دوست را بینم چه زیبا جلوه ای
همچو ماهی سرو قامت دیده ای
لعل لب با زلف افشان بید سا
از حجاب آمد برون یک لحظه ای
مُشک افشان گیسوانش را چو پهن
در مسیری باد کردم خنده ای
با نگاهی چشم شهلایی خود
ناوکی انداخت ناوک غمزه ای
با دو چشمانش چنان زد تیر را
زخم دل حاصل بشد از ضربه ای
روزها بگذشت ایامی گذر
بر دلم آن زخم دیرین مانده ای
گر چه شیدا دل به شیدایی هنوز
خاطرش در یاد زیبا بنده ای
رخ به زیبایی زبانزد ساقیا
عاقبت جوینده شد یابنده ای
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.