این نوشته نه سیاسی است نه حزبی و تشکیلاتی و نه تعریفی است ! بدون جهت آن را بخوانید اما با جهت نوشته شده است !
روی سخنم با آقای پورسلیمان نیست اما او نیز مخاطب من است . روی سخنم با تمام کسانی است که این تارنما را خوانده اند و می خوانند و بی شک این تار نما را متعلق به آقای پورسلیمان نمی دانند و آن را برای خود می دانند .
من برای اولین بار وقتی به توصیه یکی از دوستان این تار نمار را مطالعه کردم یک راست به سراغ مرام نامه آن رفتم تا بدانم و ببینم حرف "سخن معلم" چیست ؟ آیا اساسا قرار است نوشته ها "سخن معلم" باشد یا سخن عده ای با تفکری خاص و اهدافی خاص تر ؟ به واقع ، وقتی با این تار نما آشنا شدم حالم از هر چه خاص و خاص تر ، به هم می خورد !
چرا که آن قدر با چوب این خاص ها ضربه خورده بودم که نمی خواستم هیچ ارتباط دوباره ای با آنها داشته باشم ، اما در مرام نامه این تارنما حرف ها متفاوت بود ! در آن جا نوشته شده بود .
« "سخن معلم " ،متشکل از گروهی از معلمان و صاحب نظران در حوزه تعلیم و تربیت است که به محور بودن " آموزش " در توسعه پایدار اعتقاد داشته و درصدد هستند با " جنبش قلم " و " پویایی اندیشه برتر " نقش واقعی آموزش و پرورش را در معادلات جامعه بازتعریف نمایند و در این راستا از همه اندیشمندان و فرهنگیان فرهیخته دعوت به همکاری و تعامل می نماید .
دکترین سخن معلم ، تاسیس و تثبیت " تفکر انتقادی " و " گفت و گو " به عنوان حلقه مفقوده در چرخه نظام تعلیم و تربیت است.
سخن معلم تریبونی برای همه فرهنگیان و معلمان است و هیچ گونه وابستگی به دسته ، حزب و یا جناح سیاسی و اقتصادی ندارد »
این حرف ها ،حرف های درشتی بود که بسیاری جاها خوانده و دیده بودم ،خاصه آن گاه که قلم خود را کمی تیز تر کنی کاملا این مرام نامه ها رنگ می باختند و به زردی می رفتند.
لاجرم هیچ راهی نبود جز آن که این سخنان و مرام نامه را محک زد به قول حضرت حافظ
" خوش بود گر محک تجربه آید به میان / تا سیه روی شود هر که در او غش باشد "
این گونه بود که من اولین نوشته ی خود را به سخن معلم سپردم ،نوشته ای با عنوان "معلمان، بی دفاع ترین نیروهای آموزش و پرورش" ؛ من در آن نوشته "سخن معلم " را یاد آور شدم و از حکومت مدیران و حمایت خارج از منطق و استدلال مسئولان در دفاع حاکمان مدارس خود سخن ها راندم .نتیجه اش چندان برایم مهم نبود چون می دانستم حرف تلخی زده ام و انتظاری جز دشنام و تهدید و تحقیر و اتهام از مدیران و مسئولان نداشتم .
لیکن جای تشکر داشت از این تار نما که همه نوشته های مخالفان مرا نیز منتشر کرد اما از من هم دست بر نداشت و در نوشته ی دیگر نامه ی سرگشاده ام را به مدیرکل شهر تهران آقای چهار بند منتشر نمود.
پس از آن نوشته هایی از دوست فرزانه ام آقای نهضت منتشر شد و بنا به شنیده ها علی رغم فشار بر عدم انتشار این نوشته ها سخن معلم همچنان به کار خود ادامه داد .
اکنون این تارنما یک ساله شده است و من می خواهم به سهم خود یک سالگی این تارنما را به تمام عزیزانی که در این تارنما مشغولند ،به همه کسانی که نوشته اند و خواننده اند تبریک بگویم .
و از همه معلمان ،دانش آموزان،فرهیختگان و فرهنگیان که درد تعلیم و تربیت دارند تقاضا نمایم فرصتی که فراهم شده را غنیمت شمرند و سهم خود را در حد بضاعت برای هر چه پربار تر شدن این تارنما ادا کنند .
در پایان از تمامی عزیزانی که این نوشته را تا به آخر خواننده اند تشکر ویژه دارم .
"نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن / ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی"
نظرات بینندگان