حداقل بندهایی از "شیوهنامه ضوابط پزشکی دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی" در حق معلولان ، زنان و اقلیت های قومی ایران تبعیض آمیز بود و عده ای هم به آن اعتراض کردند. این حساسیت ها را باید تحسین کرد ولو اینکه مقداری با اغراض سیاسی آمیخته باشد. اعتراض ها باعث می شود مسئولان دست و پای خود را جمع کنند و مواظب اظهارات شفاهی و کتبی و بخشنامه های صادره باشند. اعتراض ها از این نظر مفید بود که جامعه و مسئولان را متوجه حقوق معلولان برای "ادغام" در جامعه و کار و فعالیت در کنار بقیه شهروندان کرد و نشان داد که "معلولیت" را نباید با "محدودیت" یکی گرفت.
انتقاد خانم مولاوردی به بخش مربوط به زنان باعث حذف محدودیت های جنسیتی در این دستورالعمل شد. موضوع "لهجه" هم معلوم شد که معلوم شد که نوعی بی سلیقگی در نگارش بوده است. بحث دیگری که مطرح شد این بود که معلمی یک "حرفه تخصصی" است و هر مشکل جسمی و روانی و اخلاقی و... که مانع انجام وظایف حرفه ای " شاغل " در پُست معلمی شود ، داوطلب را از دستیابی به این شغل باید محروم کند. معلمان باید از تعیین ضوابط حرفه ای برای ورودی های شغل معلمی استقبال کنند.
مسایل با هم مرتبط هستند اما در عین حال از استقلال نسبی برخوردارند. مثلا وقتی در باره دستورالعمل ضوابط پزشکی بحث می کنیم لزومی ندارد وارد موضوعات دیگر که ارتباط مستقیمی با موضوع ندارند بشویم. اگر قرار باشد در یک یادداشت و یا بدتر از آن در یک کامنت در باره ده موضوع مختلف صحبت کنیم فقط باید شعار بدهیم و فرصتی برای دادن اطلاعات ، بررسی سوابق و استدلال باقی نمی ماند. توجه به یک موضوع خاص دلیل بی توجهی به سایر موضوعات نیست. این نحوه ورود به بحث ، که بگوییم نویسنده به جای این موضوع ، موضوع دیگری که مورد علاقه "من" است را بررسی کند خیلی جالب نیست. برخورد بدتر آن است که نظر شخصی خود را به عنوان نظر معلمان بیان کنیم ، مسلما معلمان در مورد مسایل نظر یکسانی ندارند. از این گذشته معلمان به کسی نمایندگی نداده اند که نظر آنها را بیان کند. هنگام اظهار نظر در تایید یا رد یک موضوع بهتر است بگوییم : " به نظر من ..." استفاده از کلماتی مانند "احتمالا" ، "شاید" ، "تا جایی که من می دانم" و قیدهایی از این قبیل هم بر وزن و اهمیت اظهار نظر ما می افزاید. در اظهار نظر " شعار دادن " ، "متلک انداختن" ، "مسخره کردن" ، "توهین کردن" و نهایتا "تغییر دادن صورت مساله" تاثیر مثبتی بر شنونده و خاننده ندارد.
دوستی در خصوصی برای من پیام گذاشت که "تبعیض" در آموزش و پرورش جای دیگری اعمال می شود. اگر "استیون هاوکینگ" از سلامت جسمانی کامل هم برخوردار بود در گزینش باز هم رد می شد چرا که گزینش صلاحیت "اعتقادی و سیاسی" او را تایید نمی کرد. او به من انتقاد کرد که در یادداشت قبلی ام با عنوان "اجرای دستورالعمل جذب دانشجو معلمان" ( اینجا) عمدا بعضی تبعیض ها نادیده گرفته ام. همکار گرامی روی نکته درستی انگشت گذاشته بود. در استخدام کارکنان دولت "تبعیض" اِعمال می شود. همه ما که در بدو استخدام مراحل گزینش را طی کرده ایم با این مساله آشنا هستیم. تبعیض در گزینش کارکنان دولت امری پوشیده و مخفی نیست. قانون گزینش معلمان و کارکنان آموزش و پرورش (اینجا ) با یک جست و جوی ساده در اینترنت دست یافتنی است. قطعا هاوکینگ نه فقط به خاطر فلج کامل عضلانی و عدم توانایی سخن گفتن نمی توانست در آموزش و پرورش استخدام شود بلکه به دلایل "عقیدتی و سیاسی" نمی توانست از فیلتر گزینش عبور کند.
اگر افرادی که شرایط "تخصصی" احراز شغلی را دارند، به دلایل عقیدتی ، نژادی ، سیاسی ، قومی و جنسیتی از دستیابی به شغل خاصی محروم شوند، این عمل تبعیض ( به معنای : بعضی را بر بعضی برتری دادن بدون دلیل موجه و عادلانه ) است. وجود تبعیض در استخدام نیروی انسانی شاغل در دستگاه های دولتی ایران و مخصوصا آموزش و پرورش مساله جدید یا پنهانی نیست . حکومت هم آن را پنهان یا انکار نمی کند.
در ایران تبعیض قومی و نژادی و زبانی اعمال نمی شود اما تبعیض اعتقادی و سیاسی وجود دارد.
در ماده 2 قانون گزینش معلمان و کارکنان آموزش و پرورش مصوب سال 74 شمسی در مجلس شورای اسلامی، داوطلب شغل معلمی علاوه بر داشتن شرایط عمومی استخدام، (صلاحیت علمی و توانائیجسمی و روانی) باید ضوابط اخلاقی ، اعتقادی و سیاسی که در 7 بند و سه تبصره احصا شده است را دارا باشد. برخی از این شرایط مانند اعتقاد به دین مبین اسلام یا یکی از ادیان رسمی مصرح در قانون اساسی / التزام عملی به احکام اسلام / اعتقاد و التزام به ولایت فقیه / اعتقاد و التزام به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی / عدم وابستگی و هواداری از احزاب و سازمانهای غیر قانونی ، به ماهیت سیاسی و اعتقادی نظام جمهوری اسلامی برمی گردد.
در نظام جمهوری اسلامی برای ورود به آموزش و پرورش فرد دیندار و بی اعتقاد به دین ، فرد معتقد به نظام و مخالف نظام ، فرد ملتزم به اجرای احکام دینی و فرد غیر ملتزم ، فرد معتقد به ولایت فقیه و غیر آن ، فرد طرفدار حزب موتلفه و حزب مشارکت در شرایط یکسانی قرار ندارند.
در گزینش معلم ، طبق قانون، فرد بی اعتقاد به دین ، فردی که نماز نمی خواند و روزه نمی گیرد، فردی که هوادار فلان حزب رانده شده از قدرت است و... نمی تواند معلم شود. حتی اگر فرد ادعای اعتقاد و التزام داشته باشد اما برای گزینشگر احراز نشود از ورود به آموزش و پرورش باز می ماند. این حرفها را همه معلمان که از صافی گزینش عبور کرده اند می دانند. هدف از بیان مطلب این است که در جمهوری اسلامی تبعیض در این حد هم پذیرفته شده است و هم مبانی اعتقادی دارد و هم قانونی است. تمرکز بیش از حد بر این نوع گزینش تا حدودی باعث غفلت از احراز صلاحیت های حرفه ای و تخصصی معلمان و کارکنان دولت شده است. حالا اگر وزارتخانه آیین نامه ای تنظیم کند که غیر از مباحث سیاسی و اعتقادی و حزبی و...بر جنبه هایی از ضوابط حرفه ای برای احراز شغل معلمی انگشت بگذارد اقدامی مثبت به سود آموزش و پرورش است.
در سال 75 قانون گزینش معلمان با تصویب مجلس به همه وزارتخانهها، سازمانها، مؤسسات و شرکتهای دولتی، شرکتهای ملی نفت و گاز و پتروشیمی، سازمان گسترش ونوسازی صنایع ایران، سازمان صنایع ملی ایران، جمعیت هلال احمر، شهرداریها، سازمان تأمین اجتماعی، بانکها، مؤسسات و شرکتهایی که تمام یا قسمتی از بودجه آنها از بودجه عمومی تأمین میشود تسری پیدا کرد. این قانون افرادی را به دلایل عقیدتی و سیاسی از استخدام در دستگاه های دولتی و موسسات وابسته به دولت محروم می کند. برخی از این شرایط مانند "عدم وابستگی به احزاب و سازمانهای غیر قانونی" و یا "عدم سابقه کیفری موثر" را از طریق استعلام از دستگاه های قضایی و امنیتی می توان احراز کرد . اما اثبات و رد "التزام عملی" داوطلبان به احکام دینی و سیاسی، بسیار دشوار است.
کارکنان گزینش از طریق مصاحبه و تحقیق ، باید به "اعتقاد و التزام " واقعی داوطلب پی ببرند، آن هم در شرایطی که داوطلبِ مشتاق ورود به دستگاه دولتی با آگاهی از معیارهای گزینش سعی می کند به هر طریق مصاحبه کننده را قانع کرده و از سد گزینش بگذرد. همین کشاکش نقطه شروع ریاکاری و دو شخصیتی شدن برخی از کارکنان دولتی می شود.
مشکل گزینشگر این است که موضوع پیچیده ذهنی و قلبی (مانند اعتقاد ) را باید با ابزارهای کمّی ارزیابی کند و به یقین برسد. ممکن است تلاش گزینشگر برای کشف اعتقادات داوطلب، او را به سوی تفتیش عقاید سوق دهد.
در سال 61 بنیانگذار جمهوری اسلامی با انتقاد شدید از نحوه کار عوامل گزینش ، تمام "هیات های گزینش" در سراسر کشور را منحل کرد و "ستاد پیگیری تخلفات قضائی و اداری" را موظف فرمودند که "هیئت هائی به جای هیئت های منحله از افراد صالح و متعهد و عاقل و صاحب اخلاق کریمه و فاضل و متوجه به مسائل روز" تعیین و دقت شود که این افراد "تنگ نظر و تندخو و نیز مسامحه کار و سهل انگار" نباشند .
در آن سالها کتابها و جزواتی به عنوان سوالات دینی و ایدئولوؤی اسلامی (مانند تست های کنکور) منتشر می شد که داوطلبان استخدام با مطالعه آنها خود را برای گزینش آماده می کردند. در این جزوه ها سوالات عجیب و غریبی مطرح شده بود که حتی علما هم نمی توانستند به برخی از آنها پاسخ دهند. هیات های گزینش جدید تشکیل شد و در سال 74 مجلس ، ضوابط گزینش معلمان را تصویب کرد و سال بعد این قانون به همه دستگاه های دولتی تسری پیدا کرد، اما از ضریب خطای گزینش ها چه به سود داوطلبان و چه به زیان آنها کاسته نشد.
دستاورد گزینش در 38 سال گذشته چه بوده است؟
آیا سیستم جذب کارمند از طریق گزینش سیاسی و اعتقادی داوطلبان موفق بوده است؟
با دو معیار می توان موفقیت و عدم موفقیت گزینش را سنجید :
1- معلمان شاغل با اینکه همگی از صافی گزینش عبور کرده اند اما به تصور من گرایش سیاسی و عقیدتی آنها تفاوت معنی داری با بقیه اقشار مانند کارکنان بخش خصوصی ندارد. در گفت و گوهای دفتر معلمان در مدارس و در فضای مجازی و محافل خانوادگی این موضوع مشهود است. معلمان و کارمندان دولت حتی نسبت به دارندگان مشاغل آزاد منتقدتر و ناراضی تر هستند. بنابراین گزینش در زمینه ایجاد طبقه ای وفادار به دولت در نظام اداری موفق نبوده است.
2- هدف بنیانگذاران گزینش ایجاد یک سیستم اداری اخلاقی ، کارآمد و سالم و خدمتگزار به مردم بود. اما در عمل یک سیستم اداریِ ناکارآمد ، رانتی و متشکل از پرسنلی ناراضی و منتقد دولت شکل گرفت ؛ به عنوان مثال به گفته وزیر جدید آموزش و پرورش بهره وری نظام آموزش و پرورش 30 درصد است.در آموزش و پرورش که جزء سالم ترین دستگاه ها است ، خیلی ها از ناکارآمدی و نمره فروشی و مدرک فروشی و سقوط استانداردهای کیفی تربیتی و آموزشی و مدیریتی شکایت دارند.
بحث اصلی در باره نقش گزینش در استخدام ها این است که اگر گزینش در همان سال 61 به کلی منحل می شد و افراد فقط بر اساس شرایط عمومی مانند آزمون علمی و نداشتن سوء پیشینه وارد دستگاه دولتی می شدند، آیا تمایلات سیاسی و عقیدتی پرسنل آموزش و پرورش با وضعیت کنونی متفاوت بود ؟
آیا کار آمدی سیستم اداری و آموزشی پایین تر بود ؟ آیا پرسنل راضی تر بودند؟
دشوار بتوان به این سوالها پاسخ سر راستی داد. یک نکته مشخص است و آن این است که منتقدان دستورالعمل پزشکی و سلامت جسمی معلمان انتقاد خود را در جای نامناسبی وارد کرده اند . آموزش و پرورش که نمی تواند گزینش را منحل کند اما اگر در کنار مباحث گزینشی چند تا شرط تخصصی و حرفه ای بگذارد چه ایرادی دارد؟
بخشی از صلاحیت داوطلبان به سلامتی و توانایی های فیزیکی معلم برمی گردد. شغل معلمی هم مثل همه مشاغل پارامترهای تخصصی خودش را دارد و حتی باید تلاش کنیم که صلاحیت روحی و روانی معلمان در طول سالهای خدمت هم مورد سنجش قرار گیرد. اینکه با ذره بین سیاسی دنبال نقطه ضعف در ضوابط بگردیم ایرادی ندارد و منجر به رفع اشکالات دستورالعمل استخدامی می شود. اما بردن مساله به کادر سیاسی و اغراق در برخی موارد مسئولان آموزش و پرورش را می ترساند. آنها به راحتی عقب نشینی می کنند و نهایتا ما می مانیم و قانون گزینش صلاحیتهای عقیدتی و سیاسی.
نظرات بینندگان
یک سوال دارم بنده قصد رها کردن معلمی و مهاجرت و شروع از صفر در امریکا دارم 35 ساله م ایا شما با ای شناخت خود این را درست می دانید و راضی هستید
ممنونم
پرسش اصلی همان است که بیان کردید. کارکرد گزینش در این سالها چه بوده است؟ مگر نه اینکه آنهایی که سه هزار میلیارد اختلاس کردند گزینش شده بودند و بسیاری از آنها جای مهر بر پیشانی داشتند. دو حالت دارد یا هسته گزینش کارش را بلد نیست و معیارها و ابزارهای سنجشش اشتباه می باشد و یا اینکه نمی خواهد بهترینها جذب شوند که احتمال اولی محتمل است.
وقتی مردم به صورت گسترده به آقای روحانی رای می دهند و آقای روحانی هم حرف از تغییر می زند باید همین مسائل را حل نماید ولی ظاهرا ایشان به فکر دوران پسا ریاست جمهوری و باقی ماندن در حاکمیت است و خیلی زود شعارها را فراموش کرد. و این بدترین فریب کاری بود و عواقب تلخی در آینده خواهد داشت
فرمودند حقوق ها دوبرابر شده است.
مثل این حرفها مثل دانش آموزی است که 0.25 اورده و معلم به او بگو نمره ات را 10 برابر کردم و دانش اموز خوشحال که ده برابر حتما از بیست بالا میزنم غافل از اینکه 2.5 خواهد شد و باز هم مردود است. اخر حقوق ما که دوبرابر شده و هنوز زیر خط فقریم چه سودی دارد.
دوست عزیز
آقا / خانم معلم
« صدای معلم » تریبونی برای همه افکار و نظرات است .
هدف ما تاسیس و تثبیت فرهنگ گفت و گو تفکر نقادی در میان جامعه و معلمان است .
ادعای دفاع از حقوق معلمان را نداریم .
سایت صنفی هم نیستیم .
اما برای ادعا باید سند و دلیل ارائه کرد .
شما اولا بفرمایید که با استناد به کدام شواهد می فرمایید که صدای معلم سیاسی است ؟
دوما 5 نفر از این معلمان " تاثیرگذار " را نام ببرید .
سوما اگر نقدی نسبه به یادداشت آقای عبداللهی دارید مستند و مستدل نوشته و برای ما ارسال کنید .
با تشکر .
به نظر بنده، اگر رسانه ای ادعای دفاع از حقوق معلمان را نداشته باشد نباید نام "معلم" را یدک بکشد. بلکه باید نامی متناسب با اهداف خود داشته باشد تا مخاطبان به طور شفاف قضیه را بدانند. همین صراحت شما که "دفاع از حقوق معلمان از اهداف شما نیست" جای تقدیر دارد اما باید همیشه با صدای بلند جهت تنویر افکار عمومی بیان شود.
اما اینکه شما سایت صنفی نیستید هم گواه دیگری بر این مدعا است که شما نباید از نام "صنف معلمان" برای رسانه ی خود استفاده کنید زیرا دغدغه ی بیشتر معلمان مسائل صنفی است نه مسائلی که در اغلب سخنان آقای عبداللهی مطرح می شود. اگر چه برخی سخنان ایشان از نظر بنده مفید است و بر برخی دیگر نقدهایی وارد است اما هدف بنده نقد سخنان ایشان نیست. (ادامه دارد ...)
این که انسان در جایی بنشیند و فکر کند که مرکز تحولات است چندان معقول نیست. اکثر معلمان تاثیر گذار در بین قشر معلمان، نامی مطرح که شما بشناسید ندارند، اما این معلمان که در سرتاسر کشور حضور دارند بدون اقرار شما هم می فهمند که "دفاع از حقوق معلمان از اهداف شما نیست"
و به همین دلیل دید خوبی به شما ندارند.
بنده پیشنهاد می کنم که یا در انتخاب نام رسانه ی خویش تجدید نظر فرمایید یا "مدافع حقوق معلمان باشید". زیرا بدون احقاق حقوق معلمان، آموزش و پرورش اصلاح نمی شود و بدون اصلاح اموزش و پرورش، "تاسیس و تثبیت فرهنگ گفت و گو و تفکر نقادی در میان جامعه" امری دشوار و چه بسا ناممکن به نظر می رسد.
با تشکر
با سلام
اصلا خودت فهمیدی چه نوشتی و چه گفتی !
به قول صدای معلم :
" معلمان محکوم به تفکر هستند "
کمی تفکر .
لطفا .
این جا همه کی توانند حرف بزنند .
شما هم برای دیگران تعیین تکیف نکن .
صنفی می خواهی برو سایت کانون صنفی .
راه را عوضی آمدی !