من الان برای اولین بار با سایت و کانال تلگرامی شما آشنا شدم و وقتی مطالب تان را خواندم باید خداقوت بگویم به خاطر تلاشهای باارزشی که در این مسیر می دارید.
من معلم نیستم بلکه به عنوان یک مادری که باتوجه به این سیستمی که در آموزش و پرورش داریم تمام همّ و غمم شده فرزندم و مدام در تلاش هستم تا حد توانایی ام به روز پیش بروم البته شاید موفقیتم خیلی نباشد ولی این تنها راهیست که به من آرامش می دهد .
من پسرم اول ابتدایی هست و سعی کردم مدرسه ی خوبی را انتخاب کنم و خداییش مدیر مدرسه و تمام کارمنداش هم عزم شان راسخ کردند به روز پیش بروند تا بتوانند آینده ی خوبی را برای بچه ها رقم بزنند و من الان ایرادی آسیب زننده در عملکرد مدرسه نمی بینم بلکه همان محدودیت ها و قوانین دست و پاگیر در نهایت اجازه نمی دهند دستشان باز باشد و درنهایت آن استعداد کشی را شاهد هستیم.
من به عنوان یک مادر می خواهم بچه ام خوشحال باشد و به استقلال برسد و مسئولیت پذیر بشود .
من فکر می کنم باید به مدرسه فقط بااین دید نگاه کنم که بچه ها بالاخره قانونا باید این مسیر را طی کنند و مدرک دستشان باشد و از طرفی برای اجتماعی شدن بچه ها نیاز هست این دوره های مدرسه را بگذرانند و در نهایت معیارهای انتخاب مدرسه از نظر من در ایران محدود می شود ، به همین موارد و اینکه مدیر و کارمندهای آن مدرسه تا حد امکان منصف و دلسوزانه عمل کنند.
و من نوع نگرشم نسبت به مدرسه از لحاظ علمی این است که چیزی جز تکرار و تقلیدی بودن دروس نمی بینم و فقط ذهن بچه ها را داریم خسته می کنیم .
در نتیجه نظرم این است که آن مهارت های لازم را باید خود والدین پیگیر باشند و باهزینه ی خودشان در بیرون از مدرسه کسب کنند.
و این جای بسی تاسف دارد که در یک کشور اسلامی فقط باید دنبال مدرسه ی امن بگردیم و از لحاظ مهارت و استعداد اگر چیزی از بچه باقی بماند باید کلاهمان را هزار قد بالا بندازیم و با شادی تمام جیب مان را شل کنیم تا بتونیم مهارت ها را به بچه هایمان بیاموزیم.
مدرسه های ایران ذره ای بازدهی ندارند جز ضرر مگر معدود مدارس غیرانتفاعی که فقط می شود امنیت و مربی دلسوز از لحاظ اخلاقی و اجتماعی شدن بچه ها در جمعی که همه ی والدین دلسوزانه دنبال خوشحالی و خوشبختی بچه هایشان هستند بگردیم.
من عذر می خواهم به خاطر اینکه زیاد صحبت کردم .
واقعا ناراحتم ازاین اوضاع و سرگردانم سرنوشت بچه هایمان چطور خواهد شد .
با تشکر
مادر یک دانش آموز
ارسال مطلب برای صدای معلم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
«من به عنوان یک مادر می خوام بچه ام خوشحال باشد و به استقلال برسد و مسئولیت پذیر بشود.»
چیزی که آموزش و پروش دنیار امروز دنبالش است و سفت و سخت تعقیبش می کن.
تبریک می گم تحلیل و درک فوق العاده ای از مدارس ما دارین. ما مهارتی به دانش آموزان یاد نمیدیم با کوچکترین مشکل مثلا عاطفی تسلیم میشن و نمیدونند جطور هندلش کنند.
تنها مهارت حفظ کردن طوطی وار مطالب و گوشه اتاق خرخوانی و پزشک شدن را یاد میدیم به بچه ها. پزشکی که در عرض دو ماه طلاق می گیره و مهارت ارتباط با مریض را نمی دونه و ...
مشکل نیروی انسانی را هم که یک اصل اساسی است باید یادآوری کنیم. برای آموزش مهارت ها به آدم متخصص و کاردان نیاز داریم. مثال واضح مربیان پرورشی است چقدر در طول این سالها موثر بوده اند.
دغدغه شما به عنوان ولی دانشآموز، اندیشه و رفتار بسیاری از فرهنگیان اصیل و دلسوز را مدتهاست که به خود مشغول کردهاست؛ نگران استند و از بد حادثه، تنها و بدون پشتیبان شدهاند.
مدتهاست اولیا به گونهای، سفره خود را از معلمان جدا کردهاند؛ گویی سرنوشت دانش و رفتار فرزندانشان، بدون معلم و مدرسه، ساخته و پرداخته میشود. نکته دیگر و با اهمیت، اینکه، عملکرد اولیا در هزینهکردهایی است که برای پیشرفت علمی و عملی فرزندانشان دارند. خرج از جیب اولیا و اداره مدارس با پول دانشآموزان، موجب شد تا دولت نقش مالی خود در اداره مدرسه را به تدریج و به عمد از یاد ببرد و عملا مدارس را با پول و درآمد اولیا درجهبندی کنند.
اگر اولیا نقش حمایتی خود را از معلم فرزندش به صورت عام، به خاطر آورد و معلم پاسخی درخور به این حمایتها بدهد؛ آن روز مدرسه شاداب، خلاق و عملگرا، سوای تکرار و روزمرگی، ساخته خواهد شد.