از نهانم یک نفر آواز داد
رو به سوی جبهه را پرواز داد
گفت یارا میهمان من تو باش
در مسیر رزم پیمانم تو باش
جبهه با تو معنی غم می زند
در دل ما عشق را دم می زند
پشت آن سنگر که مأوای تن است
جسم را یاور دل آرای من است
یار هم رزم و به دستش پوکه توپ
می زند آوای الحق سینه کوب
یار از دل ساحت جان می خرد
عطر گل های بهاران می دهد
یاد پر مهر کبوترها به خیر
دشت مجنون خاک بسترها به خیر
یاد آن شیرین زبانی های او
تپه آلاله را کرده سبو
جام خواهد باده نوشاند دلا
در مسیر عشق کردم دل فدا
خاک را با من چه انسی بوده است
مأمن من کُنج شهری بوده است
این عَلَم داران که می بینی به دوش
پرچم حق می برند با جرعه نوش
عشق را منزل گزیدند یاوران
ماهیان عشق دریای جهان
سینه را پر ساختند از عشق رب
عشق را بر هم زدند در نیمه شب
شب چه گویم من خدایا راز را
از ضمیر سینه این آواز را
ای مسلمانان به داد من رسید
جامی از کوثر برای من دهید
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.