضای آن ایجاد می شود که نحوه کنش و واکنش آنها ماهیت و هویت آن ما را تشکیل می دهد. من و شما یک مای مجازی هستیم چون یکدیگر را در حد یک اسم واقعی یا مستعار می شناسیم .برای تحقق این پیوند ، زمان و انرژی که هر دو با ارزش هستند مصروف می شود. گاه نظرات شما در ساعات اولیه بامداد درج می گردد و این یعنی احتمال اعتراض اعضای خانواده برای این مزاحمت شما به جمعی که در خواب شبانه اند . بالاخره شرایط یا زمان مطالعه شما شاید خوشایند اعضای خانواده خصوصا همسر نباشد چون این هم نوعی عادت یا اعتیاد است منتهی از نوع مثبت . دقت کنید مثبت برای ما ، نه نزدیکانمان .
دو ماهی کوچک قرمز عید من هنوز هستند وقتی به آنها غذای مخصوص می ریزم با خیز سریع به بالای تُنگ برای خوردن می آیند. بر اساس تجربه، ما ساعاتی که مطالب جدید در سایت گذاشته می شود را می دانیم . ما هم چنین وضعیتی داریم ؛ درج مطلب تازه و خیز ما به سوی آن . باب میل اکثریت بود در کمتر از یک ساعت 50 – 60 نفر خوانده اند و اگر نبود بعد 48 ساعت 30 نفر به سختی مطالعه کرده اند. متن با برانگیختن هیجانات و احساسات مان ، ما را به نوشتن نظرات مان نیز تحریک می کند. که این نظرات گاه موافقان یا مخالفانی دارد. آزادی من و شما در ابراز نظر تا حدی که شئونات اخلاقی اجازه درج آنها را می دهد نوعی خالی کردن هیجان و یا سموم ناشی از خشم و نفرت ماست. سبک و راحت می شویم .
حال مسأله اصلی این است :
ما چرا همه چیز را مطابق باب میل خود می پسندیم؟ یا می خواهیم که چنین و چنان باشد؟ چرا از این دایره نامطمئن قدم بیرون نمی گذاریم تا تعهدمان به "ما " غنا یابد؟
چند تن از شما احساس مسئولیت کرده و پیگیر علت قطعی سایت شدید یا چند تن از شما با درج خبر حملات سایبری به سِرور سایت صدای معلم آن را مطالعه و ابراز همدلی نمودید؟ آیا کنترل کردید که خط اینترنت کلا قطع است یا فقط صدای معلم ؟ یا با پشتیبانی همراه اول تماس گرفتید؟ اصلا آمار قطعی در چند شهر و استان کشور است می دانید؟ قطعی سراسری است یا محدود؟
این همه از ماهیت "ما"ست.
عده ای محدود همه مشکلات فنی و تعاملی را برای تأمین خوراک مطالعاتی ما به تنهایی تحمل می کنند و با عدم طرح آنها به من و شما امنیت و آرامش حضور در سایت را برای ما بیمه می کنند لذا ما نمی توانیم به این سلسله تلاش شبانه روزی بی تفاوت یا بی اعتنا باشیم. اینجا حریم صنفی من و شماست. من و شما هم در دوام و بقای این حریم باید سهمی برعهده داشته باشیم. این از خاصیت هم سفره بودن است. حداقل اگر حمایت مادی از دستمان برنمی آید با حمایت معنوی و همدلی خود در همواری مسیر بکوشیم. مثلا اگر همکارانی رشته تخصصی شان نرم افزار کامپیوتر است آستین بالا بزنند و اگر راه حلی می دانند بگذارند در سفره اخلاص. ما چرا همه چیز را مطابق باب میل خود می پسندیم؟ یا می خواهیم که چنین و چنان باشد؟ چرا از این دایره نامطمئن قدم بیرون نمی گذاریم تا تعهدمان به "ما " غنا یابد؟
ما برای تقویت و تثبیت همدلی خود به یاری یکدیگر نیازمندیم. سایت شاید خصوصی باشد اما دور سفره نشستگان سایت جمعیتی بیش از یک میلیون نفرند. رونق و خیر و برکت این سفره به حرمت ماه رمضان به تکاپوی من و شما نیازمند است. قدری احساس مسئولیت ، از منیّت خویش بیرون جهیدن و به اثرگذاری مفید خود اندیشیدن.
یادمان نرود محتوا و تعداد نعمات سفره همدلی معلمان را خودشان در این سایت انتخاب می کنند. انتظار مطالب ارزشمند به حرکات ارجمند نیازمند است. خود را باور کنیم و توانمندی های یکدیگر را کنار هم بگذاریم تا در این خانه امن بیشتر از این صفا و یکرنگی و خلوص و صمیمیت حاکم گردد. برای رسیدن به سر منزل مقصود اول باید اعضای این " ما " یکدیگر را تحمل و باور کنند و در حد توان ، سرمایه معنوی و فکری خود را بر سفره همدلی فرهنگیان بگذارند. بیائید اول خود ما در افزایش منزلت و شأن شغلی خود بکوشیم بعد از دیگران انتظار داشته باشیم .
