پرتو روی تو ای شمع جگر سوز مدام
در دل آینه تابد ببرد لکّه دام
دل رم کرده من تابش انوار طلب
می کند تجربه سازد که شود پخته نه خام
ای قلم عزت تو گم شده در جامعه ولی
نظر صاحب دوران تو ببین هست پیام
علم آموز تو شد پیر خردمند که گفت
در ره علم ببین رونق ایام به کام
خجل آن کس که در علم به رویش نگشود
یا که در علم شد و خواند ببرد از خود نام
عقل ها می نگرم پوچ که در مدرک علم
ضعف روح است چه گویم هیجان گشته نه رام
گر هدایت نکنی دوست ولی را گویم
در رهت جان چه و ایمان نکند فهم همام
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.