قبله یک گل سرخ سهراب
می توان دید دلا در محراب
جا نمازی که شود چشمه و نور
می شود دید عبادت از دور
کعبه دل شده لبریز دعا
که کند سجده در این دشت بلا
حجر الاسود من گرمی دل
ز ریا دور کند جلوه گِل
آسمان گاه مرا می خواند
که بیا پرده ز رخ بر دارند
خواستار تو شوند والی دیر
تو چه داری که ملائک در سیر
به گیاهی که کند سجده به خاک
چه توان گفت چو ما هست او پاک
شوق آید که کشد پرده راز
دید باید که زند تیشه به آز
فکر آزادی نفس در جریان
ذکر یارب که کنی هست عیان
ای نگاه دل دلدار ولی
پاک شو پاک چو یاران علی
پله هایی که تو را اوج برد
گر نپایی تو بدان موج برد
واجبِ نفس درون بشکافی
همچو خورشید شوی پاشانی
سایه سدره و سینا و حَرا
مؤمن آمد به تماشای سرا
کیست این ناله درون سینه
بیت حُزن است برون سینه
عشق چون موج هویداست ولی
آب چون آیینه پیداست ولی
شرق و غرب حیات نا پیدا
تو چه داری که دوستان شیدا
آب را در پی خاکی دیدم
آبرو را پی نانی دیدم
نور را در پی ظلمت مردم
ظلم را در پی عدل چون کژدم
نیست قانون محبت ویران
کیست در جلد محبت نالان
فکر بوییدن گل مستم کرد
لمس تنهایی او هستم کرد
نیست در کار بشر اطمینان
زنده شد دوست به حق از ایمان
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.