مدتها بود که میخواستم درباره یک درد مزمن اقتصاد ایران و به طور کلی: مدیریت اقتصادی کشور مطلبی بنویسم که مصاحبه اخبار روز دوشنبه ساعت21 با محمدباقرنوبخت، سخنگوی دولت در خصوص اقتصاد و تولید این بهانه را به من داد.
اگر بخواهم به طور تخصصی و به عنوان یک کارشناس کوچک اقتصادی صحبتهای ایشان را تحلیل و به نوعی پخته و کاملتر نمایم، باید به سه ضعف عمده مدیریتی در ساختار کشور اشاره نمایم که تمامی بخشهای ایران درگیر آن هستند و کشور سالهاست از این سه موضوع آسیب میبیند.
مجدد به سخنان نوبخت و پیشنهاد و درخواست خوب ایشان از تمامی استانداران کشوربرمیگردم که اشارهای مبنی بر این مضمون داشتند: استانداران باید تخصیصهای بودجهای را در حوزه تولید رهگیری و نظارت کنند که این پولها چگونه خرج میشود.
ضمن تحسین این درخواست از استانداران، باید به سه مسأله که در واقع همان سه ضعف مدیریتی هستند، توجه نماییم. دولت دکتر حسن روحانی و تمامی دولتهای گذشته ما از این سه موضوع رنج میبرند و یا در نگاه بدبینانه، عزم جدی برای رفع این سه معضل وجود ندارد.
1) عدم وجود نیروهای متخصص
سخنگوی محترم دولت بعد از ارائه خواسته از استانداران، باید این نکته را برای مردم تشریح کنند که نیروی متخصص کیست؟ آیا فردی است که الزاماً مدرک ارشد و دکترا دارد؟ در شرایطی که امروزه بسیاری مدرکها و عنوانها با پول قابل خریدن است، چه فردی را در جمهوری اسلامی ایران با همه ویژگیهایش باید متخصص نامید؟
ادارات و سازمانهای ما از نبودِ متخصص رنج میبرند و این مسأله همانند استخوان لای زخم، سال ها مدیریت اجرایی ما در همه ابعاد از جمله اقتصاد مقاومتی را دچار مشکل نموده است.
برخی کارمندان و حتی مدیران عالی با روابط و یا سهمیههایی وارد ارگانها و بدنههای دولت و حکومت شدهاند که نه تنها تخصص ندارند که بدنه کارشناسی و اجرایی دولت را در بخش خُرد با مشکلات فراوان مواجه کردهاند. زمانی که کارشناسان غیرمتخصص وجود دارند، مدیران نیز تصمیمات درستی نمیگیرند و در نتیجه به طور زنجیرهوار شاهد نابi سامانیهای کلانی هستیم. این به معنی این نیست که قشری همانند فرزندان معظم شهدا و یا ایثارگران باید نادیده گرفته بشوند؛ به هیچ عنوان. بلکه ضمن حمایت از این عزیزان که پدران شان در مسیر اعتلای کشور به شهادت و یا به مقامِ جانبازی نائل شدند، باید بدنه کارشناسی دولت و در حقیقت کشور را با نیروهای متخصصِ تحلیل گر و خلاق و باانگیزه زودتر ترمیم نمود.
متخصص، نیرویی است که علم و تجربه را مطابق محیط ایران تحلیل و اجرا میکند. این فرآیند در همه سطوح اتفاق میافتد.
2) هدررفت منابع
چالش دوم کشور ما در حوزه مدیریت و اقتصاد اسلامی ایران، هدررفت منابع مالی تخصیصی به سازمانها و ارگانها مطابق برنامه بودجه مورد تأیید مجلس شورای اسلامی است. ما در کشور ثروتمندی زندگی میکنیم و همیشه این را میخوانیم و میشنویم که: این همه نفت و گاز داریم و هنوز فقیر هستیم! دلیل چیست؟ آیا صرفاً اختلاس و سوءاستفادههای مالی باعث عقب ماندنِ کشور شده است؟ پاسخ منفی است. منابع پولی در ارگانها و اجرا هدر میرود، چون مدیریت مؤثر و کارآمد در عمده موارد نه وجود دارد و نه اِجرایی میشود.
منظور از مدیریت، اجرای صحیح برنامه مصوب بودجه است.
3) نبود یک سازمان نظارتیِ قاطع
با در نظر گرفتن موارد اول و دوم، عدم نظارتِ قاطع و سخت، برنامههای دولت را در بخشهای مختلف به نتیجه نمیرساند که از جمله آنها، اقتصاد کشور است. ما سازمانها و اِدارات نظارتی زیادی داریم، پس چرا مردم گلایهمند هستند؟ چون نظارت صحیح صورت نمیگیرد و نشانه آن، تکرار گزارشهای مشابه خبرنگاران از نقص و کاستیِ اجرا در حوزههای مختلف خدمات، بهداشت و اقتصاد است؟
هر کدام از موارد ذکر شده در بالا صفحهها توضیح و تحلیل دارد که در این مختصر نمیگنجد؛ اما اگر بخواهیم نتیجه خلاصه و مفیدی بگیریم، نه فقط سخنگوی دولت فعلی و یا شخص ریاست محترم جمهور که همه دولتها باید به مثلث بالا در عمل و البته همراه با هم توجه ویژهای نمایند.
اگر میخواهیم از وضعیت فعلی خارج بشویم، باید به سه چالش بالا با جدیت نگاه و برای رفعش چارهای اندیشی و اقدام نماییم. تخصصگرایی بدون نظارت، فاجعهبار است و به همین ترتیب، نظارت بدون تخصصگرایی، دستاوردی ندارد جز افزایش هزینههای عمومی کشور بدون اثربخشی.
امید است نمایندگان و مدیران کشور، این نکات مختصر اما مهم را توجه و هر چه زودتر قبل از آن که برای همیشه دیر بشود، برای رفعشان اقدام عملیاتی نمایند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان