یادش به خیر ... یک معلم دینی داشتیم !
بحثهایی مطرح میکرد و به بچه ها اجازه می داد در موردش فکر کنند، بحث کنند ، همدیگر را به چالش بکشند. کلاسش خیلی پرهیاهو و جنب وجوش بود. من اویل از او خوشم نمی آمد .
منی که همیشه پشت اولین میز کلاس می نشستم، زنگ ایشان می رفتم آخر کلاس.
یک روز به من گفت : ساکتی ، چیزی نمی گویی ؟
گفتم : آقا من سوادم در حد سواد شما نیست...خلاصه بگویم من دوست ندارم از نسل میمون باشم! شما از نسل میمون، منم از نسل آدم!
نمی دانم این جمله را با توجه به بحث کلاس چه جوری گفتم.
کل کلاس ازخنده رفت بالا.
معلم سرخ شد.
اما ... اما ایشان به اعصابش مسلط بود. باز لبخند زد. گفت این هم یک نظر است، هر کسی می تواند دیدگاه خودش را داشته باشد.... آزاده ....
در عمرم آدمی به خوبی ایشان ندیدم.
کاش دوباره ببینمش.
کمپین مبارزه با بی شعوری
نظرات بینندگان
هاشم آغاجری
میمون
امیر حسین مقصودلو
تتلو
تتلیتی
دندان شکسته
موی سفید
خدشه قبل 89
خطشه
40
چهل
چهل و پنج 50
تکلیف
ایثار
باید
جمال الدین افغانی
ریاضی
مجموعه
اعداد صحیح
توهّم
اوهام
دجّال
غیبت
حفظ ارزشها
خارجی
خروج کرده
نیروی انسانی
عسل مصفا
فرقان
جاء الآمار
سیستم
خدشه بعد 89
هر سیستمی مستحق ذهنیّات خودش است.
پناه بر خدا