این ایده که مدارس آمریکا ماموریت مدنی مشخصی دارند از روزهای ابتدایی جمهوریت مطرح شده بود. جفرسون ،مدیسون ،آدامز و دیگران متوجه شدند که تاسیس یک موسسه سیاسی سازمان یافته ، نمیتواند به خودی خود بنیادی به اندازه کافی قدرتمند باشد که مطابق قانون اساسی از دموکراسی نگهداری کند. آنها میدانستند که یک جامعه آزاد در نهایت باید بر دانش ،مهارت ها و و ارزش های مدنی شهروندان خودش متکی باشد. آنان باور داشتند که ماموریت مدنی مدارس ، پرورش ظرفیتهای ذهنی و عاطفی لازم برای حکومت موفق یک ساختار دموکراتیک است.
آمریکاییها هنوز باور دارند که مدارس ماموریتی مدنی بر عهده دارند و آموزش های مربوط به شهروندی شایسته باید اولویت اول مدارس باشد. بیست و هشتمین آمارگیری سالیانه فی دلتا کاپا/ گال آپ (Annual Phi Delta Kappa/Gallup Poll)در سال 1996در یک آمارگیری پرسید که مهمترین هدف مدارس کشور را بعد از ارائه آموزش های اساسی چه میدانند.
گزینه "تربیت دانش آموزان به عنوان شهروندانی مسئول" ، بسیار مهمتر از دیگر هدف ها قلمداد شده بود.86 درصد کسانی که در خانواده خود دانش آموز نداشتند با کسانی که فرزندی در مدارس دولتی نداشتند، در سراسر کشور بر سر این مسئله توافق داشتند، درصد این توافق در بین والدین دانش آموزان مدارس غیر دولتی تا 88 درصد میرسید. زمانی که فی دلتا کاپا/ گال آپ در ادامه آمارگیری،همان سوالات را از معلم ها پرسید ، نتایج یکسانی به دست آمد. هشتاد و چهار درصد معلم های آمریکایی اظهار داشتند که"تربیت دانش آموزان به عنوان شهروندانی مسئول" ، "بسیار مهم" است در حالیکه پانزده درصد دیگر این امر را "کاملا مهم" ارزیابی کردند.
تحقیقی که توسط سازمان همکاری و پیشرفت اقتصادی (Organization for Economic Cooperation and Development (OECD) )انجام شد که نتایج ایالات متحده را با یازده کشور دیگر مقایسه میکرد نیز همین امر را روشن میکند. (U.S. Department of Education, 1997.) زمانی که از آمریکاییها پرسیده شد که در مدارس کدام خصوصیات یا تمایلات را "ضروری" یا "بسیار مهم" میدانند ، 86 درصد آنها پاسخ دادند "شهروند شایسته بودن". متاسفانه وقتی از آمریکاییها پرسیده شد که آیا آنها اطمینان دارند که مدارس تاثیر عمدهای بر گسترش شهروندی شایسته دارند ، فقط 59 درصد آنها پاسخ مثبت دادند . این عدم اعتماد چه توجیهی دارد؟ نگاهی مختصر به تحقیقات اخیر شواهد مبهوت کنندهای ارائه میکند.
- قدیمیترین و جامعترین مطالعات بر روی رفتار دانشجویان سال اولی در 464 دانشگاه کشور به طور سالیانه توسط موسسه تحقیقات آموزش عالی(Higher Education Research Institute)در دانشگاه کالیفورنیا در لوس آنجلس انجام شده است. آخرین گزارش آنان، ورودیهای جدید به دانشگاه های آمریکا:هنجارها در پاییز 1997The American Freshman: National Norms for Fall 1997, (Sax & Astin et.al. 1997), نشان میداد که " دانشجویان سال اول در این سال سطح بی قیدی - هم آکادمیک و هم سیاسی - بیشتری را نسبت به سال های گذشته نشان میدهند."
- ورودیهای سال 1997 کمترین تمایل سیاسی را در تاریخ این مطالعات نشان میدادند. کمتر از 26.7 درصد از دانشجویان سال اولی در این دوره معتقدند که " از مسائل سیاسی روز مطلع بودن" امری بسیار مهم یا ضروری است ( در مقایسه با 29.4 درصد سال گذشته و آمار بالای 57.8 درصد در سال 1966). به طور مشابهی آماری پایین نسبت به همه دورهها نشان داد که 13.7 درصد از دانشجویان سال اولی اظهار داشتند که مکررا به بحث های سیاسی میپردازند (در مقایسه با 16.2 درصد سال گذشته و بالاترین آمار که در سال 1968 ، 29.9 درصد بود). درصد دانشجویانی که میل به "مشارکت در ساختار سیاسی" دارند نیز از 17.7 درصد سال گذشته و بالاترین آمار20.6 درصد در سال 1993 ،به 16.7 تنزل یافته بود .این در حالی است که درصد دانشجویانی که در یک کمپین سیاسی محلی ،ایالتی یا ملی کار میکنند ،در میان سال های 1996 و 1997 ،از 6.6 درصد به 8.2 درصد افزایش یافته بود. این رقم فقط نصف آمار سال 1969 است که بالغ بر 16.4 درصد بود. نهایتا ، درصد دانشجویان سال اولی که مکررا در انتخابات دانشجویی رای میدهند ، با کاهشی چشمگیر از 76.9 درصد در سال 1968 به 21.3 درصد در سال 1997 رسید(در مقایسه با 23.0 درصد سال گذشته).
- عدم تمایل دانش آموزان به سیاست با کاهش علاقهشان به کنشگری همراه است. پنج سال بعد از به اوج رسیدن علاقه دانشجویان به کنشگری در سال 1992 ، بسیاری از شاخصهای کنشگری کاهش یافتهاند. درصد دانشجویانی که اظهار میکنند "شرکت در برنامههای تمیز کردن محیط زیست" هدفی بسیار مهم یا ضروری است ، به طور پیوسته از 33.6 درصد در 1992 به 19.4 درصد در سال 1997 کاهش یافته است. تعهد به "کمک به افزایش مدارای نژادی" به پایین ترین مقدار خود در این دهه رسید (31.8 درصد در مقایسه با 34.7 درصد سال گذشته و 42.0درصد در سال 1992). درصدی که "مشارکت در برنامههای فعالیت اجتماعی" را بسیار مهم یا ضروری میبینند نیز به پایین ترین مقدار خود در دهه گذشته رسیده است (22.8 درصد در مقایسه با 23.7 درصد در سال گذشته و 30.4 درصد در 1975). در نهایت درصد دانشجویانی که شخصا به "تاثیرگذاری بر ارزش های اجتماعی" متعهدند به پایین ترین حد خود در این نزدیک به یک دهه رسیده است (37.6 درصد ، در مقایسه با 39.0 درصد در سال گذشته و 43.3 درصد در 1992).
- در تحقیقی که در سال 1997 توسط مرکز ملی قانون اساسی ، (National Constitution Center, 1997) انجام شد ، بیش از 90 درصد آمریکاییها توافق داشتند که "قانون اساسی ایالات متحده برای من مهم است" و این که "من به قانون اساسی ایالات متحده مفتخرم". مرکز ملی قانون اساسی توسط کنگره با هدف افزایش آگاهی آمریکاییها از اسناد (document)ایجاد شده است. این مرکز با انجام تحقیقاتی آگاهی عموم را میسنجد. این تحقیقات نشان دادهاند که "مردم به طور وحشتناکی فاقد آگاهی از اسنادی هستند که بر زندگی روزانهشان تاثیر میگذارد." ادوارد جی. رندل(Edward G. Rendell) از فیلادلفیا ، رئیس فعلی مرکز،میگوید بیش از سه چهارم (83 درصد) اقرار میکنند که "مقداری" یا "خیلی کم" در مورد جزئیات قانون اساسی میدانند. به عنوان مثال فقط 6 درصد میتوانند هر چهار حق ضمانت شده در نخستین متمم قانون اساسی را نام ببرند ، 62 درصد نمیتوانند هر سه بخش دولت فدرال را نام ببرند ،35 درصد فکر میکنند که قانون اساسی زبان انگلیسی را به عنوان زبان رسمی مشخص کرده است و بیش از نیمی از آمریکاییها تعداد سناتورها را نمیدانند.
- وقتی که خواسته شد که دلایل بیتوجهی آمریکاییها از اسنادی که ادعا بر حرمت آنها داشتند و از تاثیر وسیعش بر زندگی روزانهشان آگاه بودند، بررسی شود ، رندل کوتاهی مدارس را در آموزش مسائل مدنی و مسائل مربوط به حکومت مقصر شمرد. او گفت که اعتقاد دارد فقدان آگاهی آمریکاییها تا حدودی از آموزش و پرورشی ریشه میگیرد که میخواهد حکومت را در قالب تاریخ تدریس کند نه به عنوان سندی زنده که وقایع جاری را شکل میدهد. (Morin, 1997.) ریچارد و.رایلی وزیر آموزش و پرورش ایالات متحده نیز به همین اندازه از نتایچ مطالعات مرکز ملی قانون اساسی شوکه شده است.رایلی در نشریهای در 15 سپتامبر 1997 گفت:
این نظرسنجی به من نشان میدهد که به نظر میرسد آمریکاییها نظام ایالات متحده را مانند یک ارثیه خانوادگی ملاحظه میکنند که در کمدی در طبقه بالا محافظت میشود ولی هیچ گاه بیرون آورده نمیشود و بررسی نمیشود.من اعتقاد دارم این فقدان آگاهی از عملکردهای قانون اساسی منجر به بسیاری نارضایتیها در کشور و بیاعتمادیهای اخیرنسبت دولت میشود.
- رایلی ادامه می دهد:
وزارت آموزش و پرورش آمریکا یکی ازمجریان عمده تلاشهای اخیر در راستای غلبه بر فقدان آگاهی از کارکرد دموکراسی است. وزارت آموزش و پرورش از کار این مرکز در زمینه آموزش مدنی، سازمان "ما مردم" و تلاش های بسیار معلمان مدنی کشور برای آموزش دموکراسیمان به جوانان ، حمایت میکند. گرچه این برای من روشن است که ما باید کارهای بسیار بیشتری برای زنده نگه داشتن روح قانون اساسی برای همه آمریکایی ها انجام دهیم.
- ارزیابی ملی پیشرفت آموزشی (NAEP) تحقیقی است که به دستور کنگره آمریکا برای جمع آوری و گزارش اطلاعات در مورد موفقیت دانش آموزان در مباحث مختلف آکادمیک انجام میشود. NAEP گاهی "کارنامه ملی" نامیده میشود زیرا برای بیش از 25 سال به آمریکایی ها در مورد اینکه دانشآموزان ریاضیات ، علوم ،مهارت خواندن ، تاریخ ، جغرافی و دیگر دروس را چه مقدار و با چه کیفیتی میآموزند ، اطلاع رسانی میکند. در حال حاضر NAEP به بررسی آموزش های مدنی میپردازد. کارنامه آموزش های مدنی در ارزیابی ملی پیشرفت آموزشی NAEP، آگاهی سطحی دانش آموزان نسبت به مسائل مدنی و فقدان عمق درکشان به این امر را آشکار میسازد. برای نمونه فقط 38 درصد دانش آموزان کلاس هشتم میدانستند که کنگره قوانین را تصویب میکند و حدود نیمی از دانش آموزان سال های بالای دبیرستان نمونههای متداول سیستم نظارت و موازنه فدرال را نمیشناختند. هم چنین نیمی از دانش آموزان سال های بالای دبیرستان که مورد آزمون قرار گرفتند ،شناختی جزیی از ساختار اصلی دولت و کارکردهای آن نشان دادند ، فقط شش درصد از دانش آموزان با طیف وسیعی از نهادها و جریانات سیاسی آشنا بودند.
- تحقیقات مشابهی نشان داد که با وجود این که بعضی دانش آموزان در بازه دوازده ساله بین سال های 1976 تا 1988در مهارت های مدنی پیشرفت کرده بودند ، بیشتر آنها پیشرفتی نداشتهاند. عملکرد دانش آموزان 17 ساله ی حاضر در هر کدام از مدارس در جوامع مورد مطالعه_مرفه و محروم، شهری و غیره _ کاهش معنیداری را نشان میدهد. درعملکرد بیشتر دانشآموزان شکاف های معنیداری بود. شکاف بین زیرگروه های اجتماعی (subpopulation) به خصوص موجب آشفتگی میشد. به نظر میرسید پسران کلاس هشتم و دوازدهم بیشتر ازهمتایان مونث خود به بالاترین مدارج کارایی مدنی که توسط NAEP تعریف می شود، میرسند. درصد دانش آموزان سیاه پوست و اسپانیایی تبار که به بالاترین سطوح مهارت میرسیدند بسیار کمتر از دانش آموزان سفید پوست بود.
- در طول دهه گذشته ده ها تحقیق، کمیسیون و گزارش ملی ، توجهات را به سوی ناکامی از اطمینان به این که آیا مدارس آمریکا دارای معلمهای با کفایت هستند، جلب کرد. کمیسیون ملی آموزش و آینده آمریکا (1996) در گزارشی بسیار تاثیرگذار تذکر داد که :
با وجود اینکه هیچ ایالتی اجازه نخواهد داد که شخصی بدون اتمام تحصیلات و گذراندن امتحانات لازم،لولهکشی خانهها را تعمیر کند ، نجات غریق استخر شود ، آرایشگر مو شود،خانهای طراحی کند یا دارو تجویز کند ، بیش از 40 ایالت به مدارس اجازه میدهند معلمانی که فاقد تحصیلات لازم هستند را با مدارک فوری (دوره های کوتاه مدت) استخدام کنند. بعضی از آنها توجه بیشتری به دامپزشکانی دارند که سگ و گربه مردم را درمان میکنند تا معلم هایی که بچهها و جوانان مردم را آموزش میدهند.
همان طور که نتایج تحقیقات به صورت موکد و مکرر نشان میدهند ،مهارت معلم ، یکی از موثرترین عوامل در موفقیت دانش آموز ان است. مطالعهای گسترده نشان داد که حدود 40 درصد تفاوت ها در نمرات امتحانات دانشآموزان را میتوان به تفاوت های مهارت معلم ها نسبت داد که با مدارک دانشگاهی ، سابقه تدریس و نمرهشان در امتحانات مدرک معلمی اندازه گیری میشود. فراتر از آن ، مهارت معلم از هر عامل دیگر که شامل تحصیلات والدین ، درآمد خانواده یا دیگر خصوصیات اجتماعی و اقتصادی میشود ، اهمیت بیشتری دارد.
مقالهای جدید از تحقیقی (Ingersoll, 1998)در مورد یکی از علل کیفیت پایین آموزش که کمتر مورد بررسی قرار گرفته است، به ما گزارش میدهد. مشکل ، غیراز رشته خود درس دادن و به کار گماشتن معلم ها در درسهایی نامربوط به تحصیلات و آموزش های آنها ، است . این امر بسیار شایعتر و جدیتر از چیزی است که فکر میشد. این مسئله هر ساله در بیش از نیمی از دبیرستان های کشور هم مدارس شهری و هم روستایی و چه با درآمد کم و چه زیاد ، اتفاق میافتد.
اگرچه درس دادن خارج از رشته ،در مدارس کمدرآمد دولتی، بیشتر از مدارس پردرآمد است. مطالعات همچنین نشان میدهند معلمانی که اخیرا استخدام شدهاند ، بیشتر به درس های نامربوط به تحصیلاتشان گمارده میشوند تا معلم های با سابقه. کلاس های ناموفق تر، بیشتر توسط معلم هایی تدریس میشوند که تخصصی در زمینه مورد نظر ندارند. دانش آموزان سال پایین دوره راهنمایی و دبیرستان نیز بیشتر از سال بالایی ها به نظر میرسد که با معلم های با تخصص کمتر آموزش داده میشوند.
بیش از نیمی از دانش آموزان دبیرستانی در سراسر کشور توسط معلم هایی بدون هیچ گونه تخصصی در این زمینه آموزش داده میشوند. در حال حاضر هیچ اطلاعاتی در مورد صلاحیت معلم ها در تدریس موضوعات مربوط به دولت و امور مدنی در دسترس نیست .اما میتوان گمان برد که تعداد معلم های متخصص در زمینه علوم سیاسی یا موضوعات مرتبط با آن ، حتی کمتر نیز باشد.
در برخی ایالات ، در تلاشی برای اطمینان از صلاحیت معلم ها برای تدریس در رشتههای مختلف ، امتحاناتی برای متقاضیان شغل معلمی ، در نظر گرفته شدهاست. مرکز ملی آمار آموزش و پرورش در 1997 گزارش داد که امروزه حدود نیمی از مدارس کشور قبولی در امتحانات ایالتی در زمینه مهارت های اساسی را لازم میدانند .در حالی که 39 درصد آنها قبولی در امتحانات مربوط به رشته آموزشی را لازم میدانند. با وجودی که این تلاش ها ، گامی در جهت صحیح است ، در رسیدن به هدف اطمینان از اینکه همه کودکان توسط معلم هایی آموزش داده شوند که نه تنها در مورد موضوعی که درس میدهند دانش عمیقی داشته باشند بلکه همچنین مهارت و اشتیاق لازم را نیز برای تدریس بهتر داشته باشند، کافی نیست.
منبع:
http://mdk12.org/instruction/curriculum/social_studies/improve_civiced.html
انسان شناسی و فرهنگ
نظرات بینندگان
و وزارت آ.پ کشور را با امریکا و اروپا مقایسه نکنید
فعلا که اونا گذشته از بسیاری معضلات
دزدی در چنین دستگاه باارزش در آ.پ انها بسیار اندک است و گماشتن افراد فاسد اقتصادی برایشان قبح دارد مدیریت انها عالی ست احترام فوق العاده برا معلم قائلند
اینجا ایران است
افراد بر اساس شایسته سالاری و لیاقت سمت مدیریت و مسئولیت نمی گیرند
اینجا باند بازی و سیاسی کاری اموزش و پرورش ایران را نابود کرده
شما چند مدیر اداره را میشناسی که بر اساس لیاقت و مدرک بالای دانشگاهی پست مدیریت گرفته اند
این افراد سیستم اموزش و پرورش را به لجن و کثافت کشیده اند
بد سوادی رونق گرفته.
فضای مدارس امنیتی شده و خفقان بر آن حاکم است.
برای دولت فقط سر کلاس رفتن معلم و خالی نبودن کلاس کفایت میکند.
یک مترسک هم می تواند جای خالی معلم را پر کند.!
معلمان فقط مبسر کلاس خود شده اند.
داریم نابودی تعلیم و تربیت را مشاهده می کنیم و کسی دم بر نمی آورد.