دوستان و همشاگردیان گرامی
آگاهید که بحرانهای بیشمار در گوشه گوشهی سرزمین مادری بیداد میکند، از جمله آن درد مضاعف بیجان کردن، لگدمال شدن و سوختن خاک مظلوم خوزستان در آتش ناکارآمدی ساختاری موجود.
طبیعی نیست در سرزمینی هم سیل و هم خشکسالی به یک اندازه در آن بحران ایجاد کند.
بحرانهایی که زرخیزترین زمین این کشور را به نابودی کشانده و هر بار با نمایشهای مضحک چند نوجوان وابسته به آن سازمانهای دوربین به دست فاجعه را ماستمالی میکنند تا بحران بعدی کی فرا برسد که اگر رسید ستون خودروهای رزمی آخرین راهحل است.
در برههای که دیگر حتی کار از مرحله تکصدایی بودن تریبونهای قدرتمدارن گذشته و به ساکت بودن در استدلال و بحث توسط زعمای سیاست رسیده...
حتما حس کردهاید اندک سوسوی امید به بهبود و تغییر هم در دید امیدوارترین فعالان و دغدغهمندان هم مدتی است که خاموش شده.
قابل پیشبینی بود که آن نسیم مستانهی نوبهاری و عطر خوش خدمت وعده داده شده توسط دوستان روزی تندبادی توفنده و ریشهبرکن خواهد شد.
اما زمانی که این طلیعهی موعود جز زمزمهای نبود؛ عدهای از مدیران و مسئولین که در بیعت گروه و دستهی قبلی بودند با امید حفظ شرایط و ترکیب فعلی صندلیهایشان در دورهی زعامت جدید به پیشواز رفته و اندک روزنههای تنفسی که با خون دل گرد آمده بود را خاک پاشیدند که اثبات کنند لوکوموتیو قطار فکریشان توان تغییر مسیر در حد ۱۸۰ درجه را هم خواهد داشت و آب از آب تکان نخواهد خورد...
متاسفانه تا به این تاریخ شش ماه از توقیف نشریهی رسمی مجمع اسلامی به دلایلی کاملا واهی و سلیقهای میگذرد؛ و تریبون پیشرو و امن دانشجویان آزاداندیش رجایی، که برای انتشار متنهای جسورانه و حقطلبانه همه دغدغهمندان، آغوشی باز داشت امروز خاموش شده؛ شوربختانه بعد از ماهها پیگیری و اعتراض و درخواست تجدیدنظر و رایزنی پشت درهای بسته با سکوت معنادار و حرمتشکنانه مسئولین امر این زمین بارور و مستعد از تشنگی و صبر هر روز بیشتر به ناآبادی میرود.
این دلنوشته خطابی است به تنها شما، دانشجویان فهیم و آزاداندیش رجایی که مستقل میاندیشید و در قالبهای تنگ و تکراری آن دیگران نمیگنجید؛
بدانید که اولین و آخرین امید برای تربیت و تشکیل نسل جدید معلمان منتقد و آگاه شمایید.
اگر تک تک سنگرهای فرهنگی و صنفی و علمی دانشگاه امروز از معنا تهی شده و دانشگاه رجایی تبدیل به دانشگاهی منفعل و ناتوان شده بخشی از مسئولیت آن بر دوش شما بوده که از حقوق خود آگاه نبودید و مطالبهی درست نکردید.
متاسفانه امروز در جلوی دیدگان شما همشاگردیها تنها تشکل مستقل و کاملا دانشجویی دانشگاه در محاصرهی انواع محدودیت ها و تهدیدهاست.
با توجه به حرکات انجام شده و صحبتهای غیررسمی به نظر میرسد که دستهایی در کار است تا دوری باطل و چرخهی فرسایندهی افکار فعالان دانشجویی واقعی تشکیل شود؛ ارادهی آنها در این شرایط و صحنهآرایی طوری است که تنها قالب و ظاهر تشکل و انجمنها باقی بماند و از روح و معنای حقیقی تهی شوند؛ هر فعالیت و مطالبهگری واقعی در این فضا محکوم به سانسور و سکوت است.
این شرایط ناامید کننده و این دریای بیساحل بیعدالتی جان و رمق را از هر فعال داوطلب دانشجویی سلب میکند و در تصمیم او برای ادامهی مسیر و مدارای فداکارانه با شرایط خلل ایجاد میکند...
امیدواریم این دلنوشته به وجدان تصمیمگیران نهیبی وارد کند و نشانهای واقعی از تغییر رویه در سیاست « حضور نمایشی_سانسور » دیده شود.
و اما خطاب به آن تصمیمسازان مسئول گزینههای انتخابی ما فعالان دانشجویی را با پیشفرض همیشگی بازی در زمین تعیین شده خودتان معنا نکنید.
اگر بستن و خراب کردن خانه ی امید و انجمن و تشکل مستقل ما درجهای به ستارههای خیالی سردوش کسانی اضافه میکند؛ توصیه میکنیم همین امروز شهامتشان را جمع کنند و از اقدام نترسند، چرا که اگر برای آنها تنها اعتبار اندک دنیایی داشته باشد برای ما توفیقی بس عظیم و مایهی سربلندی اخروی و دنیوی است.
پایان پیام/
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.