علي دانش آموز كلاس سوم مدرسه بود . روزي هنگام پرسش از درس اجتماعي از او سؤال نمودم : چرا خانواده ي آقاي هاشمي از كازرون به نيشابور رفتند ؟ علي بعد از مكثي كوتاه گفت : براي يافتن چراگاه ! ! ! كه ناگهان همه ي بچه ها شروع به خنديدن نمودند . با تعجب بسيار گفتم : علي همانطور كه مي داني آقاي هاشمي در اداره پست شهر كازرون كار مي كرد و محل كار ايشان عوض شد و مجبور شد به اداره ي پست شهر نيشابور برود . پس چرا خانواده آقاي هاشمي از كازرون به نيشابور رفتند ؟ علي بدون معطلي گفت : چون آقا ، چراگاهشان تموم شده بود ! ! !
جهت نشان دادن مثال محلول عيني در كلاس چهارم ابتدايي يك ليوان چاي را با چند حبه قند به كلاس بردم و به طور اتفاقي حبه قندها را درون ليوان چاي انداختم و به بچه ها گفتم اگر اين حبههاي قند را درون ليوان چاي به هم بزنيم حبه قندها حل مي شوند و محلول به وجود ميآيد ولي بچه ها با ناباوري گفتند : آقا اگر حبه قند به طور ناگهاني درون استكان يا ليوان چاي بيفتد معناي آن اين است كه مهمان سر زده مي آيد . در همين حين صداي در كلاس آمد و آقاي راهنما وارد كلاس شد .
تقلب جهت يادگيري بهتر و يا امتحان با كتاب باز . در كلاس چهارم امتحان درس جغرافيا را به طور آزمايشي و براي يادگيري و يادآوري مطالب درسي بصورت open book برگزار نمودم هنگام تصحيح اوراق امتحاني متوجه شدم يكي از دانش آموزان داراي دو ورقه ي امتحاني مي باشد و يكي از دانش آموزان حاضر ، ورقه ندارد ولي با كنجكاوي بسيار در دست خط ورقه ها متوجه شدم دانشآموز (درس نخوان) هنگام تقلب حتي نام و نام خانوادگي ، نام پدر و شماره ي خود را از روي دانش آموز بغل دستي نوشته و برگه ي امتحاني خود را تحويل داده است .
(تقديم به فرزندان ايران زمين)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان