وزیر آموزش و پرورش روز 25 بهمن در جمع خیرین مدرسه ساز گفت : "اخیرا با هدف ایجاد نشاط در دانش آموزان ابتدایی قدم بسیار کوچکی در زمینه حذف آزمون برداشتیم اما متاسفانه با هجمه ای عظیم در این زمینه مواجه شدیم." بطحایی افزود : "امروز ما با تحول و تغییر دنبال آموزش مهارت های زندگی به دانش آموزان هستیم." در ادامه آقای بطحایی گفت : " ما امروز مخالف جداسازی بچه ها با معیار هایی همچون پولدار و بی پول وفرزندان مقامات وافراد عادی هستیم وخواهان سبک شدن کیف بچه ها از کتاب های کمک درسی هستیم بنابراین آزمون را از دوره ابتدایی حذف کردیم تا نشاط وسرزندگی را به مدارس هدیه دهیم." دوقطبی سازی های کاذب همراه با کلی گویی آفت بحث کارشناسی است.
وارد جزییات که بشویم مساله متفاوت می شود. اولا حذف آزمون مدارس ابتدایی بحث جدیدی نیست. از سالها پیش پایه به پایه و به تدریج ارزشیابی کیفی- توصیفی ، جایگزین امتحان به سبک سنتی و نمره 0 تا 20 شده است و نهایتا در دی ماه 1393 آیین نامه ارزشیابی کیفی -توصیفی شش پایه دوره ابتدایی به تصویب کمیسیون خاص شورای عالی آموزش و پرورش رسیده و حذف آزمون نیازی به مصوبه جدید نداشته است.کسی هم با حذف آزمون در ابتدایی مخالفتی ندارد. ثانیا این اتفاق که موسسات آموزشی آزاد ، مدارس ابتدایی را جولانگاه خود کرده اند، نشانه ضعف نهادهای نظارتی وزارتخانه است. یک احتمال هم این است که برخی از مدیران ستادی همدست و شریک این موسسات بوده و راه را برای ورود آنها به مدارس هموار کرده اند.
اگر دولت قرار است دنبال آموزش و پرورش بی طبقه باشد آیا هزینه آن را پرداخت خواهد کرد؟ بر خلاف تبلیغات سیتماتیک وزارتخانه در جهت ایجاد دو قطبی خیر و شر ، منتقدین مصوبه اخیر از آزمون های پی درپی در ابتدایی حمایت نمی کنند و با آموزش مهارت های زندگی مخالفت نیستند. باز هم تاکید می کنم آزمون تستی در ابتدایی و حضور گروه های آموزشی در همه مدارس غیرقانونی است و وزیر وظیفه دارد جلوی آنها را بگیرد. برای آموزش مهارتهای زندگی هم برنامه درسی و کتاب درسی و روش کار معلمان باید تغییرکند و نیاز به امکانات و فضا وشرایط مناسب دارد. اگر آقای بطحایی مقدمات آموزش مهارتهای زندگی را فراهم کند و مثلا کتاب های درسی را بر اساس این نیاز تغییر دهد کار خوبی کرده است. اصولا چالش برسر این موضوعات نیست. کسی هم با شادی و نشاط در مدارس مخالف نیست به شرطی که وزیر و معاونان در مورد عوامل غم و اندوه و استرس آدرس عوضی ندهند و عوامل اصلی را از قلم نیندازند.
هسته مرکزی داستان این است که مدارس سمپاد و نمونه دولتی از سال تحصیلی آینده پایه به پایه ظرف سه سال منحل و تبدیل به مدارس عادی یا هیات امنایی می شوند. به جای مدارس سمپاد طرح شهاب با جدیت بیشتری اجرا می شود. معنای مصوبه این است که دانش آموزان مستعد ، تیزهوش ، سخت کوش یا دوپینگی یا هر اسمی روی آنها بگذاریم از دانش آموزان عادی و ضعیف جدا نمی شوند. در همان مدرسه عادی معلم و مدیر و اداره آنها را شناسایی و به شکل نامحسوس تقویت می کنند. اما به نظر می رسد وزیر از این مصوبه عقب نشینی کرده است یا حداقل دوپهلو و مبهم حرف می زند.
وزیر می گوید: " مدارس تیزهوشان را داریم اما آزمون نداریم." برداشت طبیعی از این جمله این است که مدارس سمپاد حفظ می شوند اما نحوه پذیرش دانش آموز از طریق آزمون نخواهد بود. وزیر اما بلافاصله اضافه می کند : "دانش آموزان با استعدادهای متنوع از طریق اجرای طرحهایی مانند طرح شهاب، شناسایی و تقویت می شوند." برداشت طبیعی از جمله دوم این است که جداسازی انجام نمی شود و در نتیجه مدارس سمپاد منحل می شوند و دانش آموزان دارای استعدادهای متنوع در قالب طرح شهاب یعنی در مدارس عادی و به صورت نامحسوس و بدون برچسب تیزهوش مورد حمایت و تقویت قرار می گیرند. طرح شهاب برخلاف سمپاد با جداسازی مخالف است و بر تلفیق دانش آموزان دارای استعدادهای متفاوت تاکید دارد. این تصور که دانش آموزان بر اساس طرح شهاب در مدارس سمپاد پذیرفته شوند به کلی مخالف طرح شهاب است.
دو پهلو گویی به اینجا ختم نمی شود. آقای بطحایی با گفتن اینکه "حذف آزمون از ورودی پایه هفتم به معنی حذف مدارس تیزهوشان نیست" طرفداران ابقای سمپاد را خوشحال می کند و با گفتن : "دانش آموزان با استعدادهای متنوع از طریق اجرای طرحهایی مانند طرح شهاب، شناسایی و تقویت می شوند."، طرفداران انحلال سمپاد را راضی می سازد. ظاهرا جریان به هر طرف که بچرخد بخشی از حرف وزیر درست از آب درآمده است.
تکیه بر حذف آزمون و مسایل دیگر و بیان بدیهیات علوم تربیتی ، جنبه تبلیغاتی ماجرا و برای بسیج افکار عمومی است. فکر می کنم معلمان را سرکار گذاشته اند. بحث مافیا هم کمکی به مدیران نمی کند، مافیا شبح و جن و پری نیست که از دیوار عبور کند . مافیا از طریق نامه و قراداد و با امضای مدیران وارد مدارس می شود. چرا با اینها برخورد نشده است؟ چرا روزنه های ورود اینها به آموزش و پرورش مسدود نمی شود؟ چرا مدیران همدست و حامی این جریان به معلمان معرفی نمی شوند؟ اجرای طرح شهاب هم نه انقلاب است نه تحول و نه حتی تغییر . طرح شهاب ده سال پیش مصوب شده و فاز آزمایشی آن در دوره حاجی بابایی در 7 استان اجرا و از سال 93 به صورت سراسری تا پایه پنجم اجرا شده است.
اجرای طرح شهاب و حمایت از بچه های مستعد در مدارس عادی قابل اجرا نیست. اتفاقی که می افتد این است که دو راه پیش پای مشتریان سمپاد (چه تیزهوش چه سختکوش ) باقی می ماند. تحصیل در مدرسه عادی و هیات امنایی دولتی با مشکلاتی که دارند و یا رفتن به مدارس برتر غیردولتی . اتهامی که به وزیر و معاونان او وارد می شود این است که آنها با حذف مدارس سمپاد و نمونه، دانش آموزان بالقوه سمپادی را به سمت مدارس غیرانتفاعی سوق می دهند. طرح این اتهام واکنشی به تبلیغات سنگین طرفداران مصوبه است. این اتهام طرفداران وزیر را در تنگنا قرار داده است احتمالا شعارهای مساوات طلبانه بطحایی که می گوید : "ما امروز مخالف جداسازی بچه ها با معیار هایی همچون پولدار وبی پول وفرزندان مقامات وافراد عادی هستیم." واکنشی برای رفع این اتهام است. من معتقدم که این تبلیغات جنگ فقیر و غنی در آموزش و پرورش چه هدایتش دست بطحایی باشد یا شخص دیگر در ضدیت با سیاستهای دولت در بخش آموزش و پرورش است.
سیاست دولت روحانی در آموزش و پرورش همان 5 سیاست معروف و اعلام شده اصغر فانی است: "توسعه مشارکتها ، ساماندهی و بهسازی نیروی انسانی ، ارتقای مدیریت آموزشگاهی ، بودجه ریزی عملیاتی ،و تمرکز زدایی " .
مخالفان دولت از اصولگرای افراطی تا سکولار ، این سیاستها را خصوصی سازی و نئولیبرالیستی می دانند. اغلب معلمان هم با سیاستهای دولت در این بخش همراه نبودند و نیستند و اداره سنتی آموزش و پرورش با بودجه دولتی را ترجیح می دهند. همه این سیاستها در جهت کاهش تصدی گری دولت ، تقویت مدارس غیردولتی و خرید خدمات آموزشی از بخش خصوصی است. سازمان برنامه و بودجه، مجری این سیاست دولت است و آقای بطحایی و آقای الهیار هم پیوند شخصی نزدیک با نوبخت دارند و هم تعهد خود را با اجرای این سیاست ها اعلام کرده اند. صحبت های آقای الهیار در مورد کسر بودجه ، صرفه جویی ، شاخص بهره وری، بودجه ریزی عملیاتی و... بر اساس همین الگو است.
مرکز سیاستهای دولت روحانی در آموزش و پرورش کاهش بودجه دولتی خدمات آموزشی در تناسب با قیمت بخش همین خدمات در بخش خصوصی و خرید خدمات آموزشی از مدارس غیر انتفاعی است. من قبلا صحبت های آقای روحانی در باره بودجه ریزی عملیاتی را نوشتم و گفتم که وزیر در روز معرفی به آقای روحانی حرف ایشان را که گفته بود هزینه تربیت دانش آموز در سال در بخش دولتی 2 میلیون و 800 و همین هزینه در بخش خصوصی یک میلیون است تصحیح می کند و می گوید که با خرید صندلی خالی از مدارس غیردولتی می توان هزینه سرانه دانش آموز را از 3 میلیون تومان به 800 هزار تومان کاهش داد. واقعا حرفهای جدید آقای بطحایی در مورد اینکه فرزندان ثروتمندان و فقرا باید روی یک نیمکت بنشینند را چگونه باید تعبیر کرد؟
استدلال دولت در این 5 سال این بوده که اگر ثروتمندان هزینه تحصیل فرزندانشان در مدارس غیردولتی را پرداخت کنند ، آموزش و پرورش می تواند خدمات بهتری به دانش آموزان مدارس دولتی ارائه دهد. حالا وزیر با اظهارات جدیدش در صف مقابل طرفداران توسعه مدارس غیردولتی قرار می گیرد. به نظر وزیر بچه پولدارها و بچه فقیرها باید کنار هم در یک مدرسه باشند. آیا سیاست دولت در حوزه آموزشی تحت تاثیر حوادث دیماه تغییر کرده و به سمت چپ متمایل شده است؟ آیا وزیر برای خرید محبوبیت شخصی به قیمت زیرپاگذاشتن سیاست دولت چنین حرف هایی را می زند؟ آیا ما فقط با یک موج تبلیغاتی روبه رو هستیم و در عمل اتفاقی نخواهد افتاد؟
وزیر و معاونان او و دستگاه تبلیغاتی آموزش و پرورش در فضای رسانه ای دست به بسیج افکار عمومی حول ضدیت با جداسازی دانش آموزان زده اند. خیلی زود در فضای مجازی ضدیت با جداسازی دانش آموزان از سمپاد و نمونه به مدارس غیرانتفاعی کشیده شد. وزیر سوار برموج هیجانات در جلسه با شورای سیاستگذاری مدارس غیردولتی گفت: "برگزاری هرگونه آزمون و شبه آزمون در مدارس غیردولتی ممنوع است و پذیرش دانش آموز در این نوع مدارس در صورتی که متقاضی بیش از ظرفیت برخی مدارس باشد باید با توجه به اولویتهایی مانند: 1-تحصیل دانش آموز درپایه ششم در همان نوع مدرسه 2- سکونت در محدوده مدرسه 3- ثبت نام در موعد مقرر 4- گفت و گو با والدین و بررسی وضعیت تحصیلی دانش آموز در پایه های 5،4 و 6 صورت گیرد." تکیه بر حذف آزمون و مسایل دیگر و بیان بدیهیات علوم تربیتی ، جنبه تبلیغاتی ماجرا و برای بسیج افکار عمومی است. فکر می کنم معلمان را سرکار گذاشته اند
معلوم نیست اعضای شورای سیاستگذاری در مقابل این شرط و شروط های وزیر چه گفته اند. اما تقویت این مدارس و دادن اختیارات بیشتر به موسسان آنها و حتی تهیه بسته حمایتی و خرید صندلی از این مدارس و نیز اجاره مدارس دولتی به موسسان غیرانتفاعی از سیاست های ثابت دولت روحانی در آموزش و پرورش حتی در همین چندماه بوده است و همین مدیران از جمله آقای بطحایی سالها مجری و مبلغ این سیاستها بوده اند . گرایش به چپ وزیر و دولت حتی اگر تاکتیکی و موقتی باشد، باعث ایجاد فشار اجتماعی در داخل و خارج آموزش و پرورش علیه دولت خواهد شد و دست دولت و معاونت مشارکتهای وزارت را در حمایت از مدارس غیر دولتی که به تعبیر وزیر پایگاه پولدارها و فرزندان مقامات است خواهد بست. با همان استدلالی که مدرسه سمپاد بسته می شود باید مدرسه غیر انتفاعی هم تعطیل شود.
وزیر و دولت باید تبعات تبلیغات خود را بپذیرند. غایت منطقی این شعارها رسیدن به این نقطه است که همه مدارس غیر دولتی از سمپاد و نمونه تا صدرا و بنیاد شهید و سما و انواع مدارس غیر انتفاعی برند و غیر برند که دانش آموزان را بر اساس استعداد ، هوش ، سختکوشی ، تمکن مالی ، وابستگی به مقامات و.... از هم جدا می کنند تعطیل شوند.
اگر دولت قرار است دنبال آموزش و پرورش بی طبقه باشد آیا هزینه آن را پرداخت خواهد کرد؟ اگر اینها یک مانور و جنگ قدرت بین مدیران است باید توجه کنند که کنترل از دست آنها خارج شده است. اکنون همانهایی که در فضای مجازی وزیر را به خاطر تعطیل کردن سمپاد ستایش می کنند بدون رودربایستی برخورد با مدارس غیردولتی و تعطیلی آنها را مطرح می کنند و می گویند : مدارس غیردولتی برند که بین 10 تا 20 میلیون از دانش آموزان می گیرند بدتر از مدارس سمپاد و نمونه اند و مدارس معمولی غیر انتفاعی که 80 تا 90 درصد این مدارس را تشکیل می دهند جز اتلاف پول اولیا چه ثمری دارند؟
خوب است آقای بطحایی مذاکرات و دعواهای دهه 60 بین دو جناح چپ و راست جمهوری اسلامی بر اساس مخالفت و موافقت با مدارس غیردولتی را یکبار مرور کند. سال 58 همه مدارس ملی (غیردولتی) بر چیده و مصادره و تبدیل به مدرسه دولتی شدند و با این امید که عدالت آموزشی برقرار شود. دو مدرسه سمپاد هم زیر فشار بودند. اما عقلای حکومت بعد از 3-4 سال فهمیدند که دولت نمی تواند. مکاتبات بین وزرای آموزش و پرورش و آموزش عالی با شورای نگهبان موجود است.نهایتا با تفسیر شورای نگهبان در سال 67 طرفداران مدارس غیر دولتی موفق شدند قانون تاسیس مدارس غیر انتفاعی را از مجلس بگذرانند.
فردوسی شعری در باره سفر بهمن پسر اسفندیار به زابلستان دارد. فردوسی می گوید : "چو بهمن به زاولستان خواست شد/چپ آوازه افکند و از راست شد." این البته یک تاکتیک جنگی رایج است. در عالم سیاست هم بوده اند سیاستمدارانی که راهنمای چپ زده اند و به سمت راست پیچیده اند. شعارهای چپگرایانه از بطحایی و تیمش با توجه به سوابق و جایگاه کنونی آنها مشکوک است.
نظرات بینندگان
ما که می خواستیم آزمون بدیم داشتیم
با تشکر
حذف سمپاد بزرگترین خیانت به کشور است و جامعه علمی کشور را 50 سال به عقب برمی گرداند.
اگر روزگاری در آمریکا بر یر سردر بعضی رستوان ها می نوشتند: «ورود سگ و سیاه پوست» ممنوع. ما بر سر در بعضی مدارسمان می نویسیم؛ ورود «دانش آموز بی پول»، ممنوع.
مدارس غیر انتفاعی یا غیر دولتی و اخیرن هم، مدرسه ی «هیئت امنایی» بناکرده ایم که بر سردر این مدارس نوشته شده؛ «ورود دانش آموز بی پول ممنوع» زیرا ما خدمات خوب ارائه می دهیم.
مدارس دیگر هم هر یک به دستاویزی چون کلاس های فوق برنامه، از دانش آموزان پول می گیرند. و «هرچند شهریه ممنوع است»؛ برایش کلاه شرعی درست می کنند. هرج و مرج عجیبی بوجود آورده اند. هر مدرسه ای به قدر همت خود، و به بهانه ی خاص خود از دانش آموز پول می گیرد.
این «تبعیض ناروا»؛ باید به چالش کشیده شود تا همه ی فرزندان این مرز و بوم، به اندازه ی توان و استعداد خود، نه به اندازه ی توان مالی خانواده، از موهبت «آموزش رایگان» برخوردار شوند.