به قول حافظ :
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
و آن چه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد
و به این مهم بیندیشیم که اگر این تنها نعمت " ما " گردیدن از دست مان برود ما معلمان تنها بی هیچ یار و یاوری باید چگونه همدل شویم ؟
با تشکر از تلاش کوشاوران بی ادعا
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
یقین داشته باشید حداقل در تنهاترین امکان
موجود یعنی کلاس درس کم نگفته ایم ، کم
روشنگـــری نکرده ایم ، منتهی مــراتب زمان
اشتــغال ما چنین نعمتـی در دسترس نبود و
متأسفانه بنده دیر متوجه این سایت شدم و
الان دارم تلاشم را می کنم و تصور نمی کنم
بازنشستگی پایان خط است.
متأسفانه مراکز تربیت معلم مدخل مناسبی
برای خواسته شما نیست مگر این که فرد
خود توانایی های خاصی داشته باشد.
کاش دقیقا مشخص می ساختید که با
چه چیز موافق هستید!!!
چه اطلاعاتی از بنده ویا سوال و یا مطلب مطرح شده دارید تا پاسخ گو باشم.
بزرگوار با آقای پورسلیمان هماهنگ شوید.
از لطف تان بی نهایت سپاسگزارم.
همکار محترم آقای مهدی ،
چطور شد؟ پاسخگو گردیدید؟
از طریق ایمیل صدای معلم یا بخش ارسال نامه
می توانید با مدیریت سایت تماس بگیرید. تشکر
از قدیــم گفته اند: یک دست صـدا ندارد یا
با یک گل بهار نمی شود. همه ما موظفیم
تا خلق کنیم و از آن محافظت نمائیم . این
یعنی تولید فرهنگ . غنابخشی آن و زایش
آن.همه با هم باید فکر کنیم و مسیررا پیدا
کنیم . من چگونه می توانم مؤثر باشم ؟
یه عده هم بیماری لاعلاجی دارند که تنها داروی التیام بخششان خفقان عمومی ست.
وقتی قلم ها نسخه شفابخش می نویسند.این بیماران چون از تجویز آمپول ترس دارند می خواهند قلم ها بشکند و کاغذها پاره شود که اصلا کسی نفهمد دردشان چیست!
حال اگر بیماری مسری باشد و در جامعه اپیدمی شود پزشکان قسم خورده باید به این فکر باشند که در راه سلامت مردم کوتاهی نکنند.
لیکن امروز وزارت بهداشت صاحب ندارد.
طبیبان برای سفرهای دوره ای به اروپا رفته اند.برای همین است که این همه مرض به جان فرهنگ جامعه افتاده است. لااقل اطباء دلسوز داوطلبانه کمک کنند تا روان پریشی حاصل از بیماری شهرها را فلج نکند.
ممنونم .
خدمت از ماست. همراهی و همدلی شما
با مدیریت سایت باعث تداوم ارتباط من و شماست. تشکر
مخاطب شما بنده نیستم مدیر سایت هستند لطفا
ایشان را مورد خطاب قرار دهید .
از همراهی تان سپاسگزارم.
شعری از حمید مصدق:
« چه کسی میگوید من وتو مانوشیم
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیها
با تو اکنون چه فراموشیهاست .
چه کسی می خواهد
من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد !
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،- خویشتنی
از کجا که من و تو شور یکپارچگی را در شرق باز بر پا نکنیم؟
از کجا که من و تو مشت رسوایان را وا نکنیم؟ .
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد ؟
چه کسی با دشمن بستیزد ؟
چه کسی پنجه در پنجه هر دشمن آویزد
دشتها نام تو را می گویند .
کوهها شعر مرا می خوانند .
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند .
در من این جلوه اندوه ز چیست ؟
در تو این قصه پرهیز - که چه ؟
در من این شعله عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز - که چه ؟
حرف را باید زد !
درد را باید گفت !
سخن از مهر من و جور تو نیست .
سخن از
متلاشی شدن دوستی است ،
و عبث بودن پندار سرور آور مهر
...
سینه ام آینه ای ست،
با غباری از غم .
تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار .
...
من چه می گویم،آه ...
با تو اکنون چه فراموشیها؛
با من اکنون چه نشستنها، خاموشیهاست .
تو مپندار که خاموشی من،
هست برهان فراموشی من .
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند »
پیروز و سربلند باشید.
