بر تو سخن کرد اثر ماندنی
جلوه جهان مرد هنر دیدنی
بین ملل طبع هنر را بیان
شرح دهی جلوه جهان خود عیان
ای هنر آرای نهانی به زر
بین ملل خلق جهانی تو سر
زنده کنی نام نکو جاودان
نام نکو زنده بدان هر زمان
ای که به دانش بکنی زنده جان
زنده خرد ورز جهان جاودان
دور ز نفسی که شیاطین دلا
دور ز هر حاسد طغیان گرا
بخشش و احسان و کرم را نگاه
صبر کنی پیشه به دور از گناه
خار گلی را بنگر در مکان
حافظ گل گشته محافظ همان
خصم درون پاک کنی مهر سا
قلب پر از کینه ز خبثی جدا
رشک حسد دور به دور از هوا
دور ز غم غصه سعادت تو را
لرزه بر اندام چو افتد دلا
یاد کنی دید رخت کم بها
وهم و خیالی است خیالات ما
مغز تحمل بکند ماجرا
طالب فیضی که فیوضات را
بین بشر پخش کنی ای رها
ما به تو مشتاق تو راضی به ما
دور ز ادبار خدا را ثنا
ای که به دور از حسدی مهربان
ما به تو مشتاق به تقوا عیان
طالب مایی تو چه خواهی ز ما
بیش و کمی نیست حبیبی دلا
از تو طلب هر چه ستانی ز ما
ای به هنر دانش خود ایستا
رونق بازار طبیعت سرا
بسته نه دربش هنر آرای ما
ما که پذیرای تقاضا شدیم
پند دلی گوش کنیم ای رحیم
ای به هنر زنده کنی علم را
دور ز حاسد ز حسد ورزها
چشمه خورشید نهان دل عیان
ای که به دانش هنر آرای جان
نیمه شبی یاد کنی ای رها
پرتو ماهی شب مهتاب را
کلبه گیتی سیه را نگاه
گرم شرار آه زمین صبحگاه
خانه حقیران بنگر بی سرور
در غم و شادی نگرانی وفور
سفره خالی فقیری نگاه
نان شبش جلوه ای از قرص ماه
وصف توان کرد چسان ای رها
ریخته بامی در پوسیده را
دود سیه سقف گلین کلبه را
کرده دلا رنگ سیاهی نما
رویتی از تار تن عنکبوت
نقش نما بسته به کنجی سکوت
تیره بنا همچو بنا گور و غار
گور بنا لانه ی موران شمار
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.