ز کامل واصلین مردان معارف
یکی عطار شد چون خیل عارف
یکی هم شد سنایی همچو عطار
که روحی را دو چشمی لازم ای یار
موحد شیخ از محمود یادی
که از آثار او گلشن بهاری
که گلشن راز او اسرار دارد
سنایی مروزی عطار دارد
هر آن چیزی که ماهیت هویت
الهی گوی درویشی چو رویت
ز ما یملک جهانی چشم پوشید
ز داروخانه بیرون رفت به دید
گزیدش انزوایی را که خلوت
که ایامی به دور از هر چه جلوت
مصیبت بس زیادی گشت ما را
چو فارغ از جهان مرگی هویدا
خرد ورزی کمالاتی چو حاصل
فراهم توشه تقوایی که کامل
به جانی شد قسم جان آفرینی
به جسمی جان عطایی شد بهینی
به خاکی آب را بخشید شد پاک
که اشرف بین مخلوقات شد خاک
سما را بین زبر خاکی چه گردان
زمین در قعر چاهی پست انسان
که هر یک جزوی از منظومه دانی
خیامی بی ستون گیتی جهانی
به کوهی بنگری سیمرغ قافی
در آن جا آشیان دارد نگاهی
به دریا بنگری لب خشک بحری
به ماهی ها که لا از آب سیری
به کوهی بنگری سرچشمه هایی
معادن پر ز گوهر با بهایی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.