در آموزش و پرورش همه چیز ممکن است اتفاق بیفتد ،حتی آب سر بالایی برود .چند مدت پیش وقتی در اخبار "سخن معلم" خواندم ، معلمی پس از سه سال رنج بیماری و از دست دادن یک پایش حین انجام وظیفه حقوقش را هم قطع کرده اند زیاد تعجب نکردم . از این روی این گونه می گویم که آموزش و پرورش جایی است که هر اتفاقی محتمل است از جمله این اتفاق.
درپی این موضوع اخبار زیادی در تار نمای "سخن معلم "منتشر شد . البته یکی از آنها که تا حد زیادی خوشحال مان کرد پیگیری آقای ثقفی مدیر روابط عمومی آموزش و پرورش شهر تهران بود.
در این پیگیری ، چند ساعت بعد حقوق این معلم دوباره بر قرار شد .اما فردای آن روز روابط عمومی آموزش و پرورش منطقه 11 جوابیه ای منتشر کرد و دلیل و یا دلایل خود را از این اقدام عجیب بیان نمودند . صرف نظر از اینکه این جوابیه دارای ایرادات شکلی و محتوایی فراوانی بود که در پست های متعددی هم که معلمان بر آن گذاشته اند مشهود است ؛ و من اصلا قصد ندارم نقدی بر آن بزنم و فقط به همین بسنده می کنم و عرض می کنم که زیبنده ی روابط عمومی آموزش و پرورشی که به دانش آموزان ادبیات فارسی و آیین نگارش درس می دهد این گونه مکاتبات نیست که بخواهد رسانه ای هم بشود ؛ به آقای ثقفی مسئول روابط عمومی شهر تهران ضمن تشکر از اقدام و پیگیری مشکل مطرح شده از جانب همکارمان ، جداً توصیه می کنم در انتخاب نیروهای توانمند در حوزه روابط عمومی مناطق اهتمام بیشتری نمایند .
بعد از این اتفاقات و خواندن نامه های منتشر شده تصمیم گرفتم شخصا با معلم بستری شده در بیمارستان صحبتی داشته باشم تا حرف های معلم رنج کشیده را هم از زبان خودش شنیده باشم.
اولش حال مساعدی نداشت. از قرار معلوم روز گذشته روی پایش عمل جراحی شده بود و به دلیل درد شدیدی که از ناحیه پا داشت بی تاب بود اما وقتی پرستار اندکی مسکن تزریق کرد فرصتی شد تا باب گفت و گو را با او ایشان باز نمایم .
بعد از احوال پرسی از ایشان پرسیدم آقای نهضت داستان از چه قرار است ؛ چرا حقوق شما را قطع کرده اند و این کار به دستور چه کسی بوده؟
نگاهی کرد و بعد از خنده ای گفت بی خیال خدا رو شکر همه چیز تمام شد . در اداره آموزش و پرورش منطقه 11 " آب سر بالا می رود "
گفتم برای خودم می خواهم بدانم مگر می شود شما در این وضع باشید و آن وقت اندک حقوقی هم که دارید قطع کنند ، آخر وزیر آموزش و پرورش بعد از اتفاق معلم بروجردی اعلام کرده بود که از همه معلمان حمایت حقوقی و قضایی می کند ، چرا اینجا حمایتی از شما صورت نگرفته ؟
با اکراه گفت من سه سال پیش برای آن که خودم را به جلسه ی آموزشی معلمان که خارج از ساعت اداری تشکیل شده بود برسانم در اتوبان همت تصادف کردم و از آن موقع تا الان در بیمارستان و یا خانه به تناوب بستری بوده ام .تا اینکه چند مدت پیش یک پایم را قطع کردند و این پای دیگر هم وضع چندان جالبی ندارد و مرتب رویش اعمال جراحی انجام می شود تا شاید بتوانم زنده نگه اش دارم .
در آذر 92 شواری پزشکی تشکیل شد و من را از کار افتاده اعلام کرد و رای به اداره آموزش و پرورش منطقه 11 ارسال شد ؛ از طرفی" اداره کل شهر تهران" هم موافقت کرد با توجه به ماده 80 و نظر به این که من حین انجام وظیفه دچار سانحه شده ام مرا با 30 سال تمام از کار افتاده اعلام کند و حقوقم نیز با همان 30 سال محاسبه شود.
حالا اداره آموزش و پرورش منطقه 11 به من می گوید بیا مطابق ماده 79 خودت را از کار افتاده اعلام کن در حالی که ماده 80 مشمول حال من است. منطقه اصرار دارد من بروم با این حال که می داند من در بیمارستان هستم و دیروز عمل جراحی داشتم درخواست نامه سه سال ارفاق را امضاء کنم ؛به تعبیری بروم نامه ای را امضا کنم و خودم رابا 25 سال از کار افتاده اعلام کنم .
در همین حال باز زنگ اخباری که بالای سرش بود به صدا در آورد تا پرستار سراغش بیاید ، همچنان درد پایش اذیت می کرد . از من معذرت خواست گفت:
- سه سال است که وضعش همین است و درد رهایش نمی کند.
و در حالی که پای مصنوعی اش را که کنار تخت بود جابه جا می کرد گفت:
شما جای من ، چه می کنید با این وضع ؟ واقعا از شما خواهشی دارم ؛شاید مسئولین اداره آموزش و پرورش منطقه 11 نمی دانند من در چه وضعی هستم ؛ شما می توانید برایم کاری کنید ؟
با تعجب گفتم بفرمایید چه کمکی از دستم بر می آید ؟
این پا در راه آموزش و پرورش قطع شده ، ببرید و به رییس آموزش و پرورش منطقه 11 بگوید خودش را نتوانستم برای امضای آنچه خواسته اید بیاورم پایش را آوردم .بگویید این معلم زمانی برایش این اتفاق افتاده که حین انجام وظیفه بوده بروید و بگویید اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران با 30 تمام من را از کار افتاده اعلام کرده ؛ حالا شما این وسط چرا اصرار دارید که من با 25 سال خود را از کار افتاده اعلام کنم؟
انگار در منطقه 11 " آب سر بالا می رود" ، اداره کل دستور می دهد منطقه قبول نمی کند .مسئولین روابط عمومی وزارت خانه به عیادت من می آیند ؛ دریغ و دریغ از منطقه 11 که کسی حال من را پرسیده باشد ؛ آقایان از اداره کل شهر تهران برای دل جویی و سر سلامتی ملاقات من می آید ، یک نفر از مسئولین اداره حتی سراغی از من نمی گیرند تازه از من می خواهند که تخت بیمارستان را رها کنم و خدمت شان برسم .
کانون های معلمان ، سازمان معلمان ، شورای نویسندگان سخن معلم و بسیاری دیگر می آیند و می روند و برایم قوت قلب می شوند در عوض منطقه 11مرتب خط و نشان می کشد که اگر نیایی حقوقت را قطع می کنیم !
و بعد از من معذرت خواست و گفت اگر اجازه بدهید کمی استراحت کنم و من هم بی آنکه معطل کنم خداحافظی کردم و برایش آرزوی سلامتی داشتم .
وقتی می رفتم چشمم به پای از دست داده معلمی افتاد که خیلی پیش تر از این سر کلاس ایستاده و قدم زنان درس زندگی به شاگردانش می داد.
و تصور کردم اگر من جای او بودم چه می شد ؟ آیا ...
مدام این عبارت در ذهنم تکرار می شد " منطقه 11 آب سر بالا می رود "
مدتی پیش واقعا خوشحال شدم وقتی دیدم برای بزرگذاشت همکارمان مرحوم آقای خشخاشی جناب آقای چهار بند در مجلس ترحیم به سوگ نشستند ؛ خوشحال شدم که وزیر آموزش و پرورش در آن مجلس حضور داشتند ولی گریه ام گرفت که چرا مدیر کل آموزش و پرورش استان لرستان در آن مجلس حضور نداشت .
چه می توان گفت به مسئول منطقه 11 که این همه مدت با علم به اینکه همکارش سال هاست با تخت بیمارستان دست و پنجه نرم می کند و تا سر حد مرگ می رود و باز می گردد سراغی نمی گیرد و حالی نمی پرسد ؟
در عوض جوابیه ای پر طمطراقی صادر می کند؛ تا به زعم خود تنویر افکار عمومی کرده باشد !
متاسفم برای خود ، و خجالت می کشم از همکار مرحومم آقای خشخاشی که سهل انگاری مدیرانی که گاهی یادشان می رود که همه چیز نگاه مدیریتی نیست ؛و گاهی قبل از مرگ هم می شود کاری کرد ...
نظرات بینندگان
در کشور ما هرچه مقام کسی از نظر اداری بالاتر می رود به نظر می رسد غیر پاسخگو تر می شود . خداراشکر میکنم که وزارت آموزش و پرورش درآمد مالی ندارد وگرنه مسوولان این وزارتخانه این حس شان پررنگ تر می شد و تنها و تنها خدا می توانست به خدمتشان برسد .
همکارمحترم متکی به تخت و میز ریاست .
کار اداری بالاخره چه باشما وچه بی شما انجام می شود کاش یک بار پایتان قطع می شد سه سال خانه نشین می شدید . درد میکشیدید و ... آن وقت یقینا خودتان خارج از لباس خشک مدیریتی تان به عیادت یک همنوع و نه همکار می رفتید و وکیل انجام کارهایش می شدید .
مدیران ما آنقدر گرفتار کت و شلوار شق و رق مدیریتشان هستند که گاهی روح انسانی تن داخل آن کت و شلوار را فراموش می کنند معلمان ارتش رژه رونده ی شما نیستند تا شما فقط از آنها سان ببینید و قپه به قپه به سردوشی تان اضافه کنید اتفاقا معلم داخل کلاس سردوشی پرافتخارتری از شما دارد.
همکارانتان را دریابید..
آقای نهضت هم خیلی توقع بی جایی از مسئولین دارند که همیشه از بالا به پایین نگاه می کنند تا به ملاقات ایشان بیایند و احوالی از ایشان بپرسند .
خدامريضى مى ده پولش رو هم بده...والابخدا...بنده خدا!!
امیدوارم زودتر و با سلامت کامل از بیمارستان ترخیص شوید
آب در این آموزش و پرورش همش بالا می رود . مثلا من را بدون دلیل و بدون کوچکترین محکومیت و تخلفی به خاطر اینکه رییس منطقه از من و افکارم خوشش نمی آمد بدون کوچکترین اجازه بحث و صحبتی به دستور چهار بند از منطقه ام به منطقه دیگر منتقل کردند . !!!! باور میکنی ؟
کاری که فقط در اختیار دستگاه قضایی است . خدا لعنت کند همه کسانی که یک معلم 23 سال را که با علاقه به آموزش و پرورش آمده را از این دستگاه منزجر می کنند. 3 بار از چهار بند وقت خواستم کسی رسیدگی نکرد کسی جز برادر عزیزم اقای پور سلیمان.
آری برادر ما همه متهممیم متهم به معلم بودن وفهمیدن. اما چون حرف می زنیم و می فهمیم برای این آقایان مناسب نیستیم و فکر می کنند هر جوری که بخواهند می توانند بلا بر سر ما آورند ولی هم خدا را داریم وهم بالاخره وقت باقی و دنیا هم باقی است
خداوند به هر کس مسولیت می ده ظرفیتش هم بده
جای تاسفه
باج خواهی میکنند!!!