جستارگشایی
خانم دکتر صدف میرزاباقریان دندانپزشک حاذق کرجی است که در کنار شغل خطیرش توجه کافی و وافی به تربیت و پرورش بچهها، ضرورت تفکر انتقادی و لزوم آموزش مهارتهای زندگی در مدارس داشته و البته شخصا پیگیر امورات تحصیلی فرزندانش میباشد.
با توجه به نزدیکی به هفته معلم و لزوم اطلاع از دیدگاه اولیای دانشآموزان به عنوان شرکا و ذینفعان دستگاه تعلیم و تربیت از چالشهای آموزش و پرورش و ارائه راهحلهای احتمالی؛ این مهم را از خانم دکتر جویا شدهایم که ذیلا پاسخها و نگرش ایشان را به عنوان اولیا و مخاطب بیرونی به مقوله تعلیم و تربیت را تورق میکنیم.
« صحبت پیرامون چالش های آموزش و پرورش فعلی کار ساده ای نیست. اساسا نمیتوان آموزش و پرورش را به عنوان نهادی مجزا در نظام جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفت . بدیهی است که برخی از مسائل و مشکلات ریزنشتهای سیستم ناکارآمد میباشند و حل شدنشان منوط به برطرف شدن مسائل اصلی در سطح کلان نظام است.
از نظر من شاید بتوان پیرامون این مقوله به عنوان چالش های اصلی صحبت کرد و اندیشید » .
بودجه ناکافی آموزش و پرورش
مورد اول و مهم ترین مشکل عدم تخصیص بودجه مالی کافی به آموزش پرورش است که محصول این نارسایی منجر به روی آوردن مدیران و موسسان مدارس به تغییر کاربری مدرسه ها شده، آنها مدرسه را بیشتر به چشم فضایی برای کسب درآمد به جای پایگاه آموزش دانشآموزان کارآمد می بینند.
مدارس در حال حاضر از نظر من به دو نوع تقسیم می شوند:
نوع اول مدارس غیردولتی که با شعارهای تو خالی هوشهای چند گانه سعی در جذب والدین پرمشغله و ظاهر بین با آپشنهایی مانند « کیف در مدرسه » به همراه وعده های غذایی (فاقد ارزش تغذیهای) هزینههای هنگفتی به جیب میزنند.
این مدارس عملا کاسب بوده و موقع ثبت نام حسی شبیه رزرو اتاقی در هتل پنج ستاره به مخاطب تلقین میکنند ولی در نهایت امر هم چیزی که واقعا اتفاق می افتد سرگردانی والدین از مدرسه ای به مدرسه دیگر با امید اینکه شاید اینبار شعارها عملیتر باشند.
نوع دوم مدارس دولتی هستند که به روشهای مختلف سعی بر این دارند با عنوان کمک به مدرسه، کمبود بودجه خود را جبران کنند طبیعتا توقع والدین خیلی زیاد نیست و اگر غیر از این باشد کسی پاسخ گو نخواهد بود . نحوه اداره این گونه مدارس در مقیاس کوچکتری مشابه روش اداره دولت است.
کمبود نیروی انسانی با کیفیت
چالش دوم کمبود نیروی انسانی کارآمد و لایق جهت تدریس در کلاسهاست که این هم مربوط به مشکل عدم توازن درآمدها با هزینههاست و احتمالا نبودن تمهیدات استخدام نیروی کارآمد متناسب با نیازهاست.
در حال حاضر معلمها واقعا با انگیزه درونی مشغول به کار هستند بر هیچ کس پوشیده نیست که بیشترین ظلم به این قشر وارد شده است . فقط و فقط عشق هست که میتواند باعث صرف وقت و انرژی بدون دریافت دستمزد درخور باشد.
پر واضح است که این موضوع هم مسئله ای کلانی است که از سلسله مراتب بالاتر باید اصلاح شود.
در مدارس غیردولتی و دولتی سعی و سیاست بر این است با حداقل نیروی کاری امور تدریس حل و فصل شود تا برای مدرسه مقرون به صرفه باشند. اما معلمی که دغدغههای مالیاش سر به فلک کشیده و صد البته محق هست کجا میتواند از خلاقیت، نوآوری و عشق و ایثارش برای تدریس استفاده کند؟!
تدریس نتیجهگرا و آزمون محور
سومین و شاید پایهایترین چالش، روش نهادینه تدریس در مدارس ایران هست، این روش نتیجهگرا و آزمون محور هست که هرنوع خلاقیت و ابتکار و امکان خطا و بارور شده فلسفه ذهن در کودکان را در نطفه خفه میکند. این در حالیست که در کشورهایی چون فنلاند آموزش بر اساس کسب تجربه و درک و فهم عملی دانش آموزان است. بیشترین تمرکز این روشها بر یادگیری عینی و عملی است نه صرفا تدریس ؛ سیلابسهای درسی تا پایان سال و ارزشیابیهای بیارزش و فرمالیته.
نظام آموزشی که بر پایه تمرکز بر پرورش هوش ریاضی بیش از بقیه هوش ها و ایجاد مستمر جو مقایسه و برتری جویی دانش آموزان استوار است همچون یک تومور سرطانی است که باید هر روز منتظر و شاهد متاستازش به سایر قسمت های جامعه باشیم » .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
هفته معلم با تحلیل خانم دکتر دندانپزشک!
عجب آش شله قلمکاری!
خدایا حال و روزمان را بدتر از این مکن. آمین یا رب العالمین.
به عنوان یک معلم و مدیر با سابقه، خودتان تحلیل می کردید مقبول تر بود.
به قول حافظ شیرین سخن:
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
شنیدن نظرات مختلف مخصوصا اولیا به عنوان ذینفعان و شرکای آموزش و پرورش قطعا میتواند سازنده و راهگشا باشد تحلیلهای یکطرفه امثال قاسمپور کلیشهای و تکراری است بهتر است نظرات سایر شرکای آموزش و پرورش را بدانیم و خود را همه چیز دان و عقل کل نیندازیم.
این هم ضعف و مشکل اساسی شماست.
لطفا عقدههای دوره کودکی خود را سر مطالب بنده خالی نکنید راه خودتونو برید و کمتر با اسم ناشناس به همکاران بد و بیراه بگید اگر حرفی دارید با شهامت و شجاعت و با اسم خود مطرح کنید از یک معلم پیشکسوت رفتارهای کودکانه و ورود به حریم شخصی افراد بسیار بعید است.
لطفا تکرار نشود.
آقای قاسم پور
هم اکنون یکی از همکاران با بنده تماس گرفتند و به این نوشته اشاره کردند.
با کمال تعجب و پس از سپری کردن یک جراحی و بستری در بیمارستان، در دوران نقاهت و در منزل علیرغم
بی حالی و با ناباوری، محبت نامه شما را دیدم.
من با ریاضی یا هوش ریاضی چه کار دارم؟
حالم زیاد خوب نیست و بیشتر از این نمی خواهم عقده های دوران بیماری را سر شما خالی کنم.
بسیار متاسفم که حد حرمت ها تنزل و کانال خاطرشکنی ها هموار گردیده است.
بیشتر از این قادر به نوشتن نیستم امیدوارم این کامنت را مدیر محترم سایت پاک نمایند و پاسخ بنده را درج ننمایند.
حد واکنش به یک رسانه را در همین
بی تفاوتی و بی اعتنایی، به اتهام ناروای یک همکار به همکار دیگر، که از حسن تصادف هر دو اهل قلم هستند، دریابید.
تقریبا ۲۴ ساعت از پاسخ بنده و ۴۸ ساعت از نامهربانی و اهانت آقای
قاسم پور گذشت، علیرغم درخواست ام از مدیر سایت، همچنان نوشته ها پابرجاست. قدری حالم خوب بود خواستم بپرسم چرا جا خالی یا
نقطه چین تفکر شما باید علیه من پر شود؟ چه شد بعد سه سال، بدون هر نوع پیگیری و احوالپرسی، آقای
قاسم پور، به خاطر این دو سطر که راست هم گفته اند، علامت اشاره را به سوی بنده هدایت کردید!
شرم دارم در آستانه هفته معلم، این جملات ناپسند را ببینم.
چون نقد می نوشتم و چون بجز بنده احدی نمیتواند بجز شما بیندیشد؟
بسیار متاسفم که با ادعای نویسندگی و خبرنگاری، ظرفیت لازم برای پذیرش تفکر غیر خود را ندارید.
اگر به این وادی قدم گذاشته اید باید آستانه تحمل بالایی داشته باشید و به افکار دیگران احترام بگذارید.
حال با هویت واقعی یا جعلی یا بدون نام که با گزاره ناشناس، نمایش داده
می شود.
بنده نه کودکم که ۶۲ سال سن دارم ونه عقده دوران کودکی دارم که شکر والدینی محترم وپرمهری داشته ام.
روح شان شاد.
حقیقتا برای ضعف شما متاسفم. امید که بعد این بهترین ها را یاد بگیرید و به بهترین ها عمل کنید.
حتی اگر با ذکاوت پنداشتی خودتان، متهم ردیف اول را بنده دریافتید به قول
امام على عليه السلام :
به گفته بنگر نه به گوينده آن . دوست هركس، خِرد او و دشمن هركس، نادانىِ اوست. والسلام.
مطلب فوق را به اسم ناشناس من نوشتم و از آقای زعفرانی شنیده ام
ایشان از نفوذ ریاضی برایم گفته اند و جمله مشکل نه در ریاضی بلکه در آموزش ریاضیست را به عینه دیده ام
فرزندم در مدرسه ای درس می خواند که مدیر و دو معلم آن ادعای دکتری ریاضی دارند و یکی از این معلمها معلم فرزندم است ولی نهایتا آقای زعفرانی که به گفته خودش مدرک ریاضی هم ندارد (فوق مهندسی دارد) توانست مطالبی را به فرزندم بهتر آموزش دهد. آموزشهای ایشان بی نظیر است. البته اسم اصلی خودشان را می پرسیم ولی نمی گویند در نماز جمعه دو هفته پیش رودهن آثار خوشنویسی ایشان را به اسم سید نجم الدین زعفرانی نام می بردند.
به قول خانم امامی به گفته بنگر نه به گوينده آن
خانم دکتر در کنار شغل خطیرش توجه کافی و وافی به تربیت و پرورش بچهها، ضرورت تفکر انتقادی و لزوم آموزش مهارتهای زندگی در مدارس داشته و البته شخصا پیگیر امورات تحصیلی فرزندانش میباشد.
خدایی، کدام پدر و مادر ندارد. تصور پوپولیسمی است که هر جا اراده کردیم یا دوست داشتیم یا قصد بزرگنمایی داشتیم با نوشتن دو کلمه تفکر انتقادی، کارمان برجسته
می شود.
تحلیل و انتقاد را بیشتر والدین نسبت به آموزش و پرورش دارند. لابد از نرخ سواد و سطح آن در کشور باخبرید!
اما تفکر انتقادی، فقط حول آموزش فرزندان خانم دکتر نمی چرخد. هر وقت ایشان راهگشا شدند و به طور مستمر همانند آقای پورسلیمان، اندیشیدند می شود گفت تفکر انتقادی.