هر وقت نامی از معلم و آموزش و پرورش به میان می آید مفاهیمی نظیر فقر، رنج، نارضایتی، قرض، تبعیض و...به ذهن ملت خطور می کند.به جز عده ای که بی انصاف تشریف دارند همگان خوب می دانند که معلمان و خانواده هایشان در چه وضعیت بغرنجی گذران روزگار می کنند.
متاسفانه وضعیت معیشتی معلمان روز به روز در حال بحرانی تر شدن است.دولت ها از اصولگرایش گرفته تا اصلاح طلب و اعتدال نگاهی فراتر از تمجید و تعریف به آموزش و پرورش ندارند که البته همین تمجید و تعریف ها هم بیشتر مختص هفته معلم است و بقیه سال کسی یادی از معلمان نمی کند.
قاطبه دولت ها وحکومت ها در کشورهای درجه یک دنیا تمام هم وغم شان آموزش و پرورش است و اگر امروز حرفی برای گفتن دارند و مردم آن ها در رفاه و نعمت به سر می برند ثمره آموزش وپرورش پویای آن هاست.
در ایران هم معلمان مسافرکش، بقال و نجار هستند و هر از چندگاهی نیز مشت و لگد های دانش آموزان و اولیای آنان نصیب شان می شود.
به راستی چه دردآور است وقتی معلم مملکت همکلاس دوران مدرسه اش را می بیند.
همان همکلاسی که میانه خوبی با درس و مشق نداشت.
حال آن همکلاسی به برکت دانشگاهی درجه هفت فوق دیپلمی دست و پا کرده و در اداره ای مشغول شده و سه چهار برابر آقا یا خانم معلم حقوق می گیرد و حسرتی به دل خودش و خانواده اش نمانده است.
اینجاست که معلم نگاهی به حال و روز خود می کند که پس از سال ها درس خواندن و تدریس و خون دل خوردن آهی در بساط ندارد و مدام شرمنده خانواده اش می شود.
همه مشاغل محترم هستند اما طبیعتا اثرگذاری ها متفاوت است.
هر عقل سلیمی می داند که راه درست شدن و پیشرفت مملکت آموزش و پرورش است و تقویت این دستگاه باید کار ویژه و اولویت نخست هر حکومتی باشد.اما خدا می داند که دلیل تحقیر و تضعیف معلم و مدرسه چیست.
حقیقتا تضعیف آموزش و پرورش و معلمان مساوی با تضعیف نظام، دولت و ملت است.
بنده پیش از ورود به آموزش وپرورش چندین موقعیت شغلی داشتم و به دلایلی معلمی را انتخاب کردم و معلمی را افتخاری بزرگ دانسته و می دانم اما شرایط سخت زندگی و تبعیض های بی شرمانه ای که می بینم نه فقط مرا بلکه تمام معلمان مملکت را می آزارد و واقعا کاسه صبرمان لبریز شده است.
عمری درس خواندم و چهار سال زندگی سخت در دانشگاه فرهنگیان را پشت سرگذاشتم و اینک هفته ای بیست و چهار ساعت با ده ها دانش آموز سر و کله می زنم که هر کدام آن ها مشکلات خانوادگی و رفتاری خاص خود را دارند .
حال سوال اینجاست که آیا دریافت یک میلیون و صدهزار تومن حقوق در ماه تحقیر و توهین به من و همکاران جوانم نیست؟
اگر می گویم ای کاش راننده سازمان مالیات می شدم بی راه گفته ام؟با این حقوق چگونه باید زندگی کنم؟
از این دست صحبت ها زیاد شنیده اید و گوش هیچ مسئولی هم بدهکار نبوده و نیست اما از باب وظیفه کماکان می نویسیم تا شاید گشایشی حاصل شود و اما روز معلم نزدیک است.پیش از آن که نجومی بگیران پشت تریبون ها خودنمایی کنند و نمک به زخم مان بپاشند و تبریک و تعارف تکه پاره کنند چه بهتر که خودمان به هم تبریک و خداقوت بگوییم.
عزیزان دلم؛ همکاران نجیبم؛ روزتان مبارک...
خداقوت...
صادقانه ترین درودها بر شما که با دست خالی ماندگارترین خوبی ها را خلق می کنید.....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
متاسفانه آموزش و پرورش در گرداب سیاست زدگی غوطه ور شده و در این محیط به شدت سیاست زده تنها کرامت و شرافت معلم است که به تاراج می رود .
وقتی شایسته سالاری فقط مضحکه ای است که در دهان متولیان این دستگاه لقلقه زبانها می شود .نمی توان انتظار داشت مدیران که با نداشتن حداقل ها به صندلی های گرم و نرم ریاست چسبیده اند از حقوق معلم دفاع کنند .
امروز شما و همه فرهنگیان لرستانی می بینند که یک لیسانس معادل که نه توان علمی و عملی دارد و نه می تواند در محافل علمی و کارشناسی آبرو و حیثیت معلمان باشد و نه مقبولیت اجتماعی در بین قاطبه فرهنگیان دارد با معامله گری صندلی ریاست را تصاحب کرده و فریاد امان خواهی معلمان نجیب هم به گوش وزیر محترم هم نمی رسد .
باید این شکایت به کدامین مرجع برد و درد دل را به جه کسی گفت
که معلمان از درد در فغانند
آری دلمان را خوش کنیم که شمع و گل و پروانه آیم
ولی وانفسا که منزلت معلم در جامعه سرابی بیش نیست و این دیوار سالها که فرو ریخته است
اکثریت فرهنگیانی که بازنشست می شوند از قبل برای احداث مدرسه ای جدید اقدام کرده اند که جای فرزندان و اقوام خود را محفوظ بدارند.این رفتارها انتظارها را به صورت منفی رشد می دهد و باعث می شود که موسسی به نام ... با نام مدرسه خرید خدمات از هر معلم جوان خود هفت میلیون و نیم را راحت بدزد و ادارات کل هم مانع این امر نشوند.
دزدی شاخ و دم ندارد!فرهنگی و غیر فرهنگی هم ندارد!
نام فرهنگی را یدک نکشیم.فرهنگ باید در عمق وجود همه نهادینه شود.
فاتحه آموزش وپرورش را بایدخواند.
ازماست كه برماست
بجز تاسف وافسوس کاری از دست کسی برنمی آید مگر اینکه حکومت با عزم جدی از بودجه حوزه علمیه وبسیج ومساجد کم کند و به سبدمعلمان بریزد
الهی بمیرم....خاک بر سر اینمملکت