معلمی که قلم در دست نگیرد و ننویسد معلم نیست ؛ به نظرم تنها راه برون رفت از وضعیت حاد آموزش و پرورش همین است . در این مسئله که معلمان و دبیران و هنرآموزان و مربیان در نوشتن مطالب دست توانا و شیوایی دارند شک نیست اما سؤالی که در ذهنم نقش بسته این است چرا معلمان نمینویسند ؟
چرا در مقابل وضعیت، آموزشی، تربیتی، رفاهی و معیشتی حال حاضر نظام آموزشی سکوت کردهاند و دست به قلم نمیشوند ؟
همکاران ارجمندم
میرزا ملکم خان در 40 شماره روزنامه قانون در زمانی مطلب نوشت که حکومت استبدادی بیداد میکرد ، کاغذ گران بود ، چاپخانه نبود؛ اما نوشت "قانون باید در کشور حکمفرما باشد و حکومت قانون بر کشور حکمفرما باشد، نوشت اگر گروهبان نصب میکنید بر اساس قانون باشد و اگر عزل میکنید بر اساس قانون باشد اگر زندان میکنید بر اساس قانون باشد و اگر آزاد میکنید بر اساس قانون باشد"و تنها راه برونرفت از حکومت بیقانون را ابزار قلم و روش آن را آموزش میدانست .
همکاران ارجمندم
از قدرت رسانه و فضای مجازی با سلاح قلم استفاده کنید .
می دانم مجبورید بعد از فراغت از تدریس در مدرسه به شغل دوم و گاهی سوم مشغول باشید .
می دانم بیش از آنکه معلم باشید میخواهید پدر و مادر خوب و همسر خوبی باشید و جلو همسر و فرزندانتان سرافکنده و شرمسار نباشید و میدانم روزگار سرد و بیرحمی بر شما میگذرد و صورت خود را باسیلی سرخ میکنید اما قلم به دست بگیرید و بنویسید که هیچ گزینه دیگری پیش روی شما نیست.
بنویسید تا آیندگان ملامتمان نکنند که معلمان صدایشان درنیامد و اهل قلم سکوت کردند و آموزش و پرورش به بیراهه رفت ....
معلمان بزرگوار
هر چه فکر میکنید و به نظرتان اشکال دارد و باید تغییر کند بنویسید تحلیل کنید، نقد کنید، به چالش بکشید، سؤال کنید و پیشنهاد بدهید ؛ آنچه این روزها یک معلم و دبیر و فرهنگی به آن نیاز دارد خواندن و نوشتن است .
بیایید بخوانیم و بنویسیم و دیگر درس ندهیم . هر چه درس میدهیم وضعیت اجتماع ما بدتر میشود هرچه درس میدهیم برشمار بیکاران افزوده میشود، شکاف طبقاتی عمیقتر میشود، وضعیت رانندگی ما بدتر میشود، وضعیت طلاق بحرانیتر میشود، پروندههای دادگستری بیشتر تلنبار میشود، هرچه درس میدهیم زندانهای ما پرتر میشوند ، هر چه درس میدهیم جرم و جنایت بیشتر میشود ؛ هر چه درس میدهیم آمار معتادین رو به افزایش است !
بیایید این کتابها را دیگر تدریس نکنیم و قانون و اخلاق و انسانیت را آموزش دهیم .
بیاییم یکبار هم که شده شعارهای این روزهای شورای دانش آموزان را گوش کنیم و به کار ببندیم شاید مدرسه جذاب شد و مدرسه کارآ شد .
بگذاریم بچهها شاد باشند، شعر بخوانند، آواز دستهجمعی بخوانند، بازی کنند ؛ اینکه جذر عدد 100 چه میشود کجای زندگیشان کاربرد دارد ؟
سینوس عدد 100 چه میشود کجای حفرههای زندگیشان را پر میکند ؟
فرمول آهن الف ای است چه سودی دارد ؟
بیاییم موسیقی و بازی را تلفیق کنیم و اخلاق، مهربانی، گذشت و بخشش، گفت و گو، همدردی، وفای به عهد، احترام به یکدیگر و یا قصه شیرین صلح و دوستی را تعریف کنیم .
بیاییم خلاقیت، هنر زندگی و زندگی کردن را بیاموزیم و بگذاریم از دوران کودکی و جوانیشان لذت ببرند و با دروس ملالآور آزارشان ندهیم .
بگذاریم همکاری و تعامل و همگرایی را یاد بگیرند .
بگذاریم اگر یاد نمیگیرند بخوابند یا ورزش کنند یا شعر بخوانند . آسمان به زمین نمیآید و هیچ خللی به کلاس وارد نمیکند .
بنویسید تا آیندگان ملامتمان نکنند که معلمان صدایشان درنیامد و اهل قلم سکوت کردند و آموزش و پرورش به بیراهه رفت بیاییم تغییر را از کلاسمان شروع کنیم آنوقت خودشان یاد میگیرند خیانت نکنند، آزاده باشند، یاد میگیرند دروغ نگویند یاد میگیرند در پوستین انسانیت خوی حیوانیت نگیرند .
امروز بیش از هرگونه آموزشی به آموزش انسان زیستن و انسان بودن نیاز داریم و برای تغییر نظام آموزش ناکارآمد که این روزها داد همه را به هوا برده و سیستم متمرکز تصمیمساز و تصمیمگیرندهای که نتوانسته دردی از آموزش و پرورش را درمان کند و تجویزهایش برای تغییر و تحول، ناکارآمدتر از قبل است وارد عمل شویم چرا که شما کارشناس و تحلیلگر و صف اول آموزش هستید و این ساعت شنی را که مدتها به انتها رسیده برعکس کنیم .
شما خط مقدم مبارزه با جهل و نادانی و مروج راه روشنگری و سیستم دانایی هستید و ضعفها و تهدیدها را بهتر از هر مسئول ارشد بالادستی درک و فهم میکنید ؛ پس حرفتان سند است .
بیایید هر روز مطالعه کنیم و در کلاس درس حاضر شویم و مطالب جدید و بهروز را برای دانش آموزان انتخاب کنیم، به اذعان تمامی متصدیان تعلیم و تربیت، مدرسه کارکرد اصلی خود را ازدستداده و این نظام آموزشی فرد کارآمدی را برای زندگی آینده تربیت نمیکند و مطالب آموزشی در مدرسه هیچ سنخیتی با واقعیات بیرون از مدرسه ندارد به همین جهت برای دانش آموزان مدرسه جذاب نیست و از آن گریزاناند و به اذعان همه کتب درسی نیز کهنه و کپکزده شدهاند و قسمت عمدهای از بیانگیزگی دانش آموزان به همین موارد برمیگردد .
نظام دانایی را آموزش دهیم و به آنان یاد دهیم که هر سخنی را بدون فکر و تعقل قبول نکنند و زودباور نشوند .
به آنها یاد دهیم که خرد جمعی ارزش بالایی دارد و فردگرایی به تصمیمات ضعیف منجر خواهد شد .
ارسطو در کتاب سیاست مینویسد: الیت (نخبگان) برترند اما خرد جمعی بالاتر از آن است . الیت مانند خوشه گندمی است که در گندم زار از همه بیشتر قد برافراشته اما گندمزار در طوفان و بادهای سهمگین حمایتش میکنند که بدون حمایت دوامی ندارد و کمرش میشکند.
همکارانم بیایید مسئولان را مورد سؤال قرار دهید و خواب آرام و آسایش را از آنان بگیرید و پرسشگر و مطالبه گر باشیم و چنان بر مدیران نالایق و ناکارآمد عرصه را تنگ کنیم تا خودشان فرار را برقرار ترجیح دهند و نخبگان کارآمد بر سیستم مدیریت کنند .
مطالبه گری و نقادی و به چالش کشیدنها را اگر شما به رشته تحریر درنیاورید چطور میخواهید جامعه منتقد و نقاد آینده شکل بگیرد ؟
مگر جامعه فردا جامعه مدرسه امروز نیست ؛ تفکر و نقاد و تحلیلگر بودن را به دانش آموزان یاد دهید ، دانش آموزان را نقاد کنید . بگذارید به چالش کشیدن را یاد بگیرند، بگذارید نقدمان کنند و پرسشگر باشند و منعطف بار نیایند و در مقابل بیعدالتی مظلوم نباشند و لازمه این کار نقاد بودن و دست به قلم بودن معلم است .
فریاد عدالتخواهی را با زبان دموکراسی و مردمسالاری و مطالبه گری در هم بیامیزید تا آیندگان روشنفکر، متفکر، پرسشگر، مطالبه گر بار بیایند و آینده روشنی را برای کشورمان رقم بزنیم تا دشمنان ملت و ایران بر آنان مسلط نشوند؛ و بدانید مسئولان بیلیاقت و ناکارآمد از قلم شما و فکر بیدار شما بیش از حضور شما و تجمع شما میترسند و ساختار بیعدالتی سازمانی، آموزشی، معیشتی و فضایی و مکانی را بشکنید و از تهمتها، برچسبها و انگهای مد روز نهراسید که تکیه زنندگان بر اریکه قدرت و تشنگان زر و زور؛ پست و مقام از صدای قلم شما هراسانند و به تکاپو خواهد افتاد.
«قلم توتم من است؛ قلم توتم ماست، به قلم سوگند؛ به خون سیاهی که از حلقومش میچکد سوگند؛ به رشتهی خونی که از زبانش میتراود سوگند؛ به ضجههای دردی که از سینهاش برمیآید سوگند که توتم مقدسم را نمیفروشم؛ به دست زورش تسلیم نمیکنم، به کیسهی زرش نمیبخشم، به سرانگشت تزویرش نمیسپارم دستم را قلم میکنم و قلمم را از دست نمیگذارم؛ چشمهایم را کور میکنم، گوشهایم را کر میکنم، پاهایم را میشکنم، انگشتانم را بندبند میبرم، سینهام را میشکافم، قلبم را میکشم، حتی زبانم را میبرم و لبم را میدوزم اما قلمم را به بیگانه نمیدهم....»
دکتر شریعتی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
دولت دوروغگو و ریاکار
.شاید اگه وادارشون می کردیم که وقتشون رو صرف یادگیری همین فرمول آهن و سولفت مس وغیره بکنند.یا یاد بگیرن فرمول خط سیمسون چیه ومدام توی هر شعلی که هستن اینها رو ازشون سوال می کردیم.دیگه وقت اضافه ای برای فکر کردن ونقشه کشیدن وبزهکاری نداشتن.اتفاقا باید افراد بی سواد رو وادار کرد توجه کنید وادار کرد نه اینکه درخواست کنیم باید وادار کنیم زمان اصافی روزانشون رو صرف یادگیری همین مطالب کنند.این جوری حداقل وقتشون صرف یادگیری مطلب علمی می شه نه بزهکاری.
احسنت بر معلمان دلسوز كشورم.
احسنت بر شما
اين مقاله نوعي توهين به معلم است
اتفاقا معلم هم خوب مي نويسد و هم خوب انتقال مي دهد
معلم خوب فكر مي كند و خوب مي انديشد
اين شما هستيد كه از معلم استفاده ابزاري مي كنيد
هر كسي از ظن خود يار معلم گشت حتما نگارنده مقاله دنبال كسب موقعيت ديگري است
اينجا واژه مقدس معلم بهترين نردبان شما براي نيل به اهدافتان هست
حتما در صدد كانديداتوري مجلس بعدي هستيد
خيلي زيبا از معلم و حق و حقوق معلم صحبت ميكني
در يك كلام به معلمين عزيز بايد گفت گول اين حرفهاي به ظاهر شيك ومدرن را نخوريد
بدانيد در پشت صحنه اين تمجيد ها و ريا كاري ها سو ء استفاده از مقام و منزلت معلم هست
مطمئن باشيد نگارنده به دنبال منافع شخصي خود بوده و دنبال سود خود است و هيچ