سالهای وحشت جنگ و حمله هوایی عراق بود و وسط حیاط مدرسه ما یک پناهگاه ساخته بودند. آژیر قرمز که به صدا در میآمد، چهارصد پانصد نفر دانشآموز دوره راهنمایی، وحشتزده به سمت دو در ورودی پناهگاه حمله میبردیم. پناهگاهی تاریک که کودکانه تصور میکردیم اگر بمب بر سر آن بریزد در امان خواهیم بود؛ چه تصوری خامی. بمبی اگر به آن پناهگاه میخورد، گور دستهجمعی ما میشد.
مطالبه پاسخگویی را فراموش نکنیم، اما در فضای ناآرام و پرتنش، کسی پاسخ نمیدهد بمب هیچ وقت به مدرسه ما نخورد و هیچ دانشآموزی با بمب آسیب ندید، اما هر بار که صدای آژیر قرمز به صدا درآمد، شلوغی و حمله به در پناهگاه، چند آسیبدیده و دست و پا شکسته به جا گذاشت.
ما از ترس بمب، با صدای آژیر قرمز، همدیگر را زیر دست و پا له میکردیم؛ برای رسیدن به گوری دستهجمعی که توهم جانپناه بود.
ازدحام این روزها برای خرید ارز جلوی صرافیها هم چیزی شبیه حمله ما به پناهگاه مدرسه ماست.
همه کاستیها، ناتوانیها و بیکفایتیها درست، اما ماچرا کم و زیاد پولمان را به دست گرفتهایم و جلوی صرافیها صف کشیدهایم؟
ما چرا باید با دامن زدن به یک «وحشت عمومی» خودمان را زیر دست و پا له کنیم؟
ترامپ آژیر میکشد، کشورهایی در منطقه هم صدای این آژیر را تقویت میکنند، و شاید کسانی هم در داخل عمداً یا از سر نادانی بر وحشت آژیرها میافزایند. آیا این ما هستیم که از ترس آژیر خود را برای رساندن به پناهگاهی که جز ابهام و تاریکی در آن نیست، زیر دست و پای یکدیگر له خواهیم کرد؟
میترسیم ارزش پول ملی سقوط کند و داراییها ما کاهش یابد؟ هر قدر بیشتر جلوی صرافیها صف بکشیم، قیمت بالاتر میرود و این سقوط بیشتر میشود، بدون آنکه چیزی گیر اکثریت بیاید.
میترسیم بمبی در اقتصاد منفجر شود و ما بیرون از پناهگاه، زیان کنیم؟
صف کشیدن برای خرید دلار، میتواند پیش از آنکه بمبی از راه برسد، ما را زیر دست و پای خودمان له کند.
میترسیم گروههایی با داراییهای کلان از خرید و فروش در بازار ارز سودهای کلان ببرند و خردهپولهای دست ما هیچ شود و از این نمد کلاهی برای ما ساخته نشود؟ ما از ترس بمب، با صدای آژیر قرمز، همدیگر را زیر دست و پا له میکردیم؛ برای رسیدن به گوری دستهجمعی که توهم جانپناه بود
صف کشیدن ما برای خرید دلار، سود صاحبان داراییهای بزرگ را بیشتر میکند. هر یک تومان که با حضور وحشتآلود ما جلوی صرافیها بر قیمت دلار افزوده میشود، صاحبان سرمایههای مشروع و نامشروع حاضر در بازار ارز را بیش از آنچه تصور کنید افزایش میدهد.
بیایید از ترس آژیر، یکدیگر را در رسیدن به توهمی از پناهگاه له نکنیم. آرام بگیریم و کنار بکشیم، بگذار ببینیم آنها که تنها در میان میدان میمانند، کیستند. آنها که نانشان در همراهی ما با شلوغی میانه میدان است.
آژیرها را همه به صدا درمیآورند، عکسهایی از بیارزش شدن پول فلان کشورها پخش میکنند؛ و همه برای آن است که من و شما بترسیم و خردهپولهایمان را به میدان بیاوریم، وحشت بیافرینیم و در میانه تاریکی یکدیگر را زیر دست و پا له کنیم. نترسیم و فعلاً آرام بگیریم. اوضاع که آرام شد، از دولتمردان ارائه گزارشی شفاف و دقیق، با صراحت و بیپردهپوشی، فارغ از شعار و پر از شعور، و صادقانه با مردم طلب کنیم. بپرسیم این چه حکایتی است؟
این چه مصیبتی است که آرامش نداریم. چرا کسی پاسخ نمیدهد چه خبر است. آشکار شدن همه کاستیها را مطالبه کنیم و مو از ماست بکشیم؛ اما فعلاً نترسیم و به این معرکه دامن نزنیم. مطالبه پاسخگویی را فراموش نکنیم، اما در فضای ناآرام و پرتنش، کسی پاسخ نمیدهد. بیایید برای ایران، بر تنشهای این فضا نیفزاییم. پناهگاهی در کار نیست، ما فقط خود را زیر دست و پا له میکنیم.
کانال تفکر انتقادی
نظرات بینندگان
قدری نیاز به جابجایی نقدینگی بود که با دخالت و حمایت و سیاست خودِ دولت به بار نشست. چگونه شد 7 هزارتومان و چگونه برگشت به 4/2 تومان ؟
پس کنترل و هدایت بازی در دستان جادوگر خودشان بود و هست. بالا پایین کردن ارز برای خالی کردن جیب مردمی بود که به دلیل کاهش نرخ سود بانکی سرمایه گذاری در بانکها را کاهش داده اند.
هم حراج سکه نمایش به رقص درآوردن مردم بود هم
افزایش و کاهش دلار.
مردم همانند عروسک خیمه شب بازی در دستان این
بازیگردانان بودند. حیف و افسوس بر ملتی که با هر سازی به رقص بیهوده در می آیند و قدری تأمل و تعقل را تجربه نمی کنند. انسانهای الینه شده جن زده پول که تمامی ارزش هایشان صفر پول هایشان شده است.
شکر که سرمایه ای برای به رقص درآمدن در این سیاه بازی را نداریم. شکر و هزار بار شکر که گاه نداشتن بهترین فاکتور سلامتی اخلاقیات است .
راس امور بی ارزش شده است که نه تولید می کنند و نه به
آن یاری می کنند فقط 30تا 50 درصد حقوق می افزایند و
تعادل اقتصادی را بر هم می زنند. کاهش ارزش ریال با بخور
بخور سیری ناپذیر خود مسولان است که انزوای سیاسی و
اقتصاد وارداتی را بر کشور تحمیل کرده اند. آنقدر عشق پول
هستند که جرات نکردند صفرهای پول را کم کنند، ترسیدند
سرمایه های فرامرزی شان به مخاطره افتدو......
یا سایر استانها چنین خبری نییست ،چرا؟
تهرانی ها اشوب و سیاست به خرج میدن و دیگران را گرفتار و خودشان در ثروت و ناز و نعمت و امکانات
نمی شود که دست روی دست بگذارند و شاهد سوخت سرمایه شان باشند؟ صبر کردن تا پیدا شدن مقصر ، در توان مردم نیست!
حسینی نماینده مردم تفرش در مجلس: