میان کوهی که قافی خود نمایان
تجلی جلوه ای آیینه ای جان
شعوری فهم لازم رهنمایی
ادب حکمی کند اینجا نمانی
که هر خَلقی به علم ادراک هایی
به ظرف علمش رسد جایی نهایی
ز وادی بگذرد وادی به وادی
به آن جایی رسد بیند نمادی
خودش سیمرغ همچون مرغ سی تا
ریاضت نفس را بیند هویدا
که جان را جلوه آرایی نمایان
چو خورشیدی طلوعی کرده پنهان
به خود بنگر شناسی جان خود را
ز حس بیرون کنی ادراک بی ما
جهان را هست سیمرغی نمادین
عدالت گستری هر جا که آیین
تمدن یک شود آن روز جانا
چه فرهنگی نما در بین او ما
کنی یاد از سلیمان منطق الطیر
به قدرت باد هر جایی کند سیر
مرا با او چو موری فرض جانا
گدا با خسروان عادل به یک جا
به ایمان عشق ورزی هر زمانی
تو را پاداش باشد از خدایی
به عشقی زنده گردی جاودانی
طلوعی همچو مهری آرمانی
دلت بینا کنی بینی هم او را
از اویی سوی اویی سیر جانا
به هر جایی روان آن جا خداوند
تجلی هر کجا حرمت تو را پند
ز لقمان یاد آمد گفت فرزند
خدا را هر زمانی حمد کن پند
خدا ناظر که حاضر هر مکانی
چنان رفتار کن چون پاک جانی
چنان اندیشه کن اندیشه زیبا
فدا پیکر کنی جانت هویدا
رها از پیله خود پرواز جایی
تو را شد بارگاهی بارگاهی
در انتظار پُر رهرو بودن کاروان صداقت با همکاران
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
دوست عزیز چند نقطه !
در همین رسانه اکثریت محاطبان که معلمان هستند حاضر نیستند نام خود را بنویسند چه برسد به فیش حقوقی !
پایدار باشید .