در عقل گویم این سخن کی این زمین بستان شود
گل ها بروید از زمین پروانگان پران شود
خشکی نماند در زمین هر جا نظر بینی که آب
جایی که آب آبادی است دنیا به کل یک جان شود
چشمان عاشق را ببین در توده ای ابر مانده است
برقی اگر رخشان شود آب از دو چشم ریزان شود
شادی گزین بینی زمین با عقل هم بستر شود
طفلان همچون دانه را بین تربیت خندان شود
گر ابرها ریزد زمین دنیا به کل ویران شود
این کار خالق را ببین در آسمان جولان شود
ای پاکباز عشق من این عشق را دریا ببین
ترسی به دل راهی مده دل محرم طوفان شود
با نوح گشتی همسفر دیگر مترس از بیش و کم
کشتی به جایی می رود از آسمان فرمان شود
والی سکوتی کن مگو آن آشنای مست و مست
با دیدنت کل وجود حیران و صد چندان شود
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.