در هفته جاری قطار کنکور ۹۸ در ایستگاه ماقبل آخر توقف کرد. ره آورد این قطار برای دانش آموزان و والدین شان علاوه بر عددهایی که رتبه می نامندشان، یا کوهی از اندوه، سرخوردگی، حسرت است و یا دریایی از شادی، غرور و احساس پیروزی.
به مدت دو دهه در نقش یک معلم و از پنجره تست و درصد و تراز به کنکور نگاه کرده ام. در این دوره تمام سعی ام بر ان بود که دانش آموزانم تعداد گزینه های درست بیشتری را علامت بزنند. با تک تک گزینه های درستی که در پاسخ برگ های شان علامت زده اند شاد شده ام و با هر گزینه نادرستی که انتخاب کرده اند غصه خورده و عمیقا متاسف شده ام.
اما سه سال پیش به واسطه این که فرزندان خودم مسافران این قطار نامبارک بودند.، علاوه بر نگاه معلمانه، زاویه نگاه دیگری در برابر دیدگانم گشوده شد.این بار من به عنوان معلمی که مادر هم بود، با قطار کنکور همراه شده بودم. به جرات اذعان می کنم که یکی از دلهره آورترین لحظات مادری- معلمی ام را در روزهای بعد از اعلام رتبه ها تجربه کردم.
زخمی که اضطراب و هیجان آن ایام بر روانم گذاشته، هر سال با اعلام رتبه های کنکور مجددا سرباز می کند. لذا اکنون که پسرهایم سال سوم دانشگاه را به پایان رسانده اند، باز خودم را با پدران و مادرانی که فرزند کنکوری دارند عمیقا همدل احساس می کنم. این همدلی مرا مجاب می کند که این بار از جایگاه یک فعال مدنی که تجربه معلمی و مادری را هم دارد، به کنکور و رتبه های اعلام شده فرزندانتان نگاه کنم.
والدین عزیز!
باور کنید که رتبه یک عدد است و دانشگاه رفتن فقط یکی از راه های متعدد پیش روی فرزندتان می باشد.
والدین گرامی!
پزشک ، داندانپزشک و یا مهندس شدن فرزندتان نمی تواند جای خالی مهارت زندگی فردی و اجتماعی در او را پر کند.
آیا توانایی برقراری ارتباط موثر فرزندتان به اندازه رتبه کنکور او برای شما مهم است؟
آیا میزان مهارت فرزندتان در تفکر انتقادی، قدرت تصمیم گیری، همدلی کردن، کنترل خشم و استرس به اندازه درصد شبمی، فیزیک، جبر و زبست شناسی که در کنکور زده است برای شما مهم است؟
آیا به اندازه رتبه سه رقمی فرزندتان از مهارت او در گفت و گو کردن احساس غرور می کنید؟
آیا آن قدر که نگران تراز کم فرزندتان در کنکور هستید از کم بودن خودآگاهی و عزت نفس دلبندتان نگرانید؟
بزرگواران پدر و مادر!
به زعم من توانمندی، خلاقیت، مسئولیت پذیر ی و تعهد فرزندان ایران عزیز بسیار با اهمیت تر از مهندس،پزشک یا دبیر و وکیل شدن آنها است.
توسعه پایدار ایران عزیز انسان های توسعه یافته ای می طلبد که با قبول مسئولیت و با اتکا به خلاقیت و مهارت های شان در مسیر توسعه پایدار ایران عزیز گام بگذارند و برای تحقق این هدف دانشگاه رفتن و پزشک یا مهندس صرف شدن کفایت نمی کند.
پس به جای آنکه اسیر فضاسازی های مافیای کنکور و چشم هم چشمی های دوست و آشنا شوید، با توجه به علایق و استعدادهای فرزندتان انتخاب رشته کنید و بقیه اش را کار ساز بنده نواز بسپارید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
این رقابت نا سالم واین قطار استرس آور[به قول شما]
را چه کسی به راه انداخته؟اگر بد بود چرا فرزندان خود را سوار برآن کردید؟
ماهم می دانیم که شیوه گزینش دانشجو به این شیوه دارای اشکال است اما من شما وهمه کسانی که به این شیوه اعتراض دارند باید معرفی کنیم.
این قطار با تمام اشکالات خیلی ها را به سرزمین خوشبختی رسانده،وجامعه بواسطه سوار بر این قطار به او ارزش قائلند ولی به کسی که مهارت انسانی اجتماعی دارد خیر یا خیلی کم!
ای کاش من هم که سوار این قطار بودم واگر مشاور خوب وپول خوب داشتم بجای پیاده شدن در ایستگاه معلمی (که نه نام دارد ونه نان)در ایستگاهی مثل وکالت،پزشکی وهر جای که نان وآب داشت پیاده میشدم.
حالا چند روزه ناامید و ناراصی و...
چرا این غول اینقدر قوی شده که نماینده مجلس و دولت نمیتونند با کنکور و کلاسهای کنکور و مدرسان و مشاوران میلیاردیش مقابله کنند؟؟؟!!!
مجلس و دولت خيلى ضعيف النفس و بى مسئوليت شده اند
اين نيست كه نتوانند مقابله كنند، مى توانند ولى نمى خواهند.
به نکته بسیار خوب و اساسی اشارهدفرمودید.
متاسفانه آن قدر فشار و استرس کاذب روی دانش آموزان ایجاد کردند که چند روز قبل یکی از رتبه های خوب کنکور در هنگام انتخاب رشته در موسسه مشاوره ای؛ ایست قلبی کرد و جان به جان آفرین تسلیم نمود.
همیشه به والدینی که خیلی روی نمرات دانش آموزان حساسیت دارند و فکر می کنند تمام آینده او را همین چند عدد موجود در کارنامه تعیین می کند و یا به دنبال تبلور آرزوهای بر باد رفته خود در زندگی فرزندان شان هستند؛ می گویم را ره را اشتباه می روند اما متاسفانه تجاری کردن آموزش و پرورش و دلالانی که از این رهگذر سالانه میلیاردها سود می برند؛ اجازه تاثیرگذاری ما و حصول این نتایج را نمی دهند و با وعده های موهوم و کاذب اولیا را فریفته و به سمت و سوی اشتباه رهنمون می گردند.