با شمس شناسایی مهتاب به تاریکی
مهتاب چو مؤلانا خورشید به شمس آری
کوتاه سخن باید ایام گذر کوتاه
با علم معارف هان فارغ ز گناهی آه
با جلوه تقوایی سیرت به نما ظاهر
ای ظاهر سیرت خو خورشید وشی باهر
شخصیت دانایی از جلوه جبین پیدا
با خوف و رجا کاری را پیش برد جانا
هر لحظه به تاری پود احوال گشاید هان
احوال چه دل روحی تفسیر دهد هر آن
تغییر حیل روحی هر لحظه نمایانی
کاری نتوان جانا پیداست نه پنهانی
هر چند گهی خلوت با دیده ربانی
از جلوتیان دوری با خلوتیان گاهی
عالم به سخنرانی ابلاغ کند حکمی
ای مدرک دانایی ادراک کنی درکی
قد علم چرا خم شد گویی تو به ما دلبر
مجنون پی لیلایی با قد خمینی سر
رویا به چه رویی خوش با شمس کنی دیدار
ای والی مولایی شو مولویی با یار
خاطر به صبوری خوش دریاب صبوری را
با کسب معارف ها عرفان عملی پیدا
ظرف علم زمانی پر سیراب چو ماهی ها
کی سیر شود ماهی سیراب بگو از ما
با شمس کنی پیدا آن گوهر عشقی را
هر گوهر عشقی هان با شمس کنی پیدا
جاوید شوی جانا مؤلا چو شوی ای جان
دریای خروشان بین با موج تکان هر آن
عبدی چو شدی صالح یادی کنی از صالح
دریای معانی بین فارغ ز کسان طالح
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
از عنایت حضرتعالی سپاسگزارم .