محسنی نسب :
در آنجا آشپز کارگرانی را آورده و دارند آنجا کار می کنند و ما آنجا را به آقای آهنگری اجاره داده ایم و یک ماهه قرارداد بسته ایم. من نمی دانم یک خانواده ای را که معلوم نیست از کجا آورده است کدام استان است. یک خانمی با شوهر و بچه اش را آورده آنجا برای کار آشپزی که نباید اصلا این کار را انجام می داد. ما تا سر برج آنجا را اجاره داده ایم و حق دخالت در آن را نداریم. آنها روز تا شب کار نظافت انجام می دهند. مادر بچه می آید با آسانسور یا همان بالابر اجناس را از زیرزمین به بالا می فرستد برای طبقه دوم . این آسانسور نفربر نیست این بالابر اجناس است. مادر این بچه این قدر بی توجه و بی قید است و بچه را به امان خدا رها می کند و می رود بعد بالابر را به پایین می زنند و بچه هم داخل آنجا می افتد و سرش به میله ها می خورد و ضربه مغزی می شود و بلافاصله بچه از بین می رود. این مساله اصلا هیچ ارتباطی با اداره و کارشناسی و آموزش و پرورش ندارد.
صدای معلم :
گفته اند که از اداره آموزش و پرورش شکایت شده است ؟
محسنی نسب :
خوب بندگان خدا آدم های ضعیفی هستند و چیزی هم ندارند. آمده اند اینجا و آقای آهنگری اینها را بیمه نکرده است و آن بنده خدا هم با ایشان صحبت کرده که چه کار باید بکنم که از آقای آهنگری باید شکایت بکند و از حق و حقوق خود دفاع بکند.
آقای آهنگری آنجا را اجاره کرده و این خانواده را از شهرستان آورده که در آشپزی و نظافت به آنها کمک کنند این آقا اینها را بیمه نکرده باید آنها را بیمه می کرد.
صدای معلم :
مگر طرف قرارداد شما آقای آهنگری نیست؟
محسنی نسب :
بله ؛ آقای آهنگری است.
صدای معلم :
وقتی شما می خواستید قرارداد تنظیم کنید از آنها نخواستید که بیمه آنها را به شما نشان بدهد؟
محسنی نسب :
ما در مورد افراد ورود پیدا نمی کنیم. ما فقط فضا را به او اجاره داده ایم و قانونا حق دخالت در تعیین افراد را نداریم.
صدای معلم :
یعنی شما در این زمینه اصلا بر آنها نظارتی نمی کنید؟
محسنی نسب :
خیر. ما اصلا هیچ نظارتی نداریم. فقط برای غذایی که می خواهند سرو کنند و بفروشند بهداشت نظارت می کند ما نظارتی نداریم.
پایان گرفت و گو/
نظرات بینندگان