« از زمـــزمه دلتنگیـــــم ، از همهمـــه بیــــــزاریم
نـــه طاقــت خـــاموشی ، نــه تاب سخن داریم
آوار ِ پــریشانـــی ست ، رو ســـوی چه بگریزم ؟
هنگامه ی حیرانی ست خود را به که بسپاریم ؟
تشـویش ِ هــــزار «آیا» ، وســـواس ِ هزار «امّا»
کــوریم و نــــمی بینیم ، ورنـــه همــــه بیـماریم
دوران شــــکوه باغ ، از خاطــــرمـان رفــته است
امروز که صف در صـــف ، خشکیده و بی بـــاریم
دردا کـــه هـــدر دادیم ، آن ذات ِ گــــرامی را
تیغیــــم و نمی بّـــریم ، ابــــــریم و نـــمی باریم
ما خویش نـــــدانستیم ، بیداری مان از خـــــواب
گفتند که بیداریــــد ، گفتیــــــم که بیــــــــداریم !
مــن راه تو را بستــــه ، تــــو راه مـــــرا بستـــه
امیّد ِ رهــــایی نیست ، وقتی همـــه دیواریــــم
حقیقتا لذت بردم . حیف نیست ما را از این
نعمت محروم می گذارید. همین ،شما هم
برخیزید تا ما شویم دیگر نالیدن بس است.
نسل ما باید نتیجه این هماورد بی نظیر را
مشاهده کند. برای این نســل سکــوت و
بی تفاوتی حیف است .
سپاسگزارم.
خداوند به پیامبرش دستور می دهد:
فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ
پس تذكر ده كه تو تنها تذكردهندهاى. بر آنان تسلّطى ندارى،
نمی دانم چرا عده ای بالاتر از پیامبر خود را همه کاره مردم می بینند.
سلب آزادی مشروع ،گناه نابخشودنی به ذات
بشر است. از دقت نظرتان سپاسگزارم.
جدایی از خود واقعی سبب می شود که رفته رفته احساس لذت، شوق و تمام آنچه را که قلباً دوست داریم، از دست بدهیم.
برای تضمین بقای عاطفی، شروع می کنیم به سرپوش گذاشتن بر خود واقعی مان تا تبدیل به کسی شویم که نسخه ی قابل قبول آن خودی است که گمان می کنیم مورد تأیید دیگران است.
برخی اوقات خوب است بتوانیم خوب و بد را تمیز دهیم.
هرگز نمی گذارم کسی برایم قفس بکشد.
آزادی حق من است.اگر کسی دوست ندارد آزاد باشد دست و پای خود را زنجیر کند.شغلم را از من گرفتید ولی فکرم را نمی توانید از من بگیرید.
می خوانم و می نویسم.این آرزوی من نیست واقعیت من است.
تا ابد معلم می مانم چون در خاطرات صدها دانش آموز هستم.باید همه آن ها را نابود کنید.
با سلام وتشکر از نوشته های شما
واقعیت این است که مشکلات اقتصادی چنان گریبان این تن نحیف را گرفته که اجازه فکر کردن به موارد دیگر را نمی دهد .
یقین شما به عنوان رییس یک خانوار تعهد و مسولیت
سنگینی دارید و بنده به عنوان یک همکار جسارتا کاری
از شما نمی خواهم . فقط عرض کردم در قبال مشکل
ایجاد شده برای سایت صدای معلم با مدیریت آن که
استرس و تلاش ادامه فعالیت و فراهم سازی امکان
ارتباط ما همکاران را با محدود امکانات بجان می خرد
ابراز همدلی نموده و در برابر چنین مشکلات یعنی
حملات عمدی سایبری واکنش فرهنگی مآبانه نشان
دهیم. تن تان پرقوت . مشکلات تان بدون میم باد.
جناب آقای پور سلیمان،
در صورت امکان فقط فعالیت یک
روز خود را در این سایت با ما
خوانندگان درمیان بگذارید.
برای مطالعه ما در این سایت. چه
فعالیت هایی انجام می دهید؟
سپاسگزارم .
با مدّعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی
خانم امامی
ممنونم .
دلسوزی و مسئولیت پذیری شما واقعا ستودنی است .
به محض این که مشکلی پیش می آید سریع اطلاع می دهید .
واقعیت آن است که اداره رسانه طوری که خودم و دیگران رضایت داشته باشند واقعا سخت است به ویژه آن که بخواهی مستقل باشی و به کسی باج ندهی ...
اما نتایج آن برخی اوقات این خستگی ها را برطرف می کند .
از صبح تا شب با کامپیوتر کار می کنم حتی در عید و تعطیلی ها ....
مسافرت که می روم به جای یک لپ تاپ برای احتیاط دو تا دارم .
به جای یک مودم چند مودم !
شاید در آینده گزارشی در این مورد بنویسم .
پایدار باشید .
جناب آقای پورسلیمان ،
ممنون که پاسخ دادید . هر چند مختصری از
زحمات متحمله را قید کردید. لطـف می کنید
اگر کامــل تر برای علاقمنــدان کل ماجــرا را
بنویسید. شرح حالی خواهد عبرت آموز برای
سایر همکاران علاقمند. در ضمن شاید از کم
و کیف تلاش شما مطلــع گردیم بیشتر برای
این سایت قدر نهیم و مشکلات بیشتری حل گردد.
باز سپاس.
شرح حالی خواهد بود.......