زهرا نمره اش 20 است اخلاقش بیشتر از 20 ، خلاقیتش بیشتر از صد .
عجوبه ای کارگر بچه است بی مادر از دوران خردسالی ، از همه همقطارانش در همه کارها چند قدم جلوتر است .
او چند زبان بلد است بدون هیچ کلاس خصوصی .
مجری تواناست در حد خدا بیامرز علی معلم .
حافظ کل قرآن، خوشنویس ممتاز ، کارگردان و رئیس گروه نمایش مدرسه و موسیقی سنتور نوازی که وقتی می نوازد چشم به ببندی حتما چیره دستی استاد پایور به ذهنت خطور خواهد کرد .
زهرا یکسال تحصیلی عضو ارشد رسد و گروه تشکیلات فرزانگان مدرسه اش در اوقات فراغت و فوق برنامه سازمان دانش آموزی بود و در شهرش فعالیت می کرد
مربی رسدش زهرا را به خاطر دریافت پیاپی نشان های لیاقت و افتخار، سرگروه کرده بود .
زهرا با برنامه ریزی دقیق و با کمک مربی در طول سال تمام وظایف یک فرزانه اصیل و پیشرو را نه فقط برای خودش بلکه برای همه اعضای گروه رقم می زد .
در اوقات فراغت گروه را به گردش علمی ، بازدید از مراکز تاریخی ، دیدنی های سیاحتی باستانی و گردشگری دور و نزدیک ، ملاقات با مسئولین ، فرهیختگان و چهره های ماندگار ، ملاقات با فرماندهی نیروی انتظامی استان در جهت رساندن پیام و خواسته های بچه ها ، دیدار با مدیرکل محیط زیست و منابع طبیعی و جلسات نقد و بررسی عملکرد پیرامونی آنان ، برگزاری مانور زلزله و آتش نشانی ، دیدار با خانواده های شهداء و جانبازان قطع نخاع ، بازدید از بیمارستان های استان، همکاری با هلال احمر در یادگیری و آموزش کمک های اولیه ، تحقیق پیرامون بحران آب و سفره های زیرزمینی ، تحقیق پیرامون سابقه خلیج فارس و دریای عمان ، تحقیق و بازدید از دریای خزر (مازندران) ، اجرای دهها پروژه نمایشگاهی گل و گیاه و دست ساخته های هنری و تجسمی و اختراعات دانش آموزان ، برگزاری نمایشگاه کتاب و... ... همه و همه از راهبری و ذهن خلاق زهرا با راهنمایی مربی اش انجام می پذیرد
آینده درخشان زهرا و گروهش زبانزد معلمان ، عام و خاص شهر و اهالی آموزش و پرورش ، مسئولین مختلف ادارات مرتبط بوده است .
سال تحصیلی که تمام شد طبق برنامه های سالانه زهرا و گروهش درهمایش شهرستان و استانی شرکت می نمایند در طول برگزاری برنامه گروهشان تمام نشان ها را دریافت و بدون کمترین اشکالی اول شدند و نام خود را برای نمایندگی شهر و استانشان برای شرکت در همایش کشوری به ثبت می رسانند .
اکنون برای آمادگی بهتر و بیشتر درهمایش کشوری به اردوی قطبی به همراه چند گروه دیگر از استان خود به فارس اعزام می شوند .
اگر چه زهرا در رفتن سراز پا نمی شناخت ولی چه چیزی در دلش جاری بود که در هنگام خداحافظی از خانه ، چند قدم پس از آب و صلوات دوباره برگشت ، لبخندی را به عمه و پدرش هدیه داد و مجدد آنان را بغل کرد و جانانه بوسید ؛ انگار می دانست این آخرین بوسه ای است که از عمه می گیرد و یا به پدر هدیه می کند ...
صحنه اکنون در بازآوری عجیب و غیر قابل تصور زهرا هیچ گاه در تمامی سال ها این چنین پدرش را بوسه باران نکرده بود .
اما زهرا نمی دانست که آموزش و پرورش بودجه ندارد و به علت بی پولی باید خیلی خساست کرد ، نمی توان به جای سه شب در اردو که فعالیت ها به طور کامل اجراء شوند بخشی از برنامه تربیتی اجبارا حذف می شوند به جای اتوبوس درجه یک و دارای امکانات کامل به یک اتوبوس با قیمت ارزان بسنده می شود!
زهرا نمی دانست چرا باید در اردو به علت نداشتن خرج هزینه از طرف سازمان دانش آموزی بخشی از هزینه را از جیب خانواده بپردازند در صورتی که می دانست و می فهمید سرمایه گذاری دراین حوزه ، گسترش اقتصاد پویا و توسعه انسانی کارآمد را رقم خواهد زد .
زهرا می دانست و می فهمید با نمایندگانی دور از فهم بودجه ای و دانش سرمایه گذاری مادر و بی توجه به سیاست های کلان برنامه آموزش و پرورش آنچه در ذهن خلاقش هست نمی تواند به سرانجامش برساند .
زهرا چون عضو مجلس دانش آموزی بود می دانست در کمیسیون آموزش و پرورش مجلس شورا باید تمام امورات دستگاه تعلیم و تربیت را رصد و بازخوانی و راه اندازی و تبیین و تقنین نمایند اما متاسفانه می دانست کمیسیون آموزش و پرورش همه کار غیر مرتبط می کند و تنها کاری که نمی کند راهبری آموزش و پرورش برای توسعه و پویایی و کارآمدی است .
زهرا نمی دانست چرا باید در اردو به علت نداشتن خرج هزینه از طرف سازمان دانش آموزی بخشی از هزینه را از جیب خانواده بپردازند در صورتی که می دانست و می فهمید سرمایه گذاری دراین حوزه ، گسترش اقتصاد پویا و توسعه انسانی کارآمد را رقم خواهد زد زهرا می دانست بودجه ها درکجا حیف و میل می شود اما به آموزش و پرورش که می رسد از پرداخت حق السهم بوفه مدارس و پورسانت دوخت لباس فرم دانش آموزان گدایی شود تا مدارس برق و گازشان قطع نشود و این یعنی فاجعه ...
و من درحیرانی ، مات و مبهوتم که چرا با آینده سازهای مملکتم این چنین بی رحمانه و مضحک برخورد می شود و کسی به فکر سرمایه گذاری بهتر و توجه ویژه ای برای آنان نیست
اکنون زهرا ، سمیه ، فاطمه ، مریم ، آتوسا ، مهسا و... در نیمه های شب پرواز را برقرار ترجیح دادند و ما از بیشمار بهترین ها و نیست ها یک تن که یک جامعه را ازدست داده ایم .
زهرا و دوستانشان رفتن به افتخار، اما از کمبودهای آموزش و پرورش خیل تلفات مخفی دیگر ، فرارمغزها ، اعتیاد ، بی بند وباری ،عدم آشنایی از سبک زندگی ، بی سوادی و... وقتی سیل تهی شدن مارا گرفتار نماید شاید دیگر جبران مافات غیر ممکن باشد و خروارها برف سنگین همه ما را محو و نابود نماید...
... که داستان برای گل های سرزمین من همچنان بدون استعفای مقصران و با پررویی درسرهم بندی کردن دستور و دستورالعمل و بخشنامه های صوری و گزارش های آبکی ادامه دارد ... تا کجا نمی دانم ... کمی به فکر زهراهای روزگار باشیم ...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
حیف از نسل جوانی که قربانی سیاستهای غلط آموزش وپرورش و آموزش عالی شدند و میشوند...
فقط می خواستم به شما بگویم زن دایی من زنده است.
فقط می خواستم به شما بگویم زن دایی من زنده است.