ارتباط بین آموزش و میزان خشونت و پرخاشگری افراد جامعه بسیار بیشتر است از آنچه معمولا تصور می شود. گزارش های مکرر از میزان بالای خشونت اجتماعی در جامعه ایران مخصوصا در سالهای اخیر نشانه بارزی از فقدان آموزش وپرورش صحیح و مؤثر برای جوانان و آحاد جامعه است. به علاوه، بسیاری از رذیلت های اجتماعی برخاسته از ذهن غیرمنطقی و تعلیم ندیده، نیازمند تحلیل روشمند هستند که تاکنون انجام نشده ولی مدتی تجربه زندگی در جامعه آنها را برای همگان آشکار می کند.
آموزش فقط انباشته شدن یک سری دانش در ذهن نیست بلکه مشتمل بر پروسه پرورش و توانمندسازی آنست. آموزش را می توان به آموزش فردی که نمونه بارز آن مطالعه کتاب های «مفید و مؤثر» است، آموزش در مدرسه و دانشگاه و نیز آموزش توسط خانواده و رسانه ها تقسیم کرد.
یکی از دلایل ناکارآمدی آموزش در جامعه ایران اینست که گمان می رود هر آموزشی در جهت و به نفع یک عقیده یا ایدئولوژی خاصی است. نمونه بارز این موضوع، تقسیم دانش به نوع غربی و اسلامی و این باور نادرست است که هر قسم گفتمان آموزشی و تربیتی محصول محافل آکادمیک در غرب برای رواج جهان بینی غربی است و در نتیجه مطرود هستند و به جای آن باید علوم اسلامی را در مدرسه، دانشگاه و جامعه اشاعه دهیم. به این موضوع باز خواهیم گشت.
هدف اصلی آموزش و پرورش، وراء فلان یا بهمان ایدئولوژی و نظام ارزشی است. پرورش ذهنِ پرسش گر، جست و جوگر، مبتکر، مستدلّ و منطقیاندیش از اهداف آموزش است و اینها در جهت تبلیغ هیچ ایدئولوژی غربی یا شرقی نیستند. باید توانایی بیطرفی در قضاوت و خودداری از افکار غریزی مانند تعصب، خودبزرگبینی و خودمحقپنداری را نیز به اهداف آموزش اضافه کرد.
زیرا ذهن انسانها بدواً در معرض بروز چنین تمایلات طبیعی هستند که اگر تعلیم داده نشود خود را در عمل و کردارشان نشان میدهد.
مسلم است که یکی از روشهای منطقیاندیشیدن ذهن و متعادل ساختن آن، مطالعه کتاب است. مطالعه صحیح یعنی کتابها را پرسشگرانه مطالعه کنیم، روند منطقی و استدلالی آن را دنبال کنیم و چندوچون آن را درون ذهنمان حلاجی کنیم. البته همواره باید کتابهای اصطلاحاً زرد و عوامفریب را از دایره مطالعه کتاب خارج کرد. خواندن مطالب سرگرمی و حوادث جراید، مطالعه به حساب نمیآید. آموزش و پرورش مسلط در ایران با آموزش تفکر نقاد و تعلیم قضاوت منصفانه و تعصبزدایی در ایجاد عقیده موافق نیست.
بسیاری از رفتارهای خشونتآمیز و پرخاشگر در جامعه ناشی از ناتوانی ذهن افراد مرتکب در منطقی اندیشیدن و قضاوت صحیح امور و خواستهها است. این ادعا یک استدلال نظری است ولی یک روش مرسوم برای اثبات آن تحلیل آماری است.
هر ساله، هم میزان مطالعه سرانه کشورها و هم میزان خشونت اجتماعی در کشورها به طور مستقل از هم، ارزیابی و منتشر میشود.
نتیجه همواره چنین است:
کشورهایی که مردمشان مطالعه کمتری دارند از میزان خشونت و پرخاشگری بالایی نیز در اجتماع برخوردارند. انسانی که ذهنش به هر دلیلی ناتوان از تفکر منطقی و قضاوت منصفانه است در تشخیص حق و حقوق در روابط و مناسبات اجتماعی نیز ناتوان است و همواره خود را محق میپندارد. ولی ذهنی که منطق و حق و حقوق را به درستی تشخیص میدهد قادر است تمایلات غریزهای و خواستههای ناحق خود را مهار کند و در فقدان چنین ذهنی رفتار وی همواره تحت فرمان تمایلات غریزی بوده و بسیار محتمل است رفتاری خشن و پرخاشگرانه نشان دهد.
مطالعه کتابهای مؤثر به شیوه درست، به عنوان آموزش فردی، ذهن انسانها را منصف و منطقی تربیت میکند و جامعه سالم نیازمند چنین انسانهایی است.
در جهت عکس این وضعیت، کابوس آموزش و پرورش عبارت است از مواجهه با اجتماع عوام، پرخاشگر و بزهکاری که کمترین اهمیتی به کتابخوانی، تأمل و تفکر و تحصیل نمیدهد.
در سطور قبل گفتیم تلقی ایدئولوژیک از آموزش، مانع کارکرد صحیح و کارآمد آموزش و پرورش در ایران شده است. این تلقی باعث شده آموزش در ایران به طور روزافزون جنبه ایدئولوژیک داشته باشد که میتوان به تغییر محتویات کتب درسی و استفاده از طلاب حوزوی در مدارس اشاره کرد. مدارسی که یکی از اهدافش تعلیم علوم و مهارتهای نوین جهانی است.
موضوع اینجا خلاصه نمیشود . آموزش ایدئولوژیک با آموختن پرسشگری، جست و جوگری و فارغ از تعصب در جهت خلاف یکدیگرند. در آموزش ایدئولوژیک به اذهان، پذیرش دربست باورها و عقاید القاء میشود. این قسم آموزش چه در خانواده و چه در مراکز آموزشی، عقاید و باورهای افراد را به صورت متعصبانه و غیرقابل گفت و گو شکل میدهد. آموزش با هدف ابتکارِ اندیشه و جست و جوگری با ایدئولوژی منافات دارد زیرا ممکن است ذهن را به باوری هدایت کند که با آنچه قرار بود بطور مسلم بپذیرد متفاوت باشد. در نتیجه، هیچ موقع هیچ آموزش ایدئولوژیکی، چنین ریسک بزرگی را مرتکب نمیشود.
از دیدگاه ایدئولوژی، آموزش و پرورش مستقل نداریم و موازین ایدئولوژیک هر آنچه لازم است را در چنته دارد و تعلیم نیز میدهد.
آموزش و پرورش مسلط در ایران با آموزش تفکر نقاد و تعلیم قضاوت منصفانه و تعصبزدایی در ایجاد عقیده موافق نیست.
نگارنده این سطور، طرد تعلیم تفکر نقاد را در مراکز آموزشی شخصاً تجربه کرده است.
یکی دیگر از موانعِ پس زدن آموزش و پرورش در جامعه ایران عبارت است از فرهنگی که اهداف زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی را در دمغنیمتی، مصرفگرایی و رفاه هرچه بیشتر، تجملپرستی، معیارهای سبک زندگی سلبریتیزه مانند جلوهگری، وقف زندگی برای سود بیشتر و در اسرع زمان و از این قبیل موارد است. و اگر این فانوسکها هم خاموش شوند جامعه در ورطه تعصب، خشونت و عوامیت سقوط آزاد خواهد کرد.
متأسفانه بخش بزرگی از جامعه ما در این فرهنگ منحط غوطهور است. این فرهنگ با مطالعه و هرگونه تربیت ذهن و رفتار، بیگانه است و انگیزه و فرصتی برای مطالعه و اندیشیدن ندارد، بالعکس، به دلیل بیتوجهی به پرورش و مهار ذهن، با تمایلات ذهنی و کردار غریزهای مأنوس است. جماعتی که در این فرهنگ غوطهورند مشتمل بر بخش بزرگی از اصطلاحاً طبقه متوسط پیشین است.
طبقات متوسط معمولاً در جوامع، پیشرو و آواگاردِ تحول و تجدد خواهی به شمار میروند ولی طبقه متوسط فعلی در ایران مانع بزرگی سر راه تحولات جامعه به سمت مدرنیزه شدن آنست.
ممکن است گفته شود این فرهنگ از طبقه متوسط، خود معلول عواملی مانند شرایط اقتصادی بوده و در نتیجه معذور است. پاسخ من اینست که این طبقه متوسط به اندازه کافی امنیت معیشتی و شغلی و نیز قدرت انتخاب سبک و معیارهای زندگی دارند که نقشی علتگونه، عامل و تعیینکننده در جامعه ایفا کنند و نخست باید خود را از اسارت در فرهنگ چشمهمچشمی و اصالت زندگی مادّی و تجملی دور و رها نگه دارند. به عنوان مثال، فرهنگی که نسل اصطلاحاً دهه هشتادیها از خود بُروز میدهد منطبق بر فرهنگ سلبریتیزه، غیروابسته، ضداقتدارگرا و طالب کسب سود با حداقل تلاش و زمان است. اگرچه منابع خبری و پایگاههای دانش برای این نسل هم متکثر و هم سهلالوصول است ولی این نسل قرابت کمی با تأمل و مطالعه دارد زیرا این اَفعال نیازمند وقت، درنگ و حوصله فراوانی است. به علاوه، آنها تخمین میزنند که ضرر و زیان فرهنگ مطالعه، بیشتر از منفعتش است.
القصه، علیرغم نیاز فراوان جامعه فعلی ایران به آموزش و پرورش صحیح و کارآمد و تأکید دائمی بر اهمیت آن، کشور هرچه بیشتر از اصول و فضیلتهای آن دور میشود و تنها فانوسک باقیمانده در جهتِ این آرمان والا، تلاشهای فردی افراد مصمم و باانگیزه است و شاید هم برخی رسانهها و تشکلات مردمنهاد با دغدغههای رشد اندیشه و بهبودی در جامعه.
و اگر این فانوسکها هم خاموش شوند جامعه در ورطه تعصب، خشونت و عوامیت سقوط آزاد خواهد کرد.
( کانال نویسنده )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان