کتاب مشروطه ایرانی اثر ماندگار و ارزشمند دکتر ماشالله آجودانی اگرچه با هدف تحلیل زمینه های تاریخی و فرهنگی پیدایش انقلاب مشروطه به رشته تحریر درآمده وبه عنوان کتاب مرجع در خور تحسین فراوان می باشد؛ به باور من ؛ اما جنبه روان شناختی اجتماعی (خلقیات مردم) و جامعه شناسی این کتاب بر جنبه تاریخی آن می چربد.
لذا برای علاقه مندان به مطالعه تاریخ اجتماعی معاصر ایران می تواند کتابی خواندنی ، مفید و بسیار جذاب باشد چرا که از « با » ی بسم الله تا « تا » ی تامه اش؛ خواننده را سطر به سطر به دنبال خود می کشاند .
موضوع کتاب همان طور که از عنوانش پیداست مربوط است به چگونگی آشنایی روشنفکران ایرانی تحصیل کرده و اغلب اروپا دیده دوره قاجار با قوانین عرفی و مدرن و مدون دنیای غرب (خاستگاه رنسانس) و تاثیر پذیری آنان از این قوانین و انتقال آنها به جامعه به شدت سنتی ایران آن دوران که کم کم زمینه انقلاب بزرگ مشروطه در کشورمان فراهم شد. ولی در این تقابل ناگهانی؛ سنت اجتماعی فراگیر با عمر چندین قرن از یک سو و مدرنیته چند ده ساله آن هم محدود به معدودی از روشنفکران و تحصیل کرده ها از سوی دیگر ، باعث شد که جامعه سنتی ایران که انگار غافل گیر شده بود در حالتی انفعالی آن گونه که انتظار می رفت نتواند خود را با این تحولات هماهنگ کند.
در غرب اما ارتقای تدریجی سطح دانش اجتماعی به موازات پیشرفت های شگرف علوم انسانی و گسترش آن به همه طبقات اجتماعی در طول رنسانس هماهنگ بود ؛ لذا از بطن این پروسه زمان بر تاریخی ؛ شرایط لازم برای زایش تئوریهای جدید درحوزه های علوم اجتماعی و مدیریت های مردم سالار و قانون گرا و استقرار حکومتهای منتخب با داشتن قوانین اساسی مشخص فراهم؛ و در نهایت حکومت تمام عیار « قانون» تسلط معنوی خود را به شکل خواست و نیاز ضروری مثل باورهای مذهبی بر کلیه شئونات اجتماعی و اقتصادی مردم حاکم کرد.
در کشور ما اما به دلیل فراهم نبودن بسترهای لازم اجتماعی از جمله بی سوادی تقریبا مطلق اکثریت قریب به اتفاق عامه مردم در آن دوران و در فقدان جامعه مدنی پویا و از طرفی سابقه طولانی وجود حکومت های ایلیاتی به جای حکومتی منسجم و تعریف شده بر اساس سیستم [دولت-ملت] ؛ اجرای قوانین از همان ابتدا با بد فهمی و مقاومت و یا ساده انگاری روبه رو شد. به قول فرهیخته ای چون بیشتر این قوانین وارداتی بود و اکثریت جامعه از منافع بلند مدت اجرای درست آن آگاه نبودند در حالتی بلاتکلیف هم سلطه معنوی اخلاق و عرف سنتی بر جامعه رقیق شد وهم پروسه قانون مندی جدید نتوانست آن چنان که باید و شاید به متن جامعه وارد شود ؛ ازاین رو قانون اساسی مشروطه و سایر قوانین مصوب مجالس در دورهای مختلف ، هیچ وقت جایگاه و حرمت واقعی خود را حتی بین اکثر مشروطه خواهان آن زمان به دست نیاورد (نه دولتهای برآمده از مشروطه و نه مردم مشروطه خواه) .
با این مقدمه اجازه دهید ببینیم بعد از حدود 120 سال ؛ نگاه عمومی اکثریت جامعه امروز ایران به اجرای قوانین و حرمت آن در چه مرحله است؟
با کمی دقت در رفتار و تعاملات اجتماعی ؛ شوربختانه به نظر می رسد نگاه مردم به اهمیت اجرای درست قوانین هنوز با یک جامعه مدنی قانون مند فاصله زیادی دارد و قانون همچنان در نظر اکثریت جامعه مهجور مانده و آن چنان که باید و شاید به عنوان یک باور لازم برای اداره جامعه نهادینه و تبدیل به فرهنگ نشده است .
( پیش تر اشاره کردم که پدیده بیگانگی مردم با قوانین جدید به لحاظ شرایط اجتماعی در آن زمان دور از انتظار نبود؛ اما تداوم بیگانگی اکثریت جامعه با قانون بعد از 120 سال با وجود رشد تحصیلات آکادمیک و تعمیم آن به همه سطوح جامعه و همچنین تحول در زمینه ارتباطات و رسانه های جمعی ، اکنون هم دور از انتظار و هم عجیب است . )
حتما این عبارت مشهور راکه می گوید : « قانون را تا جایی که نشکند می توان خم و یا تاه کرد » را بارها شنیده اید.
اگر چه احتمالا منظور کسی که اولین بار این عبارت را به کاربرده این بوده است تا با منعطف کردن بعضی از قوانین خشک زمینه اجرای بهتر آنها را فراهم کند؛ اما به نظر می رسد فرهنگ بیگانگی با قانون؛ به همان دلایل پیش گفته این عبارت را نیز؛ تفسیر به رای و ایرانیزه کرده و کاری کرده که این تبصره نانوشته حاشیه ای ، کم کم جای متن قوانین را گرفته و به عنوان « ماده واحده نانوشته بالا دستی » واردفرهنگ مناسبات اداری و اجرایی شود در حدی که قانون گریزان با پنهان شدن پشت این عبارت فریبنده با استفاده ابزاری از آن به عنوان یک آچار فرانسه استفاده کرده و هر گره اداری را باز کنند و هر قانون را آن قدر بچرخانند که آن قانون کلا از حیز انتفاع ساقط و از هدف قانونگزار فاصله بگیرد و خط بطلانی بکشد برتمام هزینه های مادی و معنویی که قانون گذاران که با صرف وقت و بودجه اقدام به تصویب قوانین مختلف کرده و می کنند .
تداوم بیگانگی اکثریت جامعه با قانون بعد از 120 سال با وجود رشد تحصیلات آکادمیک و تعمیم آن به همه سطوح جامعه و همچنین تحول در زمینه ارتباطات و رسانه های جمعی ، اکنون هم دور از انتظار و هم عجیب است . امروزه همه ما در زندگی روزمره و در تعامل با ادارات و نهادها و همچنین روابط اجتماعی مردم با هم شاهد نمونه های فراوانی از قانون گریزی و عدم حساسیت نهادهای ناظر بر اجرای قوانین هستیم گویی این پدیده قانون گریزی قرار نیست هیچ وقت از فرهنگ مردم زدوده شود ؛ به طور مثال تلاش اکثر ایرانیان برای فرار از پرداخت مالیات بر درآمد و یاعوارض سالانه شهری ، در حالی که متوقع دریافت بهترین خدمات دولتی و شهری هستند حیرت آور است در صورتی که در تمام کشورهایی که قانون حرمت دارد؛ اولا همه اقشار و صنوف؛ چون مالیات و عوارض شهری را هزینه دریافت خدماتی محسوب می کنند که از طرف دولت و شهرداری ها به آنها ارائه می شود ، پرداخت آن را به عنوان تادیه دین وظیفه ملی خود میدانند و دوما اگر در هر صنف معدود افرادی هم باشند که بخواهند با هر ترفندی از پرداخت مالیات شانه خالی کنند ، شفافیت قانون و جدیت و قاطعیت نهادهای ناظر این امکان را از آنها سلب می کند ؛ این در حالیست که به گزارش سایت تابناک (کدخبر942234 شانزدهم آذر 98) میزان فرار مالیاتی تنها پزشکان و وکلا درهر سال برابر است با نیمی از یارانه سالانه پرداختی توسط دولت!! این مورد ملموس دور زدن قانون را به عنوان نمونه و مشتی از خروار آوردم والا روزانه میتوان انواع و اقسام بی اعتنایی به قانون را در خیلی جاها و در همه سطوح اعم از جامعه و دولت به روشنی دید ... از مغازه دارانی که با گذاشتن مانع در حاشیه خیابان مانع از پارک خودرو دیگران می شوند و عملا خیابان و شارع عام را ملک شخصی خود حساب می کنند تا پارک تمام مدت خودروها دقیقا زیر تابلوهای توقف مطلقا ممنوع و ایجاد اختلال در ترافیک؛ از نحوه برخورد سلیقه ای و متناقض برخی از مامورین پلیس با تخلفات رانندگی تا تفاوت فاحش در نحوه برخورد برخی از کارمندان دولت با ارباب رجوع آشنا و ناآشنا به طوری که گاه مشکل اداری ساده یک مراجعه کننده در دروازه بوروکراسی یک اداره گیر می کند و در جایی دیگر مشکلی با ابعاد بزرگ تر از کونه سوزن همان بورکراسی به راحتی رد می شود (نگاه کنید به سختی و سماجت قانون در تخریب آلونک آن مادر مسن کرمانشاهی و سهولت وچشم پوشی همان قانون در چگونگی احداث متروپل درآبادان) و یا حرف و حدیث های فراوان در مورد تخلفات ساختمانی و جرایم ماده 100 که به تخلفات ماندگار ساخت و ساز شهری و آینده فروشی شهرها لباس قانون می پوشاند .
این تفکر و فرهنگ قانون گریزی اگر چه سابقه طولانی و تاریخی دارد ولی متاسفانه گسترش پدیده نامیمون ارتشاء در بعضی از ادارات و نهادها بر کراهت آن افزوده و ترکیبی زشت و البته خطرناک برای نظام اداری کشور رقم زده که نخستین ثمره تلخ آن از بین رفتن اعتماد عمومی بین مردم و دولت است (هر کس کار خود را می کند) البته همه ماجرای قانون گریزی تنها به فرهنگ جامعه محدود نمی شود بلکه تدوین و تصویب غیر کارشناسانه بعضی قوانین غیر شفاف و قابل تفسیر از یک طرف و بزرگ شدن غیر منطقی و بیش ازحد دولت در سالهای اخیر و به تبع آن تاسیس انواع سازمانها و نهادهای موازی متعدد برای اهداف واحد و یا نزدیک به هم از طرف دیگر خود باعث دامن زدن به سردرگمی مردم و در نتیجه دور زدن قوانین شده است ؛ علت آن هم صدور انبوه بخشنامه ها و آیین نامه های صادره متناقض از طرف این نهادها و تداخل وظائف آنها می باشد. خوب و بد قانون در اجرای کامل آن قانون مشخص می شود .
به طور مثال مشاهده می شود که برای هر کدام از حوزه های فرهنگ؛ محیط زیست؛ آموزش و پرورش ؛ ارشاد؛ امنیت اجتماعی و صدور انواع مجوزهای کسب و کار و ... چند ین نهاد متولی جزیره ای وجود دارند به طوری که گاه اجرای بعضی از بخشنامه های یک سازمان مقررات سازمان دیگری را نقض می کند و به نابه سامانی و قانون گریزی دامن می زند .
عامل دیگر شکستن حرمت قانون؛ اتخاذ بعضی از تصمیمات نسنجیده مقامات دولتی و متولیان مجری قانون است که از قضا مشوق قانون گریزان می شود ؛ به طور مثال بخشودگی گاه و بیگاه جرائم معوقه تخلفات رانندگی به مناسبت جشن ها و مناسبت های ملی و دینی از طرف پلیس ، هیچ توجیهی جز دادن پاداش و تشویق قانون شکنان ندارد آن هم در کشوری که تلفات انسانی تصادفات رانندگی ناشی از این تخلفات از میانگین جهانی بسیار بالاتر است و یا قائل شدن امتیازات آموزشی غیر منطقی برای طبقات خاص مثل بعضی از بورسیه های تحصیلی و یا انتقال فرزندان دانشجوی مدرسین محترم دانشگاه ها به دانشگاه محل تدریس خودشان و اثر روانی منفی آن بر روحیه سایر دانشجویان و بدبین شدن آنها به قوانین.... می توان به این فهرست ده ها مورد افزود.
خلاصه همه این عوامل دست به دست هم داده و باعث شده است که تقریبا قوانین زیادی در کشور به طور کامل اجرا نشوند. وقتی هم که قانون به درستی مراعات نشود خوب و بد آن نیز در پرده ابهام می ماند چرا که خوب و بد قانون در اجرای کامل آن قانون مشخص می شود و چنانچه هر قانونی در اجرای کامل در عمل ناکارآمد به نظر برسد و قرار به اصلاح و یا نقض آن باشد این اصلاح و یا نقض آن حتما باید از مجرای قانون باشد تا حرمت و اهمیت قوانین در همه حال نزد مردم و مجریان قانون محترم و فصل الخطاب باشد.
* تاریخ نگارش این نوشته برمی گردد به سال 98 به دنبال فاجعه تاسف بار و حیرت آور متروپل آبادان که نقش قانون گریزی و ارتشاء در وقوع آن غیر قابل انکار است انگیزه باز نشر این نوشته شد .
* مقدمه این نوشته؛ برداشت شخصی من از کتاب مشروطه ایرانی می باشد وممکن است خوانندگان محترمی که کتاب را خوانده و یا در آینده بخوانند؛ نظرات جامع تر و یا برداشتهای متفاوتی از متن کتاب داشته باشند. این کتاب در سال 98 به چاپ یازدهم رسیده بود .
بدیهی است که منظور این نوشته ابدا زیر سئوال بردن خدمات خالصانه بسیاری از پزشکان فداکار و بی ادعا و وکلای شریف دادگستری که به سوگند خود صادقانه وفادار بوده و منشا خدمات بزرگ و ارزنده ای بوده و هستند نیست و امیدوارم خدای ناکرده حمل بر ناسپاسی نشود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
❗️توضیحات عجیب چمران به ماجرای حقوق ۳۳ میلیونی دختر عضو شورای شهر تهران: عضو شورای شهر میتواند رییس دفترش را با خودش بیاورد، این عضو هم دخترش را با خود به شورا آورد
این هم از اصولگراهای حاکم بر دولت مجلس و شورای شهر رو روستا....
اکثرا منافع محور هستند تا مردم محور