با سلام و احترام برای تمامی فرهنگیان نزدیک و دور ، آشنا و نا آشنا، آنهایی که به واسطه این سایت با یک نام مستعار یا حقیقی با آنها آشنا شدم. همه آنانی که اگر هم صدا و هم نفس شوند دریایی خروشان خواهند بود که موج بر آمده از آن را یارای مقاومت هیچ چیز و کس نیست.
« صدای معلم » با روحی وارسته و آزادمنشانه نعمت بزرگی است که در اختیار ما فرهنگیان ، فرصت پرداختن به تارو پود عرصه زندگانی مان را به ما می دهد. همان عرصه ای که طی خدمت خود در آن جولان داده ایم. گاه با بیان یک جمله یا با یک نگاه ژرف و پرمعنا،گاه با سکوت. گاه با نوشتن یک متن. گاه با نقد مثبت یا منفی . گاه از درون پر پیچ و تاب خود همانند همه انسانها.(این نوشته امروز بنده نیست مربوط به 26 مرداد96 است با عنوان "من روح آزادی را در لابه لای سایت صدای معلم تجربه کردم ").
معلمان شاغل ، به نوعی چون همه چیز را در حال، لمس می کنند و بازنشستگان با تلفیق حال از دور و گذشته از نزدیک، چون آن را تجربه کرده اند. مهم نیست که او می نویسد یا من. مهم همدلی و همیاری است برای رسیدن به دنیایی که در آن هیچ لکه سیاهی نباشد. در آن هیچ سیاه چالی نباشد. ما قرار است در این عرصه رشد کنیم.
آستانه تحمل خود را برای همزیستی مسالمت آمیز با همنوع خود بالا بریم. حال با نظر یا دیدگاه یا بینش یا قلم او موافق باشیم یا مخالف. اینها اصلا مهم نیست. من یک جزء هستم حال باشم یا خیر، دنیای پر پیچ و تاب فرهنگیان، هیچ آسیبی نمی بیند اما من مهم نیستم، جمع مهم است. مهم آن است که ما روح نشاط و امنیت و اعتدال منطقی و حرمت و منزلت یکدیگر را مرزی کریمانه ترسیم نمائیم.
زمان اشتغال ما سایتی به نام صدای معلم برای راحت نفس کشیدن یا بیرون ریختن سموم شغلی مان که امان آدمی را در می ربود وجود نداشت (خصوصا در 8 سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد). و شما شاغلین عرصه تعلیم و تربیت امروز بهترین فرصت را برای انعکاس دروندادها و بروندادهای نظام آموزش و پرورش در سیطره تیز بین نگاههای خویش دارید.
با نقد صمیمی و همکارمآبانه خود می توانید کاستی های مسیر را به قدرتی پرنفوذ و منزلت تبدیل نمائید. انسانها وقتی شروع به گفتن یا نوشتن می کنند می توان نیت او را دریافت.
چه اشکالی دارد همکاران محترم نظر خویش را با نام حقیقی و شغلی خویش ابراز دارند، مگر این سایت امنیت لازم را برای شما تا حال تقدیم نداشته است؟ تا زمانی که حریم قلم و تفکر محترم شمرده شود دادن هر نوع نظری یا مطالبه هر حقی مگر حقوق ما نیست؟
مگر ما اراده و اختیار برای نوشتن یا خواندن نداریم ؟ چه اصراری است که نوشته های کسانی را بخوانیم که طاقت تحمل خود آنها یا نوشته های آنها را نداریم؟ مگر در عالم ژورنالیستی ما واو واو نوشته های یک روزنامه را می خوانیم یا به این کار مجبوریم؟ ساز و کار مطالعه چیست؟ آگاهی .
هر نوشته ای محکوم به حل معضل نیست. گاه بهترین نوشته ها آنهائی است که طرح مسأله می نمایند و ما را به تفکر وا می دارند.
چه اشکالی دارد شما نیز قلم به دست شده و در ادامه یک نوشته بخواهید آن را کامل تر نمائید یا پیشنهادی برای حل مسأله دهید؟
مگر قرار است همیشه عده ای معدود در عرصه باشند؟سایت صدای معلم است نه صدای گروهی از آنان. بنویسید ، بخواهید ، تحلیل کنید تا به پر باری سایت یاری نموده باشید. نمایندگان مجلس ، هیئت علمی دانشگاهها ، کارکنان ستادی ادارات آموزش و پرورش سراسر کشور و.....نیز این سایت را مطالعه می کنند. بهتر نیست به جای طلب منزلت و هویت فرهیخته معلمی از نااهلان، با عمل به معروف ، آنها را به اثبات برسانیم؟
حرکت امروز ما جزو صفحات مذموم یا پسندیده تاریخ خواهد بود و نسل آینده و خصوصا معلمان آتی به قضاوت آن خواهند نشست. بیایید این صفحات را با پیوند شغلی و انسانی و عقلی و منطقی خود پر محتوی و پرارزش سازیم.
امروز تقابل شما خواهر یا برادر همکار با نیت تخریب یا تزلزل معدود نویسندگان این سایت به نفع هیچ معلمی نیست. بیایید تا فنون ایراد گرفتن را نیز یاد بگیریم. شما و بنده امروز عنوان ثقیلی را با خود حمل می کنیم بیایید در خور این عنوان طرحی دوباره برای بودن و شدن و داشتن بریزیم.
بنده سر قرار خداحافظی خود از سایت وزین صدای معلم هستم و نقض قول نکرده ام. جناب آقای پورسلیمان بنا به خواهش بنده نوشته های آخرم را که مدتها پیش ارسال کرده ام ، لطف کرده در سایت گذاشتند. اگر بدانید سفره ایشان برای همکاری چقدر گسترده است غفلت نمی کنید و شما نیز با تعهد خود قلم به دست می شوید.
بعد از این با مطالعه نوشته های همکاران بزرگوارم تلاش خواهم کرد تا با روحی آزاد و با نام حقیقی و شغلی خویش بدون حب و بغض ، نظراتم را قید نمایم و معلم بودن خود را فراموش نکنم. یک قطره از دریای بیکران جدا می شود تا به خروش خود در رودخانه معرفت ادامه دهد تا جایی که نفس می کشد و از سلامتی عقل و جسم برخوردار است.
از تمامی خوانندگان نوشته هایم که آستانه تحمل بالایی داشتند بی نهایت سپاسگزارم. این پاراگراف پایانی ام بود اما خواستم تا لذت شعر سپهری در کام سروران بزرگوار جهت تفکر بیشتر باقی بماند. در پناه حق سربلند و نقاد و فرهیخته عمری پر بار و طولانی داشته باشید. یا حق.
به قول مرحوم سهراب سپهری :
هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند، قارچ های غربت؟
من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست، واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چتر ها را باید بست، زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید، عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید بازی کرد، چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی، زندگی آب تنی در حوضچه ی اکنون است"
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
تخریبی در کار نیست. بنده اعلام خداحافظی کردم ، عده ای از همکاران بنده نوازی کردند. شخصا اعتقاد دارم که قرار نیست همه ما را تأیید کنند. بنده بر کسی خرده نمی گیرم اما نقد منفی با نیش متفاوت است. امید که همه آنرا یاد بگیریم. برای یاد گرفتن هیچوقت دیر نیست.
امید که همه در پناه خداوند متعال
عمر باعزت داشته باشند.
امیدواریم دوران بازنشستگی آرامی داشته باشید.
اگرهم مطلبی نگاشتیدبارهابرای خودبخوانیدش وسپس امحافرمایید.
اگر توان داشتم امید که روزی چنین باشد.
چون به نوشتن عشق می ورزم. شاید در جایی دیگر.
شیوایی وگیرایی نوشته،ویرایش درست،طبقه بندی موضوع وداشتن موضوع درست حسابی،مقدمه،بدنه وبندهای آن ونتیجه گیری،ازاصول بدیهی یک نوشته آبرومنداست،که نوشته های شمافاقدآنهاست.استفاده بجاازعلائم نگارشی درانسجام متن مؤثراست،متأسفانه نگارنده محترم بعدازهرکلمه ای بجای استفاده ازکلیدفاصله ازنقطه استفاده می کنندکه نوشته راغیرقابل فهم می کند.بنده به عنوان دبیرادبیات ونگارش به نوشته ایشان نمره زیرده می دهم.موفق وبه روزباشید
ببخشید رضایت حضرتعالی را جلب نکرده است.
اتفاقا در سایر نوشته ها دقت فرمائید فارسی
را پاس داشته ام و نسبت به آن حساسم.
همیشه برای دبیر ادبیات دوران دبیرستانم دعای
خیرمی فرستم. باز چشم دقت می کنم. با تشکر
از الطاف حضرتعالی قدردانی می کنم.
در پناه حق سربلند باشید.
برهرنوشته ای میتوان نقدنوشت،امانبایدبانقددلسردشوید.
اگردربیان نقد،نتوانسته ام آنگونه که بایسته است منظورم رامنتقل کنم صمیمانه معذرت میخواهم.ازشماخواهشمندم همچوقبل مطالب ارزشمندتان رابه اشتراک بگذارید_ممنون
به گفته ی فرخّی یزدی ( شاعر لب دوخته ):
« در دفتر زمانه فتد نامش از قلم هر ملّتی که مردم صاحب قلم نداشت. »
پایدار باشید.
روزنامهنگار آزادیخواه و دموکرات صدر
مشروطیت ، یاد کردید. روحش شاد.
با شما موافقم و دنیایی سپاسگزارم.
باتوجه به اینکه ذائقه همه مخاطبان یکسان نیست،بایدبه همه نظرات احترام گذاشت وبدون جبهه گیری درصددکمک به همکاران وهمنوعان قلم زد.
به نظربنده مشکل جامعه ماندانستن نیست،دانستن سطحی است که نمیتوان به آن یادگیری گفت چون یادگیری بایدباعث تغییررفتارشود.موفق باشید
از لطف حضرتعالی تشکر می نمایم. اما بنده برای نقدها خداحافظی نکر دم. ابتدا بنده خداحافظی کر دم سپس به قول شما نقدها آغاز شد. کاش همکاران بزرگوار به تعریف
درستی از نقد نیز برسند. بنده آن نوشته ام را بیشتر می پسندم که موجبات نقدوبررسی تعدادبیشتری از همکاران گردیده است. یکی از اهداف نوشتن اطلاع یافتن از آرای جمع است. موفق و موید باشید.