سلام علیکم و رحمه الله
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و الصلاه و السلام علی نبینا و نبیه رحمه ابوالقاسم محمد
صلوات
عرض سلام محضر خواهران و برادران و سروران عزیز و مکرم
بنده قطعا قدر این جمع و توفیقی که به محضر شما شرفیاب شدم را می دانم و به همین دلیل به خاطر این جلسه از مشهد کلاس هایی که داشتم را تعطیل کردم تا در محضر شما شوم و برگردم.
با علم به اینکه اینجا چه خواهم گفت نکته ی جدیدی برای شما نیست اما تاکیدی ست بر آن چه که همه ی ما باید به نحو موکد به آن ها نظر داشته باشیم.
احتمالا تا ده سال دیگر بنده نباشم تا بخواهیم با هم تجدید عهد کنیم.
ولی شما ان شاء الله هستید و ادامه می دهید. اگر برای معرفی باشد ، بنده که گاو پیشانی سفیدم و به حد کافی هم دشمن و هم دوست از چپ و راست و آخوند و دانشگاهی و این وری و اون وری داریم.
بنده توفیق شاگردی آقای حداد و سایر دوستان را نداشتم. ولی خب ایشان تماس گرفتند و گفتند جلساتی است و شما هم بیایید و ما هم استقبال کردیم .
نکته ی اول که دوستان در این نشست عنوانی را که مطرح نمودند و نکته ی مهمی است یک مجموعه ی مهمی است در جامعه ی دانش آموزی و دانش آموختگان ما ، به این تعبیر که اندیشمندان مسلمان تولیدکنندگان آن چیزی هستند که به نام علوم جدید خوانده می شود و عمدتاً با پیش فرض های سکولار و غیر دینی تعریف شده است که وقتی دین و الهیات به حاشیه رفت ، علوم جدید و طبیعی و تجریدی مطرح شد .
ما مشکل اصلی مان این است که اتکای ذهنی نه دانش آموزان ما و نه دانش آموختگان ما و نه معلمان و نه اساتید دانشگاه ، حتی آن ها که مذهبی اند و شخصا متدین اند ، اتکای ذهنی شان چنین چیزی نیست و در کتاب های آموزش و پرورش مطلقا چنین چیزی بیرون نمی آید .
اول باور کردن اینعنوان که اصلا ما از این موضوع خبر داریم یا نه مهم است. از دوستان خواستم چون اطلاعات دقیقی نداشتم ولی اجمالا با این وجود این را می دانستم بگویند که در کتاب های آموزش و پرورش از ابتدایی تا پیش دانشگاهی ، این هویت سازی که در واقع باید گفت ، هویت یابی برای اندیشمند مسلمان ایرانی که به نسل جدید ما ،به بچه های ما ، که نسل آینده ی ما هستند و قرار است تمدن سازی مجدد اسلامی ایرانی داشته باشند بعد از انقلاب که این نقطه ی عطفی ست در تاریخ تمدن اسلامی . این ها چه برداشتی از خودشان به عنوان یک ایرانی و یک مسلمان دارند ؟ آیا اساسا خودشان را متعلق به یک فرهنگ ، یک ملت و تاریخی می دانند که تمدن ساز بودند ؟
نوشتن تاریخ علم خیلی اهمیت دارد .
این تاریخی که الان برای علم در تمام دانشگاه های دنیا در 100 سال اخیر دارد تدریس می شود یک تاریخ نیمه جعلی است .
این تاریخ دقیق علم نیست !
یک تاریخ سیاسی و ایدئولوژیک است .
این تاریخی است که برای علوم و تمدن در پایان قرن 19 و آغاز قرن 20 نوشتند .
عمدتا هم انگلیسی ها و فرانسوی ها نوشتند و مستعمراتشان که در کل جهان اسلام حدود 100 سال پیش بین انگلیس و فرانسه و روسیه تقسیم شد و آخرین تمدن اسلامی از هم پاشید ...
عثمانی ، قبلش صفوی ، همان حول و حوش تمدن بورکانی هند که قبلش همه ایرانی اسلامی بودند ( فارسی بودند ).این ها که از هم پاشید ، کل جهان اسلام را این سه تا تقسیم کردند و تاریخی که برای علم تمدن نوشتند ، آغاز و مرکزش این ها بودند. پایان تاریخ هم اینها بودند. این که در مدارس کشورهایی که مستعمره ی انگلیس بودند ، زبان انگلیسی اجباری شد ، در آموزش و پرورش گفتند این زبان علم است. ایران ، عراق ، شبه قاره هند ، جزیره العرب ، مستعمرات فرانسه ، مثل سوریه ، لبنان ، الجزایر ، تونس ، زبان فرانسه در مدارس آموزش و پرورش اجباری شد و گفتند این زبان علم است .
مستعمرات روسیه ، در آسیای میانه ، زبان روسی اجباری شد.گفتند این زبان علم است و اگر می خواهید متمدن شوید باید این زبان را بیاموزید.
از مشروطه و از قبل از مشروطه مبارزه با خط و الفبای فارسی و عربی در جهان اسلام ممنوع شد و در کشوری مثل ترکیه ، انگلیسی ها لاتین یاد دادند و در مستعمرات روسیه ، مثل تاجیکستان که پدران ادبیات فارسی اند، هیچ کس نمی تواند خط فارسی بخواند.
زبان و خط چرا در نظام های آموزش و پرورش آمد؟ یکی از دلایل اصلی اش قطع ارتباط نسل های آینده با کل فرهنگ و تمدن این تاریخ بود. یعنی جوانان دو نسل در ترکیه که مرکز طولانی ترین امپراطوری در تاریخ بوده، ششصد سال ؛ دو سوم اروپا تا وین اتریش زیر پرچم عثمانی بوده است.
فقط فرانسه و آلمان مانده بود .کل اروپا ۳۰۰ ، ۴۰۰ سال تا همین قرن گذشته حکومت اسلامی داشته است ولی الان جوانان ترکیه هیچ کدام نمی توانند خط عثمانی ،خط اسلامی و عربی و فارسی بخوانند. در صورتی که زبان دیوان سالاری حکومتی و زبان علم در کل دایره ی امپراطوری عثمانی ، فارسی بود. از این طرف در چین ، سفرنامه ابن بطوطه گفته است ، در سواحل چین ، دختران رقاص چینی در عرشه ی کشتی ، در شرق چین ،برای مسافران و خنیاگران آهنگ شعر فارسی می خوانند. از این طرف در بوسنی ، قلب اروپا ،بالکان هفت هشت سال پیش من در در دانشگاهی در بوسنی جلسه ای داشتم. رییس آنجا گفت ما اینجا ۴۶ دیوان به زبان فارسی از شاعران بوسنیایی -اروپایی (اوشنیاک) داریم.
از آن طرف در تونس به دانشگاه خارطوم رفتیم گفتند حدود ۶۰۰ کلمه فارسی در زبان ماست. از آن طرف مالزی و اندونزی می رویم ، صدها کلمه فارسی آنجا هست. در چین می رویم مسلمین چین که جمعیتشان از کل ایران(دو برابر کل جمعیت ایران ماست) هنوز کلمات فارسی هست . به وضو دست نماز می گویند.
زبان دوم اسلام فارسی بود. اسلام با زبان عربی به ایران آمد و ایران از شمال و شرق و غرب به زبان فارسی رفت.
خود ما ، خود من ،این تاریخ علم و تمدن که اربابان برای ما نوشتند ،این را باور کردیم !
قضیه کاملا سیاسی ست. اسپانیا قاره ی آمریکای جنوبی و قاره ی آمریکای مرکزی را گرفت ،کل مردم را اسپانیایی و از لحاظ زبان اسپانیش و از لحاظ دین کاتولیک کرد.
بزرگترین تجمع کاتولیک جهان در اروپا نیست ،در آمریکای لاتین است. مستعمرات فرانسه همه به زبان اسپانیایی صحبت می کنند .زبان و خط و دینشان همه با شمشیر و زور تغییر دادند .
برزیل سهم پرتغال بود. وارد برزیل که می شوید زبان رسمی و علم و زبان اجرایی در مدارسشان پرتغالی ست.
در دارالفنون تفاوت دو مقطعش وقتی امیرکبیر اگر چه مصلح اسلامی و صدای مبازراتش با انگلیسی ها و روس ها و هم با جریان بابی ها ، واقع ایشان " شهید " است .
برنامه دارالفنون تا وقتی امیرکبیرهست این است که استاد از کشورهای استعماری انگلیس و روس نیاورید. استاد از بلژیک و از کجا و کجا بیاورید که با ما سابقه ی استعماری نداشته باشد.
دوباره وقتی ایشان را می کشند ،نخست وزیر بعدی که می آید ، تابعیت انگلیسی دارد ، که ناصرالدین شاه می گوید ،من تحت فشار انگلیسی ها تو را صدراعظم می گذارم. لااقل دوباره تابعیتت را ایرانی کن. قانون تابعیت ها در حکومت از آن دوره مانده تا الان. ما هنوز هم در عالی ترین سطوح دو تابعیتی داریم. صدایش را در نمی آورند !
باید گفت : تو از کدامشان دستور می گیری؟دنبال منافع کدام هستی؟ این یا آن؟
آن آدم که آمد ، موقتاً تابعیت انگلیسی اش را لغو کرد و شد صدراعظم ،سیاست حاکم بر دارالفنون کلا تغییر کرد.
سفیر انگلیس می گوید :
در دوره ی دوم دارالفنون به آنجا رفتم. برنامه ریزی کردیم که باغچه های دارالفنون را بر اساس پرچم بریتانیا بکارند. از بالای پشت بام که می رفتیم می فهمیدیم که گل کاری داخل حیاط دارالفنون نقشه ی بریتانیا بود ولی خود بچه ها نمی فهمیدند که در نقشه بریتانیا و در طرح جامع ما در حال تربیت اند.
آموزش و پرورشی که کادرسازی می کند برای یک جامعه وابسته و غیرتمدن ساز و تمدن سوز در خدمت یک سیستم تحمیلی و سکولار با آموزش و پرورشی که خروجی هایش را می خواهد آماده کند برای یک نسل تمدن ساز متکی بر خداوند با اعتماد به نفس و این که ما " می توانیم " . این ها میزان درسی اش فرق می کند .
به سه مساله اشاره می کنم .
بعد جلسه را باز می گذاریم تا هر کسی پرسشی دارد مطرح کند .
خسته شدید بروید همین رئیس ها که بنشینند بقیه اگر خواستند بروند !
اما چون من شما را دیگر گیر نمی آورم می خواستم اجازه بگیرم حر ف هایی که برای شما تکراری است اما من فکر می کنم شما هم اهمیتش را نمی دانید .
بسا حرف هایی که بارها گفته شده اما شنیده نشده است !
خیلی از حرف ها هست که بارها گفته شده است ولی برای اولین بار شنیده شده است .
مگر امام تمام حرف هایش تازه بود؟ همه حرفهایش را قبلا گفته بود. ولی چرا شنیده نمی شد ؟ ما می خواهیم کاری کنیم که حرف ها شنیده شود .خودمان شنیده شویم .
در یکی دو دهه ی گذشته، یک خواسته ی واحد را از سه دانشگاه مسلمان در سه قاره شنیدم که مخاطبش شمایید.
رییس دانشگاه مرکزی کوالالامپور در مالزی این حرف را به من زد . در همین بوسنی ، مرکز مسلمانان در اروپا رییس دانشگاه مرکز مسلمانان اروپا در سارایوو ، در خارطوم سودان در آفریقا این مطلب را به من گفتند.
از هر سه دانشگاه من پرسیدم شما به دانشجویانتان چه چیزی آموزش می دهید ؟ گفتند ترجمه ی از انگلیسی ها ،آمریکایی ها و متون فرانسه .
او به من گفت : ما منتظر کتاب های درسی شماییم .
برادران و خواهران توجه کنید. کاری که شما می کنید ، ابعاد جهانی خواهد داشت. اینها منتظرند کتاب از اینجا بیاید ، ترجمه کنند و به جای انگلیسی ،آمریکایی و یا فرانسوی در مستعمرات بگذارند. این کتاب ها فقط مربوط به اینجا نیست. سرنوشت جهان اسلام در صد سال گذشته ، آماده شنیدن دعوت به تمدن سازی نبود. چون اصلا در این اندازه ها نبود . در این وضع و زمان نبود. دستور می گرفتند. الان گوش هایشان باز شده و چشمشان در درجه اول به ایران است.
خود حادثه های کوچک مهم نیست. معنایش مهم است. معانی بزرگی دارد. نفتکش انگلیسی ها را که گرفتند و هواپیمای آمریکایی ها را زدند ، همین قضیه اخیر ناو که دو تا حادثه ی ظاهرا کوچک است ولی می دانید چقدر پیام به دنیا داده بود؟
همه جا در جهان اسلام و خارج از آن کاریکاتورش را کشیدند که ایران با یک دست از حلقوم آمریکا و با دست دیگر از حلقوم انگلیس گرفته است و همه می گویند ما که صد سال است از این ها می ترسیم و نفس می کشیم و به ما دستور می دهند .ببین ایرانی ها چطوری این ها را گرفتند و هیچ غلطی هم نمی توانند بکنند !
این ها دارد اتوریته آن ها را می شکند .
این ها پیام های تاریخی و تمدنی دارد .فقط دو تا حادثه نیست. این سخت جنگیدن بچه های ما ، در کل جهان اسلام الگو سازی کرده. یمن یک مدلش هست ، لبنان هم یک مدل است. سوریه و عراق هم مدلی دیگر. الان هفت هشت کشور با ما بسیج هستند.
سه مسئله اصلی را می خواهم خدمتتان فقط یادآوری کنم.:
۱- ما هیچ تعریفی از دروس آموزش و پرورش و مدارس نداریم الا اینکه قبلا یک تعریف داشته باشیم از هدف. ما دنبال ساختن چه جامعه و چه نسلی هستیم؟
به نظر من کلا راجع به این موضوع فکر نکردیم، چون کل این سیستم ترجمه شده آمد. از طرز قالب بندی ، دانشگاه و ... چون احساس کردیم عقب ماندیم و آن ها جلو افتادند. ارباب ما هم هستند. بخشی تحمیلی ،بخشی از آن تقلیدی و بدون ابتکار و خلاقیت راه افتادیم. قطعا بخشی از آن هم مفید و لازم است.
اما حتی فکر یک پروژه مفید اگر تو ندانسته باشی که چرا مفید است به نظرم نهایتا مضر است. چون تو فقط مصرف کننده ای. تو اصلا نمی دانی چرا این کار را انجام می دهی ؟ ما الان نمی دانیم چرا برخی درس ها در برخی کتاب ها هست!
خود شما هم که می نویسید خودتان هم نمی دانید چرا هست ! چون بوده ، چون بقیه ی جاها هم هست. چون این ها نباشد چه کار کنند؟
چون مطالب مفیدی است. اصلا مفید بودن یک امر نسبی ست. تا با هدف مفایسه نکنی هیچ چیز نه مفید است نه مضر!
همه چیز وسیله است. هیچ جای دنیا نیست که کتاب درسی نداشته باشند. کتاب ها در صد سال گذشته، همه ترجمه است. در حوزه ی علوم انسانی ما جز ترجمه چه کار می کنیم؟ در مهندسی و پزشکی چه می کنیم؟ با این همه نبوغی که هست. در همین سی چهل سال با همین تعلیمات علمی در برخی رشته ها ما جزو دو یا پنج یا ده کشور اول جهان شدیم. آمار می دهیم ما در تولید مهندس در دنیا در رتبه ی دومیم. یعنی ما و آمریکا دو کشور اولیم. یک زمانی هم ما و روسیه.
در نانوتکنولوژی ما در دنیا جزو هفت هشت کشور اول جهانیم. ما با چه کسی مسابقه گذاشتیم؟ افتخار بزرگی است . ولی با کی مسابقه گذاشتیم ؟
یکی از چیزهایی که من هنوز نفهمیدم این نوع سند نویسی ها برای پیشرفت یا چشم انداز است. می گویند باید در منطقه اول شویم. یا در جهان باید چهارم شویم . با چه کسی داریم مسابقه می گذاریم؟
مثل کسی که آن طرف خیابان می رود ، وقتی یک کمی تند می رود با او مسابقه می گذارد . وقتی این تمام می شود ، طرف دیگری آن طرف خیابا می رود می گوید حالا با او مسابقه بگذارم !
هر کشوری شرایط و اهدافش، فرصت ها و تهدیدهایش، وضعیت نسبی اش فرق می کند. آخر مسابقه با کی؟
ادامه دارد
پیاده سازی و ویرایش : نرگس کارگری
نظرات بینندگان
معلم محترم از قم
ما فقط ناقل هستیم .
علامت تعجب نشان دهنده تن صدا و آهنگ سخنران است .
برای ادعایتان باید که استدلال کنید و نه نیت خوانی !
پایدار باشید .
سلام بر قرآن افشاء نشده امیرالمؤمنین(ع) و نهج البلاغه محدود شده به دوران خلافت و قدرشناسی