در دهه هشتاد گروهی در حال انجام مطالعاتی نظری بودند تا یک سند ملی برای آموزش و پرورش ایران تدوین کنند.
در آن دهه سند نویسی باب بود و تدوین سند چشم انداز ۱۴۰۴ جمهوری اسلامی سبب شده بود تا هر دستگاهی برای خودش در صدد دست و پا کردن سندی در راستای سند چشم انداز باشد و سند ملی آموزش و پرورش هم از همین رشته سندها بود ولی چون صفت ملی برای سند آدم را یاد مصدق و بازرگان می انداخت، با روی کار آمدن دولت اصول گرای احمدی نژاد این سند با عنوان سند تحول بنیادین آموزش و پرورش راهی بازار شد.
سند باید از ابتدای دهه نود اجرایی می شد و بر اساس فصل هشتم آن، پنج سال بعد از اجرا مورد بازبینی قرار می گرفت.
آنچه از این سند اجرا شد این بود که پایه پیش دانشگاهی حذف شد و ابتدایی شش کلاسه شد. همین.
این کار را در دو سال آخر دوره احمدی نژاد انجام دادند و اجرای مابقی سند به دولت حسن روحانی سپرده شد.
سند تنها چیز قابل اجرایی که داشت همین بود و بقیه اش انشاهای قشنگی بود که تدوینکنندگان در بازی زبان با استفاده مکرر از تعدادی واژگان نظری نوشته بودند.
وزرای دولت های حسن روحانی برای این که متهم به ترویج سکولاریسم در آموزش و پرورش نشوند تا بر سر کار می آمدند می گفتند اولویت اول ما اجرای سند تحول بنیادین است و بعد هر چه در این سند می گشتند چیزی قابل اجرا نمی یافتند و لذا سعی می کردند برای خالی نبودن عریضه اسنادی در حاشیه این سند ایجاد کنند و به هر یک از این اسناد هم عنوانی می دادند.
اسناد زیرنظام های سند تحول، نقشه راه اجرای سند تحول، نمایه اجرایی سند تحول و قس علیهذا.
این اسناد هم چیزی نبودند جز جابه جا کردن الفاظ و واژگانی که در سند تحول آمده بود و تولید گزاره های نظری جدید که برای ایضاح هر یک از آنها باید دوباره اسنادی تهیه بشود و این دور الی الابد ادامه خواهد یافت.
جالب بود که هر یک وقتی کتابچه ای با عناوین فوق الذکر در حاشیه این سند ایجاد می کردند مدعی پیشرفت اجرای سند می شدند و این ادعاها گاهی تا صد درصد اجرای راه کارهای سند هم می رسید در حالی که سند سر جای خودش بود و مدرسه همکماکان کار خودش را می کرد.
وقتی سوال می شد که مثلا چه تغییری در محتوای آموزشی متناسب با این سند ایجاد شده است؟ مسئولان امر می گفتند ما هنوز محتوای آموزشی را با سند انطباق نداده ایم ولی آنها را با سند همسو سازی کرده ایم! اینانطباق با سند یا همسوسازی با سند هم از همان بازی های زبانی بود که در طی این سال ها جریان داشت.
در گزارشاتی که به مقامات می دادند مدعی اجرای سند می شدند و مقامات هم ناراضی بوده و ادعاها را به دیده تردید می نگریستند و می نگرند.
وزرای محترم در حال گزارش نویسی اجرای سند بودند که یکی پس از دیگری در کمال ناباوری اطاق وزارت را ترک می کردند و بعدی که می آمد فوری می گفت اولویت اولش اجرای سند است و فورا کسی یا تیمی را برای اجرای سند تجهیز می کرد و چون دوران وزارت از چند ماه تا یکی دو سال بیشتر نبود با رفتن هر وزیر سند برمی گشت سر خانه اول و دوباره روز از نو روزی از نو. چون وزرای نو آمده نقطه عزیمت قبلی را در اجرای سند نامناسب می دانستند و خود از نقطه دیگری ماجرای سند را دنبال می کردند.
می گویند از کسی پرسیدند چند تا فرزند دارد و بچه هایش چه کاره اند؟
می گفت یک فرزند دارد که پزشکی است و چون می گفتند که در حوزه پزشکی به چه فعالیتی اشتغال دارد؟ می گفت واقعش این است که بچه ما ناقص به دنیا آمد و بردیم پزشکی هنوز هم پزشکی است.
بچه نارس مرده را در شیشه الکل گذاشته بودند و او دلخوش بود که بچه اش از اول پزشکی بوده و هنوز هم پزشکی است.
حالا اگر از پس ده سال، به اجرای سند تحول بنیادین بنگریم به جز همان حذف پیش دانشگاهی و ایجاد پایه ششم ابتدایی چیزی نمی یابیم و اینکار هم هیچ تحولی محسوب نمی شود نه بنیادین و نه روبنایی.
کانال هفت جوش
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.