۱) هیئت عزاداری آقا زینال، هر شب ورودی اصلی شهرک را از سمت بلوار میبندد و اهالی شهرک برای رفت و آمد به خانهی خود، بیش از ده برابر مسافت معمولی به دور شهرک میچرخند تا از سمتی دیگر به سوی مقصد بروند آن هم اگر هیئتی دیگر و دستهای دیگر، راه را بر آنان و سایر عابران نبسته باشند. این یعنی تعرض آشکار و آگاهانه به حقوق دیگران، تحمیل خسران و زیان به مردم، اتلاف وقت و انرژی، مصرف سوخت بیشتر و ایجاد آلودگی بیشتر و کمک به شکلگیری فجایع زیست محیطی بیشتر...
۲) هزاران لیوان و ظرف پلاستیکی یک بار مصرف و قوطی نوشابه و...، راه آب را در قسمت سرپوشیدهی جوی آب در محل تقاطع دو خیابان، بسته و در لاین کندرو جاده افتضاح به بار آورده است؛ آب و آشغالِ سر ریز شده در کف جاده و لیوانهای شناور در آن منتظرهی شرمآور و مشمئز کنندهای را پدید آورده است که هم دیدنشان آزار دهنده است، هم برای خودروهای عبوری خطرساز است، هم سمّی بر جان طبیعت و نابودگرِ محیط زیست است، هم بیاحترامی عریان به شأن و جایگاه زیست انسانیست و هم لکهی ننگی بر پیشانی فرهنگ و اخلاق و مدنیت است. در صحنهی وقوع این قبیل وقایع -که به کرات و در سطحی وسیع در جامعه میبینم- تمام گروه های سنی حضور دارند .
ساعت دوازده ظهر دو رفتگر نارنجیپوش زحمتکش شهرداری سوار بر اتاقک یک دستگاه وانتبار با بیل و جارو میرسند و برای رفع انسداد، تلاش میکنند اما آشغال انباشته شده در داخل جوی در قسمت سرپوشیدهی آن، آن قدر حجیم و چگال است که آن دو نمیتوانند موفق به رفع انسداد شوند. ناظر همراه، تیم مجهزتری را فرامیخواند؛ این بار چند نفر نارنجیپوش دیگر سوار بر نیسان آبی مجهز به میلههای بلند آهنی و فنر مخصوص و تعدادی کت و شلوارپوش با خودرو سواری در محل حاضر میشوند و بعد از بررسیهای تخصصی و فنی فراوان، موفق میشوند تلی از لیوان و ظرف و نایلون و قوطی و... را از جوی آب بیرون بکشند و آنجا را برای انباشتن زبالههای شبهای بعدی، خالی کنند!
۳) فیلمی دردآور و تأسف بر انگیزی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که یکی از شرمآورترین و خشونتبارترین و ننگینترین رفتار اجتماعی هئیتهای عزاداری را به نمایش گذاشته است؛ گاوی اسیر، سوار بر نیسان آبی به محل عزاداری آورده شده است. بیچاره گاو، از ناحیه مچ پای راست عقب بر قلاب جرثقیل بسته شده و همزمان با اوجگیری بازوی جرثقیل، بدن سنگین آن حیوان مظلوم نیز بالا میرود و در حالی برای آزاد کردن خود تقلا میکند، پاهایش از کف اتاقک نیسان کنده میشود. با ادامه حرکت جرثقیل، آن گاو بیچاره از ناحیه پای عقب آویزان میشود و دیگر اختیار و امکان و توان حرکت را از دست میدهد و حتی نمیتواتد دستوپایی بزند وانگهی سرش-که با گونی پیچیده شده است- از لبهی اتاقک نیسان رها میگردد و به صورت سقوط آزاد بر زمین کوبیده میشود. دو مرد جوان، با تن و بدن ورزیده و موزون در هیبت و هیئت انسان، به راننده جرثقیل فرمان میدهند و گاو اسیر و آویخته را در حالی که بدنش از پای عقب آویزان و سرش بر زمین ساییده میشود، به محل مورد نظر خود میبرند. گاو بیدفاع، بیهیچ حرکت و تقلایی در میان زمین و آسمان معلق میماند و یک سیهپوش، با کمال خشونت و بیرحمی، چاقو بر گلویش میساید و خونش را بر کف خیابان جاری میسازد و در زیر جسدش دریاچهای از خون درست میکند. در تمام این مدت صدای نوحه و مویهی عزاداران که در صحنه حضور دارند، به گوش میرسد. آنها برای شام آن شبشان یا ناهار فردایشان، ضیافتی به یادماندنی خواهند داشت.
در صحنهی وقوع این قبیل وقایع -که به کرات و در سطحی وسیع در جامعه میبینم- تمام گروه های سنی حضور دارند؛ از کودک یک ساله تا بزرگسال ۷۰ ساله. و این رخدادهای مخرب به دست کسانی رقم میخورد که در تمام سالهای زندگی شانس زیادی برای شنیدن نکات اخلاقی و انسانی از رادیو و تلویزیون داشتهاند. و حتماً چندین سال از زندگی خود را در مدرسه سپری کردهاند که اولین آموزهاش، رعایت نظافت فردی و اجتماعیست. آموزهی همیشگیاش مهربانی و شفقت است؛ مهرورزی به دیگران و رحم و مهربانی در حق حیوانات. آموزهی همه روزهاش، احترام به حقوق دیگران است. آموزهی دایمی و پیوستهاش، مهربانی با طبیعت و مراقبت از محیط زیست است. اما انگار، هیچیک از آموزههای مدرسه، هیچ پشتوانهای در کف جامعه ندارند!
حقوق حقهای که در مذهبی ترین مناسک پایمال میشوند، نشان از این دارد که آموزههای اخلاقی و انسانی مبتنی بر دانش و خرَد در همهمهی مراسمات احساسی کاملاً گم میشوند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
شده ای جای معارف را گرفته